eitaa logo
دوستان امام زمان(عج)
427 دنبال‌کننده
5هزار عکس
3هزار ویدیو
41 فایل
اۍڪــاش‌ڪـه‌انتخاب‌مان‌مهدی‌بود هرپرسش و هرجواب‌مان مهدۍ بود شادمانترین مردم ،بهترین چیزها ندارند،بلکه بهترین برداشت از زندگی دارند. هر هفته با موضوعی اخلاقی ارتباط با مدیر @Y_a_r_a_h_m_a_n لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3961127018C539fa8bf02
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوند مهربان از رگ گردن به بندگان خود نزدیک تر است و پیش از اندیشیدن آن ها و درخواست خود از خداوند مهربان، او می داند هرآنچه که باید از بنده و صلاح آن ها بداند. هیچ گاه در فشارهای زندگی ناامید نشو.
خداوند مهربان همیشه دوست دارد که صدای بندگان خود را بشنود و آن ها را در آغوش بکِشد و از آن ها می خواهد که فقط با خودش سخن بگویند و از خودش طلب یاری کنند چرا که او بهترین است برای مستجاب شدن تمام خواسته های بندگان خود.
پس بندگان باید در هنگام سختی ها به خداوند مهربان امید داشته باشند که امید به او زیباترین و بهترین پشتوانه بندگان است و برای آن چه که در دل دارند صبور باشند که پاداش صبر آن ها بهترین ها از طرف خداوند مهربان است.
گذشت میکنم تا آسایش داشته باشم به فراموشی میسپارم تا لبخند بزنم سکوت میکنم تا با کسی بحث وجدل نکنم چشم پوشی میکنم چون هیچ چیز ارزش ناراحت شدن را ندارد صبر میکنم چون بینهایت به خداوند امیدوارم ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای خوشبختی و آرامش باید توکل به خدا داشت به وسعت عالم تفکر مثبت داشت به تعداد هر فکر تدبیر مناسب داشت به تعداد هر اقدام صبر و تحمل داشت و در کل مسیر زندگی کرد. به همین زیبایی...👌
. آیت الله ناصری: حضرت موسی (علیه السلام) برای مناجات به کوه طور می‌رفت. یک نفر گفت یک پیغامی‌ دارم به خدا می‌گویی؟ گفت: بله بفرمایید. گفت به خدا بگو تا کی من معصیت تو را بکنم اما تو من را عقابم نکنی؟ حضرت موسی به کوه طور رفت و مشغول مناجات شد. خطاب رسید موسی! پیغام بنده ما چه شد؟ عرض کرد: پروردگار! یکی از بنده‌هایت گفت تا چه وقت من تو را معصیت کنم و تو عقابم نکنی؟! خطاب شد به او بگو تا چه وقت تو را عذاب کنم و تو نفهمی؟ همینکه لذت مناجاتم را از تو گرفتم این بزرگترین عذاب است. ما در حال عذاب هستیم، این نابسامانی‌های اقتصادی، روحی و جسمی‌ و این مریضی‌ها همه بلا هستند. لکن صریح آیه قرآن است که من بلا را می‌فرستم بلکه بنده‌ها برگردند و متنبه شوند و در خانه ما بیایند. اما متاسفانه متنبه نمی‌شویم و اصلا متوجه نمی‌شویم که در حال عذاب هستیم. .
. 💎رزق چیست؟💎 👈 زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می‌شوی؛ این بیداری، رزق است، چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند. 👈 زمانی که با مشکلی رو به رو می‌شوی، خداوند صبری به تو می دهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است. 👈 زمانی که در خانه لیوانی آب، به دست پدر یا مادرت می‌دهی، این فرصت نیکی کردن، رزق است. 👈 گاهی اتفاق می‌افتد که در نماز حواست با گفته‌هایت نباشد. ناگهان به خود می‌آیی و نمازت را با خشوع می‌خوانی. این تلنگر، رزق است. 👈یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست از او بی‌خبری و دلتنگش می‌شوی و جویای حالش. این یادآوری، رزق است. 👈رزق واقعی، رزق خوبی‌هاست‌. نه ماشین، نه درآمد. اینها رزق مال است که خداوند به همه‌ی بندگانش می‌دهد. اما رزق خوبی‌ها را، فقط به دوستدارانش می‌دهد. 👈 و در آخر... همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفس‌شان گرم است و سلامت؛ این بزرگترین رزق خداوند است.
