eitaa logo
دوستان امام زمان(عج)
422 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
3هزار ویدیو
41 فایل
اۍڪــاش‌ڪـه‌انتخاب‌مان‌مهدی‌بود هرپرسش و هرجواب‌مان مهدۍ بود شادمانترین مردم ،بهترین چیزها ندارند،بلکه بهترین برداشت از زندگی دارند. هر هفته با موضوعی اخلاقی ارتباط با مدیر @Y_a_r_a_h_m_a_n لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3961127018C539fa8bf02
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزیزان مطالب مسابقه روز شنبه ۹ بهمن در کانال گذاشته شده خوب بخونید وبرای پنجشنبه ساعت ۹ شب آماده باشید آنلاین برگزار میشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از همسفر تا بهشت
❣ 🔅 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الهادِمُ لِبُنیانِ الشِّرکِ وَالنِّفاقِ... 🌱آمدنت نزدیک است... و صدای قدم هایت لرزه بر جان طاغوت ها انداخته! 🌱سلام بر تو و بر روزی که بُت های روزگار یکی یکی به دستان ابراهیمی تو سقوط کنند! 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس. ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @sisadodelltangnafar ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
📚تقوا ملاک ارزش انسان ها روزی سلمان فارسی وارد مسجد نبوی شد و صحابه‌ی پیامبر (ع) به احترام او از جای خود برخاستند و در صدر مجلس به او جای دادند.لحظه‌ای نگذشته بود که یکی از صحابه‌ی معروف نیز وارد مسجد شد، و چون سلمان را در صدر مجلس مشاهده کرد؛لب به اعتراض گشود و گفت: «من هذا العجمی المتصدر فیما بین‌العرب؛این مرد ایرانی و عجمی که در صدر مجلس نشسته در میان عرب‌ها چه می‌کند؟» رسول خدا‌ (ص) با شنیدن این سخن غیر‌اسلامی به خشم آمد و بر بالای منبر قرار گرفت و فرمود: «ای مردم! آگاه باشید که تمام انسان‌ها از زمان حضرت آدم تا زمان ما مثل دندان‌های ما یکسانند،عرب بر عجم،گندمگون بر سیاه پوست امتیازی ندارد،مگر به تقوا» 📚مستدرک الوسائل، ج۱۲ ص۸۹
*از دزدی بادمجان تا ازدواج💍* ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸 یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام *مسجد جامع توبهمشهور است.* علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد. یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود. دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت. روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست. بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود. شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری. این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت. این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد. به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد. وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد. این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید. فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد. باخودش گفت : پناه بر خدا. من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟ از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند. یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد. شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت. صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟ جوان گفت نه شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟ جوان خاموش ماند. شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟ جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟ شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب و ناآشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است. اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند. آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟ جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟ زن هم پاسخش مثبت بود. عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر. دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد. وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت. جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟ گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟ مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد. زن گفت : *این نتیجه امانت داری و تقوای توست.* *از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.* *کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید* *خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.*
