در آستانه مرگ عبداللّه بن مسعود، عثمان به عیادتش رفت و از او پرسید: از چه ناراحتى و چه آرزویى دارى؟ گفت: از گناهانم ناراحتم و امید به رحمت پروردگار دارم. پرسید: آیا چیزى مىخواهى به تو عطا کنم؟ گفت: نه، آن روز که نیاز داشتم محرومم کردى، الآن که از دنیا مى روم چه نیازى دارم. عثمان گفت: پس اجازه بده چیزى به تو عطا کنم تا براى دخترانت به ارث بماند.
او گفت: آنها هم نیازى ندارند. زیرا به دخترانم چیزى آموخته ام که هرگز نیازمند نمى شوند. به آنان سفارش کرده ام سوره واقعه بخوانند که از پیامبر شنیدم هر کس هر شب آن سوره را تلاوت کند، فقر و بدبختى به او نمى رسد.
سیماى سوره واقعه
این سوره نود و شش آیه دارد و در مکه نازل شده است.
یکى از نام هاى قیامت، واقعه است که در آیه اول این سوره از وقوع حتمى آن خبر داده شده و لذا این سوره «واقعه» نام گرفته است.
اکثر آیات این سوره درباره قیامت و شرایط و حوادث آن و تقسیم مردم به دوزخى و بهشتى در آن روز بحث مىکند. لذا تلاوت این سوره انسان را از غفلت بیرون مى آورد.
هدایت شده از کانال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هر خِیری به تو رِسَد، از جانب خداست..🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مهدوی 🎬
#استوری 📲
_توخیمهامامزمانتهستے؟🍃
اللهمعجللولیڪالفرج 🤲🏼
#حرف_دل🙂
🦋همشفڪرمیڪنیقرارهچیبشه،
اونچیزیڪهبایدبشه،میشه...
دلهرهوترسواضطرابرو
ڪناربگذار...خداهست🤗
فڪرنڪنزندگےهمیشهآسونه
فڪرنڪنقرارههمیشهبدونسختیباشی
ولیخدابهمایهقولیداده
ڪهاگهتوسختیهامحڪموصبوربمونیم
وبهشایمانداشتهباشیم
خودشماروازجاییڪهگموننمیڪنیم
ڪمڪمیڪنهوچراغراهمونمیشه
#خدا❤️
🌹🌹 بعد از اینکه کشتی حامل اسیران به ساحل فرات رسیده و برده فروشان کنیزان را در معرض فروش گذاردند. نرجس خاتون که لباس حریر سفید بر تن داشت بوسیله عمروبن یزید برده فروش در معرض فروش گذاشته شده بود.
امام علی النقی ع) یعنی پدر امام حسن عسکری ع ) در شهر سامرا زندگی میکردند و به غلام خود کافور دستور داد تا فورا (بشربن سلیمان) را که از دوستان آن حضرت بود احضار نماید. پس از اینکه (بشربن سلیمان) خدمت امام هادی ع) آمد حضرت به او فرمود:" ای بشر تو از اولاد انصار هستی ، دوستی شما با ما همیشگی خواهد بود و تو مورد اعتماد مائی ، اکنون تو را از یک راز آگه میکنم که موجب سرافرازی تو است میخواهم تو را مامور کنم برای خریدن یک کنیز ."
درست به گفتار من دقت کن آنگاه حضرت نامه ای به زبان رومی نوشتند و مهر کردند و به او دویست و بیست دینار دادند و فرمودند :" این پول را بگیر و به بغداد برو وکلای عباسیان مشغول خرید بردگان هستند تو پیش عمروبن یزید برده فروش برو، نزد او کنیزی از بزرگ زادگان است که لباس حریر به تن دارد و از اینکه او را به مشتریان نشان دهند یا اینکه دست به بدنش بگذارند ممانعت میکند و بعضی از افراد به خاطر اینکه کنیزی با حیا و عفت است می خواهند او را به سیصد دینار خریداری کنند ولی او حاضر نمی شود. تو نزد او برو ، و بگو من نامه ای از یکی از بزرگان به زبان رومی برای تو آورده ام که صاحب نامه اخلاق و خصوصیات خود را شرح داده است نامه را بخوان اگر مایل شدی من وکیل او هستم و تو را برای او خریداری میکنم."
بشر بن سلیمان می گوید من به بغداد رفتم و به همان کیفیت که امام ع ) دستور داده بودند عمل کردم همینکه نامه را به دست کنیز دادم نرجس خاتون نامه را بوسید و بر دیده نهاد و به عمروبن یزید برده فروش گفت:" من به صاحب این نامه راضی هستم " بشربن سلیمان با پولی که همراه داشت نرجس خاتون را خریداری کرد و او را نزد امام ع ) در سامرا آورد. 🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓 حجابمه که میگه...
#استوری sᴛᴏʀʏ 🌱
♥| @Clad_girls
امام جعفر صادق (ع):
📛 کسی که با رفیق بد همنشین شود قطعا فاسد خواهد شد و سرانجام به ناپاکی آلوده می شود.
«با کسی باش که تو را به خدا برسونه😇»
#رفیقانه💞
🆔@clad_girls
◇♡◇
شرافت زن اقتضا می کند که : هنگامی که از خانه بیرون می رود، متین و سنگین و باوقار باشد. در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی که باعث تحریک شود به کار نبرد زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی دار به صدای خود آهنگ ندهدگاهی اوقات ژست ها سخن می گویند راه رفتن سخن می گوید؛چنین چیزی در حجاب های غیر اسلام بوده است.
«استاد شهید مرتضی مطهری»
#خادم_زهرا
#من_حجاب_را_دوست_دارم
@clad_girls 🌱
#علت_گریه_آیت_الله_بهجت_در_نماز
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت (ره) میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.»
📚این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.
@Dastan1224
✅نورِ عَملِ خیر
✍استاد فاطمی نیا می فرمودند: اعمال و عبادات ما همگی نور دارد، باید اثر و نور این ها را با مراقبه و محافظت نگه داریم و از دست ندهیم. ماها متاسفانه غالبا ولخرج هستیم، ولخرج نـور. اگـر از عبادتی نور کسب کنیم ، آن را حفـظ نمی کنیم . فورا با رفتارمان آنرا خرج میکنیم و از بین می بریم نماز شب میخوانیم و بعد غیبت می کنیم و نور نمازشب ازبین میرود، یک نورانیت هم اگـر شب به ما بـدهند، صبح خـرجش می کنیـم. یک دعا می خوانیـم ، با جـواب تلخی کـه مثلا به مادرمان می دهیم ، از بین می بریم خلاصه هـر عمل خیری نور دارد ، اگر نور ها را حفظ کنیـم ، به تـدریج این نورها جمع شـده و قوی می شـوند و دارای آثار عالیه می شود.
┏━✨🕊✨🕊✨┓
🆔
@Dastan1224
💠 تقابل شیطان با نماز
✍استاد محمد علی جابری: از بین بردن تسبیح دو راه دارد، یکی پس از دیگری دانه ها را شکستن و راه آسان تر نخ را پاره کردن؛ نخ که پاره شود دیگر خبری از تسبیح نیست که نیست. شیطان هم برای اینکه تسبیح دینمان را از دستمان در بیاورد، دو راه دارد: از بین بردن دانه دانه دانه ها و راه دوم پاره کردن نخ تسبیح... شیطان یک راست میرود سراغ نخ تسبیح، و آن چیزی نیست جز نماز؛ نماز است که از ما گرفته شود، دانه دانه خوبی های دیگر هم از وجود ماپر می کشند.
📚بررسی تقابل شیطان با نماز| ص ۱۳
@Dastan1224