eitaa logo
دوستان امام زمان(عج)
423 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3هزار ویدیو
41 فایل
اۍڪــاش‌ڪـه‌انتخاب‌مان‌مهدی‌بود هرپرسش و هرجواب‌مان مهدۍ بود شادمانترین مردم ،بهترین چیزها ندارند،بلکه بهترین برداشت از زندگی دارند. هر هفته با موضوعی اخلاقی ارتباط با مدیر @Y_a_r_a_h_m_a_n لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3961127018C539fa8bf02
مشاهده در ایتا
دانلود
1_11623212288.mp3
13.85M
🎧خطر سبک شمردن نماز حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 کار مهدوی رو از یه جایی شروع کنیم. 🟢همه ی ما مسئولیم برای ترویج یاد ونام امام زمان علیه السلام در جامعه 🔴 اگر از جایگاهی که داریم برای زمینه سازی ظهور استفاده نکنیم حتما پشیمون میشیم. 🌹از انتشار همین کلیپ ،شروع کنیم. https://eitaa.com/sotemahdavi
هرچقدر علاقه به خواندن قرآن دارید همان اندازه علاقه به دیدارِ امام زمانتان دارید؛ روزی چقدر علاقه ات را به حضرت نشان می دهی؟! ┄┅═══✼✨✼═══┅
در زمان حضرت عیسی (ع) زنی بود که شیطان نمی توانست به هیچ عنوان فریبش دهد. روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت نماز شد. دست از کار کشید و مشغول نماز شد.۱ در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش برود.رفت و به درون تنور افتاد. بعد شیطان وسوسه کنان به طرف زن رفت که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن. زیرا میدانست این از آن نمازهایی است که فایده دارد.( نمازهایی که فایده ندارد شیطان آب وضوی آن را هم می آورد) اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد. حال معنوی زن طوری شد که نماز را نشکست. شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور می آید. و زن در حال خواندن نمازاست. بچه سالم است و نمی سوزد. دست به درون تنور برد و بچه را درآورد. مرد این ماجرا را نزد حضرت عیسی تعریف کرد. حضرت عیسی به خانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی؟ زن پاسخ داد: ۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم. ۲- از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم ۳- همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم ۴- اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشنامم می داد او را به خدا وا می گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم. ۵- در کارهایم به قضای الهی راضیم 6- سا‍ئل را از در خانه ام مأيوس نمی كنم . 7- نماز شب را ترك نمی نمايم حضرت عیسی فرمود اگر این زن ، مرد می بود پیامبر می شد چون کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند.و بر چنین کسی شیطان سلطه ندارد. 📚-منبع :عرفان اسلامي ، ص300؛ شيطان در كمينگاه ، ص 233 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
استادپناهیان: 👤 یه جوانی بهم میگفت: حاج آقا یه روز نماز صبح میخوندیم خیلی باحال؛ اونقدر رفتیم تو حس که شک کردیم رکعت اول بودیم یا دوم❗️😳 😣 🗣 بهش گفتم: برادر عزیز توی نماز شک کنی رکعت اولی یا دوم ، نماز باطله دیگه...❌ گفت : حاج آقا نماز باحال خوندم ❗️😣 گفتم: بکوب به دیوار❗️چه زودم با خدا پسر خاله میشه ❗️بغلشو باز کرده خدایا بپرم تو بغلت‼️ 😍 👈" " 💠♦✔ صبر کن ببینم❗️ چند دقیقه وقت گذاشتی برای اینکه قرائت نمازت رو عربی کنی و به معنای دقیق کلمه ی عربی بخونی❓❓❓ ↙ 🗣 میگه: من چرا باید نماز رو عربی بخونم ⁉️ گفتم ببخشید شما چرا باید تو نماز یه رکوع بری و دوتا سجده❓❓❓ خب دو تا رکوع برو یه سجده‼️ 😳 گفت اینا رو خدا تعیین میکنه . گفتم: "خب اون رو هم خدا تعیین میکنه " ✅👌🔸🔸🔸🔹 💟 فدای امام رضا علیه السلام بشم الهی💖💞💕 از ایشون پرسیدن: آقا وضو برای چیه❓ ما اگه رفتیم حمام و دستامون تمیز بود دیگه برای چی آب بریزیم⁉️ اگه منظور، تمیزیه ماخودمونو تمیز می کنیم دیگه❗️ وضو دیگه برای چیه⁉️ 💖❤ 🔆 آقا فرمود خداوند وضو را امر کرده "ببینه چه کسی به حرفش گوش می ده..." ادامه دارد •┈┈•✾•🌿🖌🕯📖☕️🌿•✾•┈┈•
