یک آیه یک قصه (40).mp3
3.85M
قسمت 0⃣4⃣
📜سوره مبارکه یوسف آیه ۹۰
🔹 ...قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا ۖ إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ🔹
#یک_آیه_یک_قصه
📚 #تفسیر_باران
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
بَقَره: آیه ۲۰۷
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ (۲۰۷)
می توانم در دنیا با تو معامله کنم، تو بهترین خریدار من هستی. سرانجام مرگ به سراغم خواهد آمد، پس چه بهتر که من جانِ خود را به تو بفروشم و در مقابل رضایت تو را بخرم. این تجارتی بس بزرگ است، وقتی از من راضی و خشنود باشی، دیگر روز قیامت هرگز ترس و نگرانی ندارم و بهشت جاودان منزلگاه من خواهد بود.
من شیعه علی (علیه السلام) هستم، او امام اوّل من است، او را الگوی خود میدانم، او کسی بود که این تجارت را نمود و جان خود را فروخت و رضایت تو را خرید.
من آن شب باشکوه را از یاد نمی برم، شبی که پیامبر میخواهد به مدینه هجرت کند و دشمنان گرداگرد خانه اش را محاصره کرده اند تا او را به شهادت برسانند، به راستی چگونه میتواند از این محاصره نجات پیدا کند؟
هوا تاریک شده است، بیست و پنج نفر با شمشیر بیرون خانه ایستاده اند و میخواهند به پیامبر حمله کنند.
یکی میگوید: محمّد اینجاست، او در محاصره ماست، نمی تواند فرار کند، صبر کنید، صبح زود حمله کنیم، الآن زنها و بچّهها خوابند. (۱۱۳)
این نظر را بقیّه قبول میکنند و قرار میشود صبح حمله کنند، آنها مواظب هستند و نگهبانی میدهند تا محمّد (صلی الله علیه وآله) از خانه بیرون نیاید، آری، آنان هم قسم شده اند که صبح زود محمّد (صلی الله علیه وآله) را به قتل برسانند، امّا داخل خانه چه خبر است؟ علی (علیه السلام) با محمّد (صلی الله علیه وآله) سخن میگوید:
ای رسول خدا! شما باید امشب از این خانه بروید و به مدینه هجرت کنید.
دشمنان همه جا را محاصره کرده اند، آنان خانه را زیر نظر دارند.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#هرگز_فراموش_نمی_شوی
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۱۰۷
او به سامرا آمده بود تا بداند امام دوازدهم کیست. او مهمان امام عسکری علیه السلام شده
بود و نمی دانست چگونه سؤل خود را بپرسد.
امام عسکری علیه السلام او را صدا زد و گفت: «از آغاز آفرینش دنیا تا به امروز، هیچ گاه دنیا از حجّت خدا خالی نبوده است و تا روز قیامت هم، دنیا بدون حجّت خدا نخواهد بود. نعمتهای خدا که بر شما نازل میشود و هر بلایی که از شما دفع میشود به برکت وجود حجّت خداست».
احمدبن اسحاق قمّی رو به امام عسکری علیه السلام کرد و گفت: «آقای من! امام بعد از شما کیست؟ ». امام عسکری علیه السلام لبخندی زد و از جا برخاست و از اتاق خارج شد و بعد از مدّتی همراه با مهدی علیه السلام وارد اتاق شد و چنین گفت: «این پسرم مهدی علیه السلام است که سرانجام همه دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، او امام بعد از من است».
اشک در چشم احمدبن اسحاق قمّی حلقه زد، گریه او از سر شوق بود، او نمی دانست چگونه شکر خدا کند که توانسته است مهدی علیه السلام را ببیند. در این هنگام مهدی علیه السلام با احمدبن اسحاق قمّی چنین سخن گفت: «اَنا بَقِیّةُ اللّه: من ذخیره خدا هستم».
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#خانواده_مهدوی
خانواده مهدوی آینده را به روشنی خورشید می بیند و از تلاش گروهی برای رسیدن به مدینه فاضله مهدوی از هیچ کوششی فروگذار نمی کند.
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#معجزه و #شگفتی #قرآن
وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام، همسرش هاجر و پسرش اسماعیل علیه السلام، را به مکه برد، ذخیره ی آب هاجر تمام شد.
اسماعیل از شدت تشنگی شروع به گریه و بی قراری کرد.
هاجر همه جا دنبال آب می گشت.
هفت بار فاصله ی بین تپه های صفا و مروه را دوید.
سرانجام در بالای مروه دید که زیر پای اسماعیل چشمه ی آبی در حال جوشیدن است.
هاجر فریاد زد: زمزم، زمزم!
خدا زندگی هاجر و پسرش اسماعیل را نجات داد.
امروزه میلیون ها نفر از زائرها از آب زمزم می نوشند و با خود به خانه هم می برند.
توضیح این که زمزم یک کلمه ی بابلی به معنی صدای فوران آب است.
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
یک آیه یک قصه (41).mp3
4.58M
قسمت 1️⃣4️⃣
📜سوره مبارکه بلد آیه ۸ و ۹
🔹ألَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ / وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ 🔹
#یک_آیه_یک_قصه
#شعر #امام_سجاد علیه السلام #شهادت
گُلی در باغ پژمرد
که او خوش بو ترین بود
کسی از این جهان رفت
که زین العابدین بود
دشمنش به او
داده زهر و سم
شد دلم پر از
درد و رنج و غم
مانده در بقیع
جسم پاک او
داده بر زمین
اشک و آبرو
روی ماه او
رفته زیر خاک
رفته رهبری
مهربان و پاک
شد شهید و شد
روح او جدا
یادگار آن
شاه کربلا
دشمنش به او
داده زهر و سم
شد دلم پر از
درد و رنج و غم
شد چهارمین
رهبرم شهید
مثل مجتبی
رفت و پر کشید
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
📚 #تفسیر_باران
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
امشب من جای شما در بستر شما میخوابم، کافران خیال میکنند که شما
از خانه بیرون نرفته اید، این طوری شما میتوانید از فرصت استفاده کنید و تا روشن شدن هوا از مکّه دور شوید.
پیامبر نگاهی به علی (علیه السلام) میکند، علی (علیه السلام) میداند این کار خطر زیادی دارد، بیست و پنج مرد قسم خورده اند و صبح زود به این خانه هجوم خواهند آورد، امّا علی (علیه السلام) امشب برای حفظ جان پیامبر، این خطر را به جان میخرد.
پیامبر با علی (علیه السلام) خداحافظی میکند و عبایِ سبز رنگ خود را به علی (علیه السلام) میدهد و علی (علیه السلام) در رختخواب میخوابد و آن عبا را بر روی خود میاندازد، پیامبر آیه ای از قرآن را میخواند و از خانه بیرون میرود و هیچ کس پیامبر را نمی بیند.
مشرکان به طور مرتّب از پنجره داخل خانه را کنترل میکنند، خیال میکنند که این محمّد (صلی الله علیه وآله) است که در رختخواب خوابیده است، با خود میگویند: نگاه کنید، محمّد به چه خوابی فرو رفته است، او نمی داند چند ساعت دیگر مرگ سختی در انتظارش خواهد بود، با شمشیرهای خود بدن او را قطعه قطعه خواهیم کرد. (۱۱۴)
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#هرگز_فراموش_نمی_شوی
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۱۰۸
آن روز مهدی علیه السلام بیش از سه سال نداشت و خود را بَقیّةُ اللّه معرّفی کرد، فردا نیز او خود را این گونه معرّفی خواهد کرد. از فردای ظهور سخن میگویم. فردایی که همه جهان در انتظارش است. وقتی که تو به او اجازه ظهور بدهی داد، او کنار کعبه میآید. آن روز فرشتگان دسته دسته برای یاری او میآیند.
جبرئیل با کمال ادب نزد او آمده و چنین میگوید: «آقای من! وقت ظهور تو فرا رسیده است».
مهدی علیه السلام کنار کعبه میرود و به آن تکیه میزند و این آیه را میخواند:
«بَقِیَّةُ اللَّهِ خَیرٌ لَّکُم إِن کُنتُم مُّؤمِنِینَ»
اگر شما اهل ایمان هستید بقیّةُ اللّه برایتان بهتر است.
آن روز صدای مهدی علیه السلام در همه دنیا خواهد پیچید: «من بقیّةُ اللّه و حجّت خدا هستم».
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#خانواده_مهدوی
خانواده مهدوی خانواده ای است که با اصلاحات جزئی خود ، خانواده و جامعه صداقت خود را برای ظهور مصلح کل به اثبات میرساند .
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#معجزه و #شگفتی #قرآن
حضرت عزیر علیه السلام، الاغی داشت که با آن سفر می رفت.
یک روز وقتی که از شهر ویران شده ی بدون سکنه ای، می گذشت، تعجّب زده گفت: چگونه خداوند می تواند این شهر مرده را زنده کند؟
خداوند می خواست به او یاد دهد، که قدرتش بیش تر و بالاتر از تمام قدرت هاست.
او عزیر و الاغش را کشت و ۱۰۰ سال بعد زنده کرد.
سپس از او پرسید: چند سال است، زنده نبوده ای؟
عزیر گفت: یک روز و یا یک نصفه روز.
خداوند گفت: نه تو صد سال است زنده نبودی.
بعد در مقابل چشمانش الاغ را زنده کرد.
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd