مسابقه فرهنگی شماره ۱۵
عزیزان سعادت داشتید عضو کانال دوستان امام زمان عج شدید ،قدر خودتون رابدانید ودوستانتون هم دعوت کنید.
هدف افزایش علم و ایمان شماست.
شما میتوانید تا ساعات پایانی روز سه شنبه(شانزدهم فروردین) در مسابقه شرکت نمایید.
در مورد سوالاتی که گزینه هر دومورد دارد دقت داشته باشید.ممکن است جواب این گزینه نباشد پس با دقت به سوالات پاسخ دهید.
جواب یکی از سوالات هم تو فایل صوتی هست.
جایزه ویژه
گلهای امام زمانی
به کسانی که در ۸ مسابقه برنده شوند ان شاء الله جایزه ویژه (پانصدهزارتومانی)تعلق می گیرد.
خودتون مسابقاتی که برنده شدید یادداشت کنید وهر وقت در ۸ مسابقه برنده شدید به ما اطلاع بدید تا ما هم بررسی کرده انشاءالله اگر شرایط فراهم بود جوابگوی شما باشیم.
هر چه تعداد شرکت کنندگان در مسابقه بیشتر شود به تعداد بیشتری جایزه تعلق می گیرد.
امیدوارم شما از برندگان باشید.
خدایا شکرت که هر لحظه مرا به مسیر درست و راه راست هدایت میکنی.
خدایا شکرت که ایمان و باورم را روز به روز قویتر میکنی.
خدایا شکرت که از جایی که فکرش رو هم نمیکنم به من کمک میکنی.
خدایا شکرت به خاطر قدرت شجاعت و اعتماد به نفسی که دارم.
نظر،پیشنهاد وانتقادی دارید بفرمایید
@em_123
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdI0sc_YUDIE9BvIEnOOG9MOutLBCLzmU8SSBf2hP0HY1vC1Q/viewform?usp=sf_link
بالینک بالا وارد مسابقه فرهنگی شماره۱۵ شوید
هدایت شده از گالری صالحی
#سلام_امام_زمانم 💚
هرچه کردم بنویسم ز تو مدح وسخنی
یا بگویم ز مقام تو که یابن الحسنی
این قلم یار نبود و فقط این جمله نوشت:
پسر حیـــدر کرار، تو ارباب منی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ماه_رمضان
هدایت شده از گالری صالحی
🌹رسیدن به امام عصر🌹
آیت الله بهجـــت :
مومن باید خود را در همه حال، در محضر آن حضرت ببیند. توجه داشته باشیدکه هر کاری می کنید، در محضر اوست. او حتی از خیال شما آگاه است
هدایت شده از گالری صالحی
✍لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد اربابش را صدا زد: برخیز که از قافله جا نمانی!
ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام خداوند کریم است!
🌃هنگام نماز صبح شد لقمان دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نمانی. ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد.
🌄خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد که ای بیخبر از کاروان نمازگران جامانده ای برخیز که تمام هستی در حال سجود و تسبیح اند ولی تو را خواب غفلت ربوده است و ارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد.
روز هنگام، ارباب کیسه ای گندم به لقمان داد تا بکارد ولقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست!!
🔺علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت:
👈ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم.
👈چرا که خود گفتی: "نیت و دل باید صاف باشد خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد.."
هدایت شده از گالری صالحی
🖊 #آیت_الله_بهجت ره:
این احساس لذت در #نماز ، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز.
آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند.
و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد.
و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.
🌟کانال اختصاصی آیتاللهبهجت(ره)🔗
📒 @ayatolahbahjat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ #سخنرانی📹 _
حال نداری؟؟؟🦋
نماز بخونی؟؟؟✨
{علائم مریضی روح}...
حتما ببینید 👌❤️
#معارف_نماز
🧡 راه های ایجاد #حضور_قلب چیست؟ 🧡
🌸 1. قبل از ورود به نماز، با خودتان بگویید این آخرین نماز عمر من است. (انسان آخرین کارهایش را با حضور قلب بیشتری انجام می دهد)
🌸 2. چیزهایی که باعث می شود حواستان در #نماز پرت شود را از خود دور کنید. مثلاً:
👈 خواندن نماز در محلی که رفت و آمد در آن نباشد.
👈 خاموش بودن از تلویزیون، موبایل و …
👈 احتیاج به رفتن به دست شویی.
🌸 3. ایجاد آمادگی قبل از نماز با:
👈 صحبت نکردن هنگام وضو و گفتن ذکرهای هنگام وضو.
👈 گفتن اذان و اقامه.
👈 همیشه اول وقت نماز خواندن.
👈 تا حد امکان نماز را به جماعت و در مسجد خواندن.
🌸 4. خدا را حاضر و ناظر ببینید که در مقابلش ایستاده اید و مستقیم می خواهید با خودش حرف بزنید و به خودمان بگوییم خدا دارد مرا می بیند.
🌸 5. اگر در بین نماز متوجه شدید حواستان پرت شده است، آن حواس پرتی را ادامه ندهید و به خودتان بگویید من در حضور خداوند ایستاده ام.
📚 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص 73.
هدایت شده از مهدےﷺیار
💕 داستان کوتاه
"نماز اول وقت و معجزه امام رضا(ع )"
بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم، پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند.
آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد.
بعد از اینکه همه "نمازشان" را خواندند، من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم!
و او هم قضیه نماز و "مرحوم شیخ" و رضا شاه را برایم تعریف کرد...
در جوانی مدتی از طرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم، از طرفی پسرم مبتلا به "سرطان خون" شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت:
که برای شفای بچه، "مشهد" برویم و دست به دامن "امام رضا(ع)" بشویم...
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...
رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد "صحن حرم" که شدیم خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد...
گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه، بچه را گرفت و گریه کنان داخل "ضریح آقا" رفت.
پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری "انجیر و نبات" خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هر کسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت.!
به خودم گفتم ما عجب مردم احمق و ساده ای داریم "پیرمرد" چطور همه را دل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم "شرطی" بگذاریم؟
گفتم:
چه شرطی و برای چی؟
شیخ گفت:
قول بده در ازاء "سلامتی و شفای" پسرت یکسال نمازهای یومیه را سر وقت اذان بخوانی.!
"متعجب شدم" که او قضیه مرا از کجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد...
خلاصه گفتم:
باشه قبوله و با اینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم: باشه.!
همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سر و صدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم "پسرم" از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته و خوب شده بود.!!
من هم ازآن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سر وقت میخوانم.!
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه جهت بازدید در راهه و ترس واضطراب عجیبی همه جا را گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد.!
در حال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدید شاه نمازم را بخوانم.
چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم اول "وضو" گرفتم وایستادم به نماز..
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...
نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا "عذرخواهی" کردم و گفتم:
قربان در خدمتگذاری حاضرم.
شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و...
رضا شاه هم پرسید:
مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم: قربان از وقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون در حرم امام رضا(ع) شرط کردم.
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد و با "چوب تعلیمی" محکم به یکی زد و گفت:
مردیکه پدر سوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، و نماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
اونیکه دزده تو پدر سوخته هستی نه این مرد.!
بعدها متوجه شدم، آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش را عوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
*از آن تاریخ دیگر هر جا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....*
"خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان"
🍃🍃🍃
@dastane313