🔆اتّفاقى عجيب از لطف امام زمان (عجل الله تعای فرجه ) در يكى از روستاهاى كاشان دخترى از خانواده مذهبى و سادات ، به بيمارى سختى مبتلا شد دستها و پاهايش فلج گرديد و...او را به بيمارستان بردند و تحت نظر پزشكان متعدّد قرار گرفت ولى خوب نشد، او را به روستا برگرداندند، همچنان بسترى بود و آثار بيمارى او را از تحرك باز داشته بود. او قبل از بيمارى و بعد، اهل عبادت و توسّل بود، و از بانوان محترمى بود كه همواره به محمّد (صل الله علیه وآله و سلم ) و آل آنحضرت (ع ) توجه داشت و آنها را در خانه خدا واسطه قرار مى داد. و از امام زاده عبداللّه بن على (علیه السلام ) كه در روستا بود، در اين راستا كمك مى گرفت ، و از آنها مى خواست از خدا بخواهند تا او بهبودى خود را بدست آورد. ساعت يك و نيم بعد از ظهر روز پنجشنبه (16 خرداد1370 و 22 ذيقعده 1411) بود او با اينكه در روز نمى خوابيد اندكى در بستر خوابش برد، ناگهان در عالم خواب ديد امام زمان حضرت مهدى (سلام اللّه عليه ) به بالين او آمد، پرسيد حالت چطور است ؟ او عرض كرد: سرم درد مى كند، گلويم گرفته به طورى كه وقتى مى خواهم سخن بگويم ، بغض مرا فرا مى گيرد و گريه مى كنم . امام دست مرحمت بر سر و پيشانى او كشيد، همين لطف خاص امام موجب شد كه بيمارى از جان او رفت و او سلامتى خود را باز يافت . اين بانوى علويّه هنگامى از خواب بيدار شد، خود احساس فلجى نمى كرد جريان خواب خود را براى بستگان و حاضران تعريف كرد، گريه شوق سراسر مجلس را فراگرفت ، او از بستر برخاست و حركت كرد تا در حياط خانه وضو بگيرد. بستگان او ناباورانه به همديگر مى گفتند: مراقب باشيد نكند كه او به زمين بيفتد، ولى ديدند او باكمال سلامتى و بدون كمك ديگران وضو گرفت و به اتاق بازگشت و دو ركعت نماز خواند و سپس به سوى بارگاه امام زاده عبد اللّه بن على (ع ) روانه شد، چرا كه با اين جريان عجيب ، خواهر او در خواب ديده بود، حضرت امام زاده عبد اللّه بن على ، نزد او آمد و فرمود: خواهرت خوب شد بيا اندكى از پارچه سبز را كه روى ضريح من است ببر و به بازوى خواهرت ببند، آن بانو به اين دستور نيز عمل كرد. مردم از جريان مطّلع شدند، نقّاره خانه امام زاده به صدا در آمد، مؤ منين و مؤ منات گروه گروه آمدند و شادى مى كردند و به بيمار و بستگان او مبارك باد مى گفتند، نگارنده به اميد به الطاف خاص تو اى امام و اى محبوب خاصّان درگاه خدا گويد: هر چند پير و خسته دل و درمانده شدم * هر گه كه ياد روى تو كردم جوان شدم آيا شود پيام رسانى به من ز لطف * خوش دار، من ز عفو گناهت ضمان شدم 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
ای درباره اول وقت فـــــوق العاده زیبا👇 حتمـــــا بخــــــوانید👇👇 ✨🌸🍃✨صداي اذان از راديو ماشين به گوش رسيد، جواني كه در كنارم نشسته بود بلند شد و به طرف راننده رفت و به او گفت: آقاي راننده! مي خواهم نماز بخوانم.✨✨✨ راننده با بي تفاوتي و بي خيالي گفت: برو بابا حالا كي نماز مي خواند! بعدش هم توجهي به اين مطلب نكرد، ولي جوان با جديت گفت:✨🌸🍃✨ به تو مي گويم نگهدار! راننده فهميد كه او بسيار جدي است، گفت: اينجا كه جاي نماز خواندن نيست، وسط بيابان، بگذار به يك قهوه خانه يا شهري برسيم، بعد نگه مي دارم.✨🌸🍃✨ خلاصه بحث بالا گرفت راننده چاره اي جز نگه داشتن نداشت. بالاخره ماشين را در كنار جاده نگه داشت، جوان پياده شد و نمازش را با آرامش و طمأنينه خواند، من هم به تأسي از وي نماز خواندم. پس از نماز وقتي در كنار هم نشستيم و ماشين حركت كرد از او پرسيدم: چه چيز باعث شده كه نمازتان را اول وقت خوانديد؟✨🌸🍃✨ گفت: من به امام زمانم، حضرت ولي عصر(عج) تعهد داده ام كه نماز را اول وقت بخوانم. تعجب من بيشتر شد، گفتم: چگونه و به خاطر چه چيز تعهد داديد؟✨🌸🍃 گفت: من قضيه و داستاني دارم كه برايتان بازگو مي كنم، من در يكي از كشورهاي اروپايي براي ادامه تحصيلاتم درس ميخواندم، چند سالي بود كه آنجا بودم، محل سكونتم در يك بخش كوچك بود و تا شهر كه دانشگاه در آن قرار داشت فاصله زيادي بود كه اكثر اوقات با ماشين اين مسير را طي مي كردم. ضمناً در اين بخش، يك اتوبوس بيشتر نبود كه مسافران را به شهر مي برد و برمي گشت. براي فارغ التحصيل شدنم بايد آخرين امتحانم را مي دادم، پس از سال ها رنج و سختي و تحمل غربت، خلاصه روز موعود فرا رسيد، درس هايم را خوب خوانده بودم، آماده بودم براي آخرين امتحان سوار ماشين اتوبوس شدم و پس از چند دقيقه، اتوبوس در حالي كه پر از مسافر بود راه افتاد، من هم كتاب جلويم باز بود و مي خواندم، نيمي از راهآمده بوديم كه يكباره اتوبوس خاموش شد، راننده پايين رفت و كاپوت ماشين را بالا زد، مقداري موتور ماشين را نگاه كرد و دستكاري نمود، آمد استارت زد، ماشين روشن نشد، دوباره و چندين بار همين كار را كرد، اما فايده اي نداشت، (اين وضعيت)✨🌸🍃 طولاني شد و مسافران آمده بودند كنار جاده نشسته و بچه هاي شان بازي مي كردند و من هم دلم براي امتحان شور مي زد و ناراحت بودم، چيزي ديگر به موقع امتحان نمانده بود، وسيله نقليه ديگري هم از جاده عبور نمي كرد كه با او بروم، نمي دانستم چه كنم، در اضطراب و نگراني و نااميدي به سر مي بردم، تا شهر هم راه زيادي بود كه نمي شد پياده بروم، پيوسته قدم مي زدم و به ماشين و جاده نگاه مي كردم كه همه تلاش هاي چندساله‌ام از بين مي رود و خيلي نگران بودم.✨✨🌸🍃 يكباره جرقه اي در مغزم زد كه ما وقتي در ايران بوديم در سختي ها متوسل به امام زمان(عج) مي شديم و وقتي كارها به بن بست مي رسيد از او كمك و ياري مي خواستيم، اين بود كه دلم شكست و اشكم جاري شد، با خود گفتم: يا بقية اللَّه! اگر امروز كمكم كني تا به مقصدم برسم، قول مي دهم و متعهد مي شوم كه تا آخر عمر نمازم را هميشه سر وقت بخوانم.✨🌸🍃 پس از چند دقيقه آقايي از آن دورها آمد و رو كرد به راننده و گفت: چه شده؟ (با زبان خود آنها حرف مي زد). راننده گفت:نمي دانم هر كار مي كنم روشن نمي شود. مقداري ماشين را دست كاري كرد و كاپوت را بست و گفت: برو استارت بزن! چند استارت كه زد ماشين روشن شد، همه خوشحال شدند و سوار ماشين گشتند و من اميدي در دلم زد و اميدوار شدم، همين كه اتوبوس مي خواست راه بيفتد، ديدم همان آقا بالا آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت: «تعهدي كه به ما دادي يادت نرود، نماز اول وقت!»🌸🍃 و بعد پياده شد و رفت و من او را نديدم. فهميدم كه حضرت بقية اللَّه امام عصر(عج) بوده، همين طور اشك مي‌ريختم كه چقدر من در غفلت بودم. اين بود سرگذشت نماز اول وقت من.🌸🍃 منبع:📚 - نماز و عبادت امام زمان(عج)، عباس عزيزي، ص 85
هدایت شده از داستان آموزنده 📝
✨﷽✨ بخونید قشنگه واقعا.. مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم». مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ » 🌺به نام خدای آن چوپان ...
آیت الله مرعشی نجفی می‌فرمودند: در قم شیخی بود معروف به شیخ ارده شیره جهت معروف شدنش به این نام آن بود که او به ارده شیره بسیار علاقه داشت و حتی کتابی در توصیف ارده شیره نوشته بود آدم فقیری بود و خانه و منزلی نداشت در حقیقت تارک دنیا بود یک شب در زمستان در میان مقبره میرزای قمی در قبرستان شیخان خوابید صبح برای نماز بلند شد، دید برف زیادی آمده پشت در را محکم گرفته شیخ هر کاری کرد در باز نشد ماند در میان مقبره از طرفی وسیله وضو حتی وسیله تیمم هم نبود چون مقبره با گچ و سیمان و سایر مصالح پوشیده بود نزدیک طلوع آفتاب شد، دید نمازش قضا می‌شود، با همان حال بدون وضو و تیمم صحیح نماز را خواند بعد از نماز رو کرد به طرف آسمان و دست‌ها را بلند نمود به شوخی به خداوند عرض کرد: خدایا تا به حال تو به من هر چه دادی من چیزی نگفتم قبول کردم گاهی نان و پنیر دادی قبول کردم گاهی نان و ارده شیره دادی شکر کردم گاهی هم نان دادی اصلاً خورشت ندادی باز هم قبول کردم خدایا تو هم امروز این یک نماز بی‌طهارت را از من قبول کن و مؤاخذه نکن بعد از وفات شیخ یکی از دوستان صالحش او را در خواب دید پرسید: خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟ گفته بود: خدا مرا به واسطه همان یک نماز بخشید استاد فاطمی نیا در ادامه اظهار داشتند: مثل اینکه خداوند هم از شوخی کردن بنده‌اش خوشش می‌آید ولی نه هر شوخی و نه از هر بنده‌ای! خدا از شوخی آن بنده‌ای خوشش می‌آید که آن بنده را دوست دارد و آن بنده هم خدا را دوست دارد هر چه خدا مقدرش کرده خوب یا بد، تلخ یا شیرین کم یا زیاد، سیری و گرسنگی غم و شادی، داری و نداری قبول کرده در هر حال خدا را شکر می‌کند نه مانند آن بنده‌ای که با مختصر کم و زیاد حالش تغییر می‌کند و با کوچکترین تحول عوض می‌شود و اگر صدمه‌ای ببیند گاهی با خدا سر جنگ پیدا می‌کند
هدایت شده از تهذیب نفس
✒️💖زیباتـرین‌اشڪ...🥲 ♥️آن‌اشکی‌است،که‌درهنگامِ‌حرف‌زدن‌باخدا ازچشمانت،سرازیرمیشود❤️‍🩹
‌ مطلبی که امروز میخوایم درباره حال خوب بگیم ان‌شاءالله یادگاری برامون بمونه و هرجای مناسبی که تونستین برای دیگران هم بگین😌🌷 ‌
‌ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَـجِـدُ أَكْـثَـرَهُمْ شَـاكِـرِيـنَ (۱۷ اعراف) سـپــس از پـیـش رو و از پـشــت ســر و از طرف راست و از طـرف چـپ آنها به سراغشان می‌روم و اکثر آنها را شکرگزار نخواهی یافت! @Tahzibe
‌‌ توی این آیه میـگه شیـطون از ۴ طرف به سـمـت ما مـیاد تا مارو فریب بده و گمراه کنه و بدبخت کنه ینی از جلو و عقب و راست و چپ👺 خب چجوری؟ جــــلـو: غفلت از آخرت عـقـب: توجه به مال و اولاد و بخل راست: شبهه به دین چــــپ: شهوات و گناهان از این ۴ طریق شیطون آدما رو فریب میده و نتیجهٔ فریب خودش رو چی معرفی میکنه؟ ناشکری... 👉🏼 ‌ @Tahzibe
‌ آفرین😊🌷 دو جهت باقی می‌مونه: : برای دعا کردن : برای سـجـده این دو تا راه، راه نجات از شیطانن🌱 ‌
‌ خب شـیـطون از ۴ جـهت به سمت ما حمله میکنه! فقط می‌مونه دوتا جهت دیگه که اون دوتا جهت، راه نجاته...👏🌱 اون دوتا جهت کدومن؟😍
‌ شکرگزاری و شاکر بودن بهترین حال خوب💚 و ناشکری و ناسپاسی کردن بدترین حالِ بد هست📛 در ادامه بیشتر توضیح میدیم... ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» استادی می فرمود: این آیه معنایش این نیست که، با ذکر خدا دل آرام می گیرد .. این جمله یعنی خدا می گوید: جوری ساخته ام تو را که جز، با یاد من آرام نگیری تفاوت ظریفی است! محبوبم آمدم🥹😍😍 تا اسما الحسنی و نام های زیبایت بر قلبم حکاکی شود یا جل جلاله الله❤️❤️❤️❤️ ┄┅═══✼✨✼═══┅┄
هدایت شده از چشمه
امام على عليه السلام: همنشینی با نیکان،نیکی می اورد ،مثل باد که چون بر بوی خوش بگذرد،با خود بوی خوش می اورد. نهج البلاغه از نامه ۳۱ 🎁 این پست را برای امروز استوری کنید و در اپلیکیشن چشمه امتیاز بگیرید. (ع) 🔻@cheshmehapp 🌐ghadirishavim.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحمون رو با سلام محضر مولای عزیز و غریبمون شروع کردیم و در دعای روز پنج شنبه پنج حاجت از خداوند طلب میکنیم و در زیارت امروز از امام حسن عسکری ع) یاری میطلبیم تا روزمون پر از آرامش و شادی گردد ان شاءالله.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴تا به حال شده به حدی غمگین باشید که نخواهید زنده بمونید ؟؟ بیایید با هم چند آیه از سوره‌‌ی مریم رو مرور کنیم 💌مریم دختر پاکدامنی بود که تمام عمرش رو مشغول عبادت بود اما به اذن خدا بدون همسر باردار شد مریم بسیار غمگین بود ، در حدی که می‌گفت:«کاش مرده بودم و به کلی فراموش میشدم» آیه ۲۳سوره مریم 🪴وقتی دردهای زایمان رو تحمل می‌کرد ندایی اومد و به او گفت :«غمگین مباش خدا از زیر قدم تو چشمه‌ای جاری کرده» 🌴 و خدا گفت :«تنه‌ی درخت خرما رو تکون بده. وقتی مریم این کار رو کرد خرمای تازه برای او ریخته شد و خداوند در آیه ۲۶سوره مریم به او گفت :«بخور و بیاشام و شادمان باش » 💫به نظر شما چطور از این آیه در زندگی میتونیم استفاده کنیم ؟ 🍃خدا می‌تونست خرما رو بدون زحمت کنار دست مریم قرار بده اما گفت :درخت رو تکون بده 💚همه ما با سختی روبرو میشیم پس ما هم باید هنگام سختی تمام تلاش‌مون رو انجام بدیم . 💫تا خدا کام ما رو با معجزاتش شیرین کنه و در هر گامی که در سختی‌ها به سوی خدا برمی‌داریم ، برای ما آرامش و خیر رو جاری کنه . سوره مریم