✨﷽✨ 🔴دزد لباس تقوا ✍ابلیس رباینده لباس تقوی از آدم و حوا بود، قرآن در خطابی انسان را متوجّه این دزدی نموده و همچنین به فرزندان آدم هشدار می‌دهد. ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم كه اندام شما را می‌پوشاند و مایه‌ی زینت شماست؛ امّا لباس پرهیزگاری بهتر است. اینها از آیات خداست، تا متذكّر نعمتهای او شوند. (سوره‌ی اعراف، آیه‌ی۲۵) ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون كرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت. چه اینكه او و همكارانش شما را می‌بینند از جایی كه شما آنها را نمی‌بینید؛ ما شیاطین را اولیای كسانی قرار دادیم كه ایمان نمی‌آورند. نبود ایمان و برهان روشن، باعث زمینه‌سازی برای دعوت‌ها و تلقینات ابلیس است، این فقدان، ابلیس را نیرومند ساخته و او می‌تواند اعمال زشت را زیبا جلوه دهد. چرا كه زشتی برای كسانی كه ایمان ندارند، روشن نمی‌گردد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹
داستان واقعی که در اردن اتفاق افتاد ... مردی وفات کرد و زن جوان و فرزندش که شیر خواره بود را ترک گفت ... عموی پسر شیرخواره آمد و به زن گفت که حاضر است برای بزرگ کردن برادر زاده کمک نماید و با پول بجامانده از برادرش کار کند تا آینده او فراهم شود .. مادر قبول کرد و وکالت را به او سپرد . عمو دارایی برادر زاده را گرفت و برای کار به آمریکا رفت ، به خواست خداوند کار خوبی نسیبش شد و با زنی آمریکایی ازدواج کرد و صاحب خانواده و فرزند شد ... زنش نیز او را در چگونگی استثمار مال و دارایی اش یاری نمود و بنگاه معاملاتی فروش ماشین به راه انداختند .. او هرگز از مالی که بدست می آورد چیزی برای زن و فرزند برادرش نمی فرستاد .. آنها صاحب میلیاردها ثروت شدند . اما بیوه زن جوان و فرزندش در فقر بسر می بردند ، خداوند آنها را با مال حلال هرچند کم کرامت داده بود و پسر با تربیت و تعلیم بر اساس دین پرورده شد و به سن جوانی رسید .. عمو بعد از سالها به کشورش برگشت ....و زمینی بزرگ خرید و ویلایی عظیم بنا کرد در منطقه ای به نام ام اذنیه . سپس شرکت تجاری بزرگ ماشین را راه انداخت که در اردن نظیر نداشت . برادر زاده اش که اکنون جوانی شده بود نزد او رفت و مال پدرش را از او درخواست کرد ، اما عمو سرباز زد و‌گفت که چیزی از پدراو در نزدش نیست و او را از ویلایش بیرون کرد و تهدید کرد که دیگر پا به آنجا نگذارد . جوان با دلی شکسته نزد مادرش برگشت و‌چیزی نصیبش نشد . عمو ویلای خود را با انواع وسایل گرانبها آراسته نمود ..سپس از خانواده ی خود خواست که به اردن بیایند .. روز موعود فرارسید و خانواده اش با هواپیما به اردن آمدند و او با ماشین به استقبالشان رفت ... عمو خوشحال به فرودگاه رفت و آنها را سوار ماشین جدید و‌گرانبهایش نمود . اما در راه بازگشت به ویلا خداوند دیگر فرصتی به او نداد و تصادف کرد و همگی جان باختند ...در آن حادثه دلخراش هیچ یک زنده نماند .. واینگونه تقدیر خداوند صفحه عدالت را گشود و تنها وارث عمو همان برادرزاده تشخیص داده شد و مال به صاحب اصلی خود رسید مالی که سالها تصاحب شده بود و انسانی متکبر و قدرت طلب وسیله ای برای تامین آینده آن یتیم شد . و بین خداوند ودعای مظلوم هیچ حجابی نیست .... «و خداوند تو فراموشکار نیست ...» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
امروز فقط چند دقیقه آروم بشینید و بابت چیزایی که دارید شاکر باشید چشم،گوش،دست،پاو..... به آرامش خوبی می رسید...🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزیزان مطالب مسابقه روز شنبه ۹ بهمن در کانال گذاشته شده خوب بخونید وبرای پنجشنبه ساعت ۹ شب آماده باشید آنلاین برگزار میشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلگرمی این روز های سرد برگرد ای سرخیه گل های خشک و زرد برگرد... أشکو عَلیکَ از جهانِ خالی از مَرد با سیصد و با سیزده تا، مَرد برگرد... @asrar_teb_eslami 🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍁 صبحمون رو با عرض سلام و ارادت خدمت پدر معنوی مهربانمون شروع کردیم و غرق شادی شدیم و در کنارش دعای عهد را زمزمه کردیم و در دعای روز پنج شنبه :" خدایا برآورده کن برایم در روز پنج شنبه پنج حاجت مرا که احاطه نکند آنرا جز کرمت و نمی رسد بدان جز نعمتت، سلامتی که نیرو یابم بدان بر طاعتت ... " در زیارت امروز از امام‌ حسن عسکری ع) یاری میطلبیم تا بتوانیم در این اولین روز ماه مبارک رجب اعمال امروز و امشب را انجام دهیم و حاجاتمان در این ماه و شب که شب لیله الرغائب هست برآورده شود .انشالله. 🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهندسی آرزوها_6 - @ostad_shojae.mp3
4.7M
۶ انتخاب عاقلانه آرزوها احتیاج به شناخت داره! اول باید خودتو خوب بشناسی و بعد پیچ و خم های جــــاده رو همون جاهایی که؛ ممکنه زمین بخوری. @ostad_shojae_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این الرجبیون! ماه، ماه خودمه! بنده هم بنده ی خودمه! دلم میخواد پنجاه سال اشتباهش و ندید بگیرم... 🎙 🆔 @emame_zaman
🌸🌷🌸 🌷 🌸 اولین مژده ے ماه رجب آمد دردانه ے امام سجاد آمد 🌟حلول ماه رجب ، ماه تطهیر و استغفار و ولادت باقر العلوم "علیه السلام" مبارک باد. 🌙 @ostad_shojae_yazd