eitaa logo
امام زمان و من
194 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
672 ویدیو
29 فایل
کانال مهدوی کودک و نوجوان کپی کردن مطالب کانال به نیت امام زمان عجل الله تعالی فرجه آزاد است. برای ارسال هر پیام یک صلوات به نیت فرج امام زمان علیه‌السلام بفرست. کانال دیگر ما: https://eitaa.com/joinchat/3156345212C7f3274f17f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام حسین عليه السلام: يا بُنَىَّ اِيّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لايَجِدُ عَلَيْكَ ناصِراً اِلاَّ اللّه‏َ؛ فرزندم! بپرهـيز از سـتم بر كسى كه غير از خدا ياورى در مقابل تو ندارد. اعيان الشيعة: ج۱، ص ۶۲۰   🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
قسمت ۵ همان شب، وقتی بعد از حادثه ی آتش سوزی، همه ی اسبها مجبور شدند بیرون از خانه بخوابند، اسب سفید چون خیلی خسته شده بود، برخلاف شبهای دیگر زودتر از همه به خواب رفت و یک خواب خیلی قشنگ دید. در خواب یک اسب خیلی زیبا و مهربان را دید که تا به حال اسب به این قشنگی ندیده بود. آن اسب، نزدیک اسب سفید آمد و گفت: چون اسب مهربان و فداکاری هستی و کارهای خیلی خوبی انجام داده ای، من امشب به خواب تو آمده ام. اسب سفید گفت: ببخشید، من شما را نمی شناسم، می‌توانم نامتان را بدانم؟ اسب گفت: نام من ذوالجناح است. اسب سفید تا نام ذوالجناح را شنید، از شادی و خوشحالی، اشک بر صورتش سرازیر شد و گفت: وای خدای من یعنی الان دارم اسب امام حسین (علیه السلام) را می‌بینم، همان اسب وفا داری که تا پای جان، کنار امام حسين (عليه السلام) باقی ماند. خوشا به حالت که این لیاقت را پیدا کردی که اسب امام بشوی، ای کاش من هم می‌توانستم اسب امام زمان (عجل الله) شوم. https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو بی باک و پاکی  تو فرزند شیری تو در جنگ و میدان   شجاعی،دلیری تو در بین دشمن           تو در آن سیاهی درخشنده بودی           تو مانند ماهی تو از جنس نوری           تو از کربلایی تو سردار لشکر            تو آن با وفایی تویی مرد سقّا              تویی مهر و احساس به قربان اسمت             اباالفضل و عبّاس                شاعر:مهدی وحیدی صدر @emamezaman_va_man
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت ۴۴ در اینجا می‌خواهم خاطره ای را نقل کنم، سی سال از آن زمانی که من وارد حوزه علمیّه شدم، می‌گذرد، جوانی خود را صرف تحصیل علوم دینی نمودم. اگر کسی از من می‌پرسید چرا وارد حوزه علمیه شدی، به او می‌گفتم: «می خواهم نوکری امام عصر را بنمایم». سال‌ها گذشت، من همچنان درس می‌خواندم، با علوم مختلف اسلامی آشنا شدم و در بعضی از آن ها، کتاب به زبان عربی نوشتم. روزی از روزها به دیدار بزرگی رفتم، به او گفتم: چگونه بفهمم در خواب غفلت هستم یا نه؟ او به من نگاهی کرد و گفت: «اگر برای امام زمان خود کاری می‌کنی، سخنی می‌گویی، قدمی برمی داری، کتابی می‌نویسی، اگر به ظهور او، کمک می‌کنی بدان که بیداری، ولی اگر این طور نیستی بدان که در خواب غفلتی هر چند علم فراوان داشته باشی». آن روز، سخن او مرا به فکر فرو برد، در آن سکوت، خیلی با خودم سخن گفتم، من خود را سرباز تو می‌دانستم، ولی چقدر به یاد تو بودم؟ چقدر رنگ و بوی تو را داشتم! مدال نوکری تو را به گردن انداخته ام، مردم مرا به این عنوان می‌بینند، امّا من چقدر از تو سخن می‌گویم؟ چقدر دل‌های مردم را به تو پیوند می‌زنم؟ من چه خدمتی به نام و یاد تو کرده ام؟ آیا تسلّط بر علوم اسلامی، همه وظیفه من بود؟ مگر اساس دین، محبّت و ولایت تو نیست، من چقدر برای این اساس دین، تلاش کرده ام؟ وجود من در جامعه، چقدر یادآور مولای من است؟ آن روز، این سؤلات من، بی جواب ماند، جواب آن سؤلات مهم نبود، مهم این بود که آن سؤلات، مسیر زندگی مرا عوض کرد. آن روز، من شرمنده تو شدم، تلاش کردم قدمی هر چند کوچک در راه تو بردارم. تو هر روز، منتظر یاری شیعیانت هستی، می‌دانی چه کسی با اخلاص از تو سخن می‌گوید، اگر عملی با اخلاص همراه نباشد، باعث خشنودی تو نمی شود، از تو می‌خواهم به من کمک کنی تا کارهایم با اخلاص همراه شود. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd