خودسازی(ذکر)
حضرت على علیه السلام:
تداوم ذکر خدا غذاى جان هاست.غررالحکم/ص٧64
در روایتی دیگر می فرماید:ذکر خدا را فراموش نکن که نور قلبها است.غررالحکم/ص 4٧٩
آنچه در کلام ائمه و بزرگان در مورد ذکر آمده است، مداومت بر آن است و البته واضح است که مداومت بر گفتن ذکر، توفیق الهی می خواهد.
ذکر گو تا عاقبت فکر آورد
صدهزاران نکته بکر آورد
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃
💫 امام صادق علیه السلام:
كسى كه مراقب قلبش در برابر غفلت،
و نفسش در برابر شهوت،
و عقلش در مقابل جهل باشد،
نام او در دفتر بيداران و آگاهان ثبت مى شود، و آن كسى كه مراقب عملش از نفوذ هوا پرستى، و دينش از نفوذ بدعت، و مالش از آلودگى به حرام بوده باشد در زمره صالحان است.
🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃
💫امام صادق (علیهالسلام):
از با ارزشترین کارها نزد خداوند متعال، شاد کردن مؤمنین است؛
مثل سیر نمودن آنها، یا نجات دادن آنان از سختیها و گرفتاریها، یا ادای بدهی آنها.
📗 الکافی، ج ۲، ص ۱۹۲
🌾☘🌾☘🌾☘🌾☘🌾
💫 امام صادق علیه السلام:
هر روزی که میآید، آن روز
می گویـد: ای فـرزنـد آدم!
من روز جدیدی هستم و روز قیامت بر اعمال تو شهادت میدهم! پس در من و بوسیله من کار خیر انجام بده تا روز قیامت بنفع تو شهادت بدهم.
و بدان که بعد از امروز دیگر مرا نخواهی دید! و شب هم به همین صورت با انسان سخن میگوید.
📚 کتاب تجربه نزدیک به مرگ
☘🌱☘🌱☘🌱☘🌱☘
💫امام صادق علیه السلام می فرمایند:
چون خداوند به بنده نعمت بدهد و او آن را قلبا قدر بشناسد و به زبان سپاس گوید، هنوز سخنانش به پایان نرسیده فرمان افزایش نعمت برای وی صادر میشود.
📚 اصول کافی جلد ۲ صفحه ۹۵
#داستان_کوتاه_اموزنده
💎شاید در بهشت بشناسمت!
✍این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامهی تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامهی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهمترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟
فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم.
در مرحلهی اول گمان میکردم خوشبختی در جمعآوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود.
در مرحلهی دوم چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمعآوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود.
در مرحلهی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژههای بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
در مرحلهی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلیهای مخصوص خریده شود، و من هم بیدرنگ این پیشنهاد را قبول کردم.
اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!
هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد!
خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...
او گفت: میخواهم چهرهات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظهی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم
امام صادق(ع) فرمود : چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند.(بحار 36/45 )
🔸شخصی در مجلسی به آیت الله بهاءالدینی توهین و جسارت کرده بود.
یکی از علما و ارادتمندان ایشان می گوید:
من در کنار ایشان بودم. عرض کرد: اجازه می دهید که من جوابش را بدهم و با آن شخص برخورد کنم؟ ایشان در حال تغیر فرمودند: ساکت باش. نمی ترسی برکاتت از بین برود؟
علت از بین رفتن برکات چیست؟
✅ علتش این است که ما ترازو نداریم.
ما که به کسی پرخاش می کنیم، حتی در موردی که حق با ماست، چون ترازو نداریم ممکن است بیش از حق او به او پرخاش نماییم. چون ترازو نداریم و میزان دقیق در دست نداریم باید احتیاط کنیم.
✳️حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در خیمه ای نشسته بودند. یکی از زنادقه آمد برای بحث کردن، یکی از شاگردان حضرت که در آنجا حضور داشت با اجازه حضرت رفت و با او سخن گفت. بعد از اتمام بحث و محکوم کردن آن زندیق و رفتنش، شاگرد به خدمت حضرت بازگشت و از حضرت در مورد کیفیت بحثش سوال کرد.
✳️حضرت فرمودند: بحثت خوب بود ولی در بعضی موارد حق او را زیر پا گذاشتی.
ببین چقد دقیق است. با یک ملحد و بی دین هم که بحث می شود، باید مواظب بود. ممکن است مطلب حقی و حرف صحیحی هم در سخنان او باشد. چه رسد به یک مومن مسلمان.
🎧استاد فاطمی نیا
📘#داستانهایبحارالانوار
💠فحش و ناسزاگویی اکیدا ممنوع
🔹نقل میکنند که بین سماعه، صحابهی امام صادق علیه السلام و شتربان او اختلاف پیش آمد و کارشان به بحث و گفتگو کشید.
یکی سماعه میگفت و یکی شتربانش، لحظه به لحظه صدایشان بلند و بلندتر میشد. در میان دعوا ناگهان خشم سماعه شعله ور شد و بر سر شتربانش با کلمات زشت و رکیک فریاد زد. مدتی گذشت، یک روز سماعه به خدمت امام صادق علیه السلام رسید.
🔹حضرت از ماجرای دعوای سماعه و شتربانش باخبر شده بودند.
سماعه را به جهت فحشی که داده بود، سرزنش کردند و فرمودند:
"مبادا به کسی فحش بدهی و یا بر سر کسی فریاد بزنی! "
سماعه گفت: به خدا سوگند این کار به خاطر ستمی بود که او در حق من انجام داده بود و من آغازگر دعوا نبودم.
امام فرمودند: "اگرچه او به تو ظلم کرده بود، تو حق نداشتی به او فحش و ناسزا بگویی!"
📌فحش و دشنام زشت ترین کلمهها و از گناهان بزرگ است، که بر زبان جاری میگردد، باید به شدت از آن پرهیز نمود.
📚بحار: ج ۴۷، ص ۱۲۸