✅ حکایتی شنیدنی مرحوم ميرزا علي محدث زاده، فرزند حاج شيخ عباس قمي كه از وعاظ و خطباي مشهور تهران بود، مي فرمود: زماني من به بيماري و ناراحتي حنجره و گرفتگي صدا مبتلا شده بودم، تا جايي كه منبر رفتن و سخنراني كردن برايم ممكن نبود. مسلما هر مريضي در چنين موقعيتي به فكر معالجه مي افتد. من نيز با در نظر گرفتن طبيبي متخصص و با تجربه، به او مراجعه كردم و پس از معاينه معلوم شد كه بيماري آنقدر شديد است كه بعضي از تارهاي صوتي از كار افتاده و فلج شده است و اگر لاعلاج نباشد لااقل صعب العلاج است. طبيب معالج در ضمن نوشتن نسخه، دستور استراحت دادند كه تا چند ماه از منبر رفتن خودداري كنم و حتي با كسي حرف نزم و اگر چيزي بخواهم و يا مطلبي را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم، آنها را بنويسم. تا در نتيجه ي استراحت مداوم و استعمال دارو، شايد سلامتي از دست رفته مجددا به من برگردد. البته صبر در مقابل چنين بيماري و حرف نزدن با مردم حتي با زن و بچه، خيلي سخت و طاقت فرساست، زيرا انسان از همه بيشتر احتياج به گفت و شنود دارد، چطور مي شود تا چند ماه هيچ نگويم و حرفي نزنم و پيوسته در استراحت باشم؟ در حالي كه معلوم نيست نتيجه آن چه باشد! بر همه روشن است كه با پيش آمد چنين بيماري خطرناكي چه حال اضطراري به بيمار دست مي دهد. اين اضطرار و ناراحتي شديد، آدمي را به ياد يك قدرت فوق العاده مي اندازد. اين حالت پريشاني باعث مي شود كه اميد انسان، از تمام چاره هاي بشري قطع شود و به ياد مقربان درگاه الهي افتد تا بوسيله ي آنها به درگاه خداوند متعال، عرض حاجت كند و از درياي بي پايان لطف خداوند بهره اي بگيرد. من هم با چنين پيش آمدي، جز توسل به ذيل عنايت حضرت امام الحسين عليه السلام چاره اي نداشتم. روزي بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل به دست آمد و خيلي اشك ريختم و سالار شهيدان حضرت سيد الشهداء عليه السلام را مخاطب قرار دادم و گفتم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، صبر در مقابل چنين بيماري براي من طاقت فرسا است! علاوه بر آن، من اهل منبر هستم و مردم از من انتظار دارند من از اول عمر تا به حال علي الدوام منبر مي رفتم و از نوكران شما اهل بيت هستم. ولي حالا چه شده است كه يكباره بايد از اين پست حساس، بر اثر بيماي بركنار باشم؟ به علاوه ماه مبارك رمضان نيز نزديك است دعوت ها را چه كنم؟ آقا عنايتي بفرما، تا خدا شفايم دهد! به دنبال اين توسل، طبق معمول هر روز، خوابيدم. در عالم خواب خودم را در اطاق بزرگي كه نيمي از اطاق منور و روشن بود و قسمت ديگر اطاق، كمي تاريك بود؛ ديدم. در آن قسمتي كه روشن بود، حضرت سيدالشهداء اباعبدالله الحسين عليه السلام را ديدم كه نشسته اند. خيلي خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلي را كه در حال بيداري داشتم، در حال رؤيا نيز پيدا كردم و به ايشان عرض حاجت نمودم! مخصوصا اصرار داشتم كه ماه مبارك نزديك است و در مساجد متعددي دعوت شده ام، ولي با اين حنجره ي از كار افتاده چطور مي توانم منبر روم و سخنراني نمايم؟ و حال آنكه دكتر مرا منع كرده است كه حتي با بچه هاي خودم نيز حرفي نزنم! چون خيلي الحاح و تضرع و زاري داشتم، حضرت عليه السلام اشاره به من كردند و فرمودند: به آن آقا سيد كه دم در نشسته، بگو چند جمله از مصيبت دخترم (حضرت رقيه عليهاالسلام) بخواند و شما كمي اشك بريزيد، انشاءالله تعالي خوب مي شوي! من به در اطاق نگاه كردم، ديدم شوهر خواهرم «آقا مصطفي طباطبائي قمي» كه از علماء و خطباء و از ائمه ي جماعت تهران است، نشسته است. فرمان حضرت امام حسين عليه السلام را به او رساندم، ولي ايشان مي خواست از ذكر مصيبت خودداري كند! حضرت سيدالشهداء عليه السلام فرمودند: «بخوان روضه ي دخترم را» ايشان مشغول ذكر مصيبت حضرت رقيه عليهاالسلام شد و من هم گريه مي كردم و اشك مي ريختم. اما متأسفانه بچه ها مرا از خواب بيدار كردند و من با ناراحتي از خواب بيدار شدم و متأسف و متأثر بودم كه چرا از آن مجلس پر فيض محروم ماندم؟ ولي دوباره ديدن آن منظره عالي امكان نداشت! همان روز يا روز بعد، به همان پزشك متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معالجه، معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي و بيماري قبلي نيست! پزشك كه در تعجب بود از من پرسيد: شما چه خورديد كه به اين زودي و سرعت نتيجه گرفتيد؟ من چگونگي توسل و خواب خودم را بيان كردم. دكتر قلم در دست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسلم، بي اختيار قلم از دستش بر زمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر شنيدن نام مولي الكونين، امام حسين عليه السلام به او دست داده بود؛ پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره ي اشك بر رخسارش ريخت. او گريه كرد و سپس گفت: آقا، اين ناراحتي شما جز توسل و عنايات و امداد غيبي، چاره و علاج ديگري نداشت. 📚کرامات الحسينيه ج2، ص88
1_1693801984.m4a
4.63M
این صوت رزق شماست از آن ساده نگذرید! 💌 این‌صوت حاوۍ یك تقلب کوچک می‌باشد کھ شما را سال‌هایِ سال جلو می‌اندازد🌿. خلاصہ که می‌تونی راه صد ساله رو یک شبه طي کنی فقط باید . . 🌸🍃