جلب توجه: برخی افراد برای جلب توجه و دیده شدن، به تحقیر و تخریب دیگران متوسل میشوند. آنها با ایجاد حاشیه و جنجال، سعی میکنند در مرکز توجه قرار بگیرند.
پوشاندن ضعفها: همانطور که گفته شد، تحقیر دیگران میتواند راهی برای پنهان کردن ضعفها و ناامنیها باشد. افراد با پایین آوردن دیگران، سعی میکنند ضعفهای خود را توجیه کنند.
پیامدهای تحقیر دیگران
ایجاد محیطی سمی: تحقیر و تخریب دیگران، محیط کار را به فضایی سمی و پراسترس تبدیل میکند. در چنین محیطی، افراد از خلاقیت و نوآوری دست میکشند و فقط به دنبال حفظ خود هستند.
کاهش بهرهوری: تحقیر و توهین، انگیزه و روحیه افراد را از بین میبرد و در نتیجه، بهرهوری و کارایی آنها به شدت کاهش مییابد.
از دست دادن فرصتها: افرادی که به تحقیر دیگران میپردازند، در نهایت فرصتهای شغلی خود را از دست میدهند. هیچ شرکتی تمایل ندارد فردی را استخدام کند که با دیگران رفتار نامناسبی دارد.
#ی_حس_خوب
با همدیگر زیاد بخندید؛ این مسئله باعث میشود از بعضی لحظات دشوار، به راحتی بگذرید، و اگر گاهی اوقات با همسرتان اختلاف نظر دارید، سعی نکنید بر او غلبه کنید....
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
عادت هایی که موجب شادی شما میشود:
- با خدا صحبت کنید.
- با خودتان خلوت كنيد.
- خود و ديگران را ببخشيد.
- با طبيعت در تماس باشـيد.
- قـدرت خنـده را جـدی بگيريد.
- هميشه درحال يادگيری باشيد.
- با بچهها در خانواده وقت بگذرانید.
- در حـق ديـگران كار نيـک انـجام دهيد.
- زیاد و طولانی مدت در یک محیط نمانید.
-با امام زمانتون صحبت کنید.
-با دوستان مؤمن رفت و آمد کنید.
#ی_حس_خوب
چه خوشبختند آنانی که...
به پــای هــم پیـــر
میشـونــد،،،
نـه به دســـت هــم...
باور کنید!!!!!
دنیا کوتاه است...
کمی مهربانتر زندگی کنیم...
#هنر همسرداری
⛔️سوالاتی که نباید بپرسید
❌«مشکلت چیه؟ چرا همیشه این کار رو میکنی؟»
👈مثلاً فرض کنیم که همسرتان همیشه عادت دارد در خمیردندان را باز بگذارد. به جای اینکه به او بگویید، «مشکلت چیه؟ چرا همیشه این کار رو میکنی؟
میتوانید بگویید:
«عزیزم میشه لطف کنی از این به بعد بیشتر در خمیردندن را ببندی؟
شاید احمقانه به نظرت برسه ولی وقتایی که این کار رو میکنی احساس میکنم بیشتر دوستم داری.»
👈بعد دفعه بعدی که در خمیردندان را بست، آن لذت بیشتر دوست داشته شدن را احساس کنید و بگذارید خوشحالتان کند. بغلش کنید و ببوسیدش. به او بگویید که میدانید کار کوچک و پیشپاافتادهای است اما واقعا ممنونید که این کار را کرده است.
وقتی همسرتان ببیند بخاطر این کار کوچک تحسینش میکنید، دلش میخواهد کارهای بیشتر و بیشتری برایتان انجام دهد و این حس مثبت بینتان باقی میماند.
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا برای بودنت شکر 💚
تا حالا اینطوری شکرگزاری کردید؟
یکی از قشنگترین شکرگزاری هایی بود که دیدم
وقتی خداروشکر میکنیم👇🏻
شیطون ازمون دور میشه
و شیـطـون که دور بـشه👇🏻
حالمون هم بهتر میشه
و حالـمون که بهـتر بشه👇🏻
نعمتامونم بیشتر میشه
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کـفـت بیرون کند
📚عاقبت تحقیر مومن!
یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط میگوید:
روزی مرحوم مرشد چلوییه معروف، خدمت جناب شیخ رسید و از کسادی بازارش گله کرد و گفت: داداش! این چه وضعی است که ما گرفتار آن شدیم؟
قبلا وضع ما خیلی خوب بود، روزی سه چهار دیگ چلو میفروختیم و مشتریها فراوان بودند،
اما یک باره اوضاع زیر و رو شده مشتریها یکی یکی پس رفتند، کارها از سکه افتاده، و اکنون روزی یک دیگ هم مصرف نمیشود ...!
شیخ تأملی کرد و فرمود:
« تقصیر خودت است که مشتریها را رد میکنی »!
مرشد گفت: من کسی را رد نکردم، حتی از بچهها هم پذیرایی میکنم و نصف کباب به آنها میدهم.
🌴شیخ فرمود:
« آن سید چه کسی بود که سه روز غذای نسیه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و با تحقیر از در مغازه بیرون کردی؟!
گرفتار همان کار هستی!
مرشد سراسیمه از نزد شیخ بیرون آمد و شتابان در پی آن سید راه افتاد، او را یافت و از او پوزش خواست،
و پس از آن تابلویی بر در مغازهاش نصب کرد و روی آن نوشت:
« نسیه داده میشود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت میشود »
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ
🔅#پندانه
✍️ اگه زمین خوردی، بعدش زخمیها رو بغل کن
🔹دوران دانشجویی اوضاع مالیام خیلی خراب بود. اینقدر که همیشه فقط بهاندازه کرایه رفتوبرگشتم پول داشتم.
🔸توی کل دوران تحصیلی حتی پول نداشتم کاپشنم رو عوض کنم.
🔹خیلی بهخاطر این بیپولی خجالت کشیدم و اذیت شدم، خیلی جاها از چیزایی که میخواستم گذشتم ولی یه بارش خیلی سخت بود.
🔸آخرین روز ترم سه بودم که بچهها گیر دادن بریم فلان رستوران همگی غذا بخوریم و روز آخری رو جشن بگیریم.
🔹روم نمیشد بگم پول ندارم، هرچی بهانه آوردم یه جوابی دادن و بهزور مجبورم کردن بریم.
🔸توی کل مسیر داشتم دعا میکردم یا زمین بشکافه یا من بخار بشم برم توی هوا و به رستوران نرسیم.
🔹توی رستوران با ترسولرز قیمتها رو میدیدم؛ از انواع استیک و پیتزاها تا انواع ساندویچها. پولم به هیچکدوم نمیرسید و جلوی بچهها داشتم سنگ رو یخ میشدم.
🔸دست کردم توی جیبم و دیدم اگه همه پول کرایه تاکسیها رو بدم میتونم یه سیبزمینی با نوشابه سفارش بدم. همون رو گرفتم.
🔹موقعی که سفارش همه رو آوردن، جلوی همه استیک و پیتزاهای ویژه بود و جلوی من یه سیبزمینی ساده.
🔸همه فهمیده بودن جریان چیه، ولی کسی به روی خودش نمیاورد. تا اینکه یه عوضی برای خوشمزگی گفت:
تو که پول نداری چرا رستوران میای؟
🔹یکی جواب داد:
پول نداره، ولی بر خلاف تو شعور و عزتنفس داره.
🔸بقیه هم هر کدوم یه چیزی بارش کردن و فضا اینقدر سنگین شد که همه غذاها نیمهخورده موند و زدیم بیرون.
🔹کل مسیر دانشگاه تا خونه رو پیاده میومدم و سعی میکردم به خودم دلداری بدم، ولی مگه میشد؟
🔸هیچی بدتر از خُردشدن غرور آدم توی جمع نیست، اینکه بهخاطر چیزی تحقیر بشی که مقصرش نیستی.
🔹خلاصه اون روز گذشت. اون احمقی که به من تیکه انداخت با پول باباش بارش رو بست و رفت. بقیه هم هر کدوم یه گوشهای پخشوپلا شدیم.
🔸اون روز گذشت ولی اون شرم و خجالتی که متحمل شدم توی یادم موند و بهم یاد داد کسی رو بهزور جایی نبرم.
🔹بهم یاد داد به کسی اصرار نکنم شاید دستش تنگه. یاد گرفتم یه حرف نسنجیده یه آدم رو میتونه نابود کنه.
🔸یاد گرفتم که هوای رفقام رو بیشتر داشته باشم، مخصوصا اونایی که روی پای خودشون وایستادن و دستشون تنگه.
💢اگه زمین خوردی، بعدش زخمیها رو بغل کن، اون موقعست که میتونی ادعا کنی خوب شدی.