🌼منتظران ظهور
#نماز_شب
🔸یک نفر آمد به محضر حضرت صادق علیه السلام و شروع کرد از بیچارگی خود شکایت کردن و به اینجا رسید که: من گرسنه ام و هیچ چیز ندارم. خدا می گوید رازق است. کجا رازق است ؟ من الآن گرسنه ام و هیچ چیز هم ندارم.
🔸 حضرت فرمودند: «نماز شب می خوانی؟» عرض کرد: «بله؛ نماز شب هم می خوانم».
🔸 حضرت فرمودند: «و الله دروغ می گوید کسی که نماز شب بخواند و روز بگوید گرسنه هستم؛ امکان ندارد».
( من لایحضرهالفقیه ، ج 1، ص474.)
👌نماز شب، ضامن رزق و روزی انسان است. توسعه دهنده رزق انسان است.
🖋آیت الله ناصری دولت آبادی
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
#بخواندعایفرجراکهیاربرگردد...
🍂دلها همه منتظر برای فرج است
در نای بنفشهها نوای فرج است...
🍂ذکری که حجاب غیب از او میگیرد
ای عاشقِ منتظر، دعای فرج است...
#العجلمولایغریبم
همه با هم زمزمه می کنیم دعای الهی عظم بلاء به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاء الله
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
•°~✌️🏻🇮🇷
💢 فردا راهپیمایی سراسری پس از نماز جمعه برای اعلام انزجار از دشمن
-شورایهماهنگیتبلیغاتاسلامی
ضمنمحکومیتجنایتهولناکهتکحرمت
حرماحمدبنموسی(ع)واعلامهمدردی
باخانوادههایشهداءومجروحانایناقدام
ددمنشانه،ازمردمغیوردعوتمیکندکهباراهپیمایی
پسازاقامهنمازجمعه،
نفرتوانزجارخودراازتوطئههایمزدوران
وابستهآمریکاوصهیونیسمبهنمایشبگذارند
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
سلام
صبحتون معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)🌷
به رسم ادب هرصبح:
السلام علی رسول الله وآل رسول الله❤️
السلام علیک یابقیة الله فی ارضه(عج)❤️
السلام علیک یااباعبدالله الحسین❤️
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا❤️
السلام علیکم جمیعاو رحمت الله و برکاته💐
و لعن الله علی اعدائهم اجمعین...🔥
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
#سلام_امام_زمانم
🌱جمعه ها روز انس با مهدیست
بهترین ذکر جمعه یا مهدیست...
🌱حاجت از حجت خدا خواهید
به خدا حجت خدا مهدیست....
🌱هر که را در جهان امامی هست
اهل عالم! امام ما مهدیست....
🌱چارده وجه چارده معصوم
ز ابتدا تا به انتها مهدیست....
🌱ما دعا بر ظهور او کردیم
روح آمین این دعا مهدیست...
#اللهمعجللولیکالفرج
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
منتظران ظهور
🌸 منتظران ظهور 🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ،(قسمت ۱۲) ♦️مقدمه: با سلام خدمت مخاطبین خوب و محترم کان
✳️منتظران ظهور
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ قسمت ۱۳
🔵عاقبت ریا
هر طور بود بقیه راه را پیمودیم تا اینکه به محیط باز و وسیعی رسیدیم که باتلاق مانند بود و چون قدم در آن نهادم، تا زانو در آن زمین لجن زار فرو رفتم.
🔆 نیک که به راحتی می توانست قدم بردارد، با دیدن وضع من به عقب برگشت و از من خواست که دستم را برگردن او آویزم، تا شاید کمکم کند.
❎دیگر تا دهان در باتلاق فرو رفته بودم و توان فریاد کشیدن و کمک طلبیدن نداشتم،
✨که به ناگاه فرشته الهی پدیدار شد و طنابی را به نیک داد و گفت: این طناب را خودش پیشاپیش فرستاده، کمکش کن تا نجات یابد.
🌻فرشته رفت و نیک بلافاصله طناب را به سمت من انداخت. وقتی باتلاق را پشت سر نهادیم از نیک پرسیدم: مقصود فرشته از اینکه گفت: طناب را خودش فرستاده، چه بود؟
🍀نیک گفت: اگر به یاد داشته باشی، ده سال پیش از مرگت، مدرسه ای ساختی که اینک کودکان و نوجوانان در آن به تعلیم و تربیت مشغول اند،خیرات آن مدرسه بود که در چنین لحظه ای به کمکت آمد.
💠پس از تصدیق حرف نیک با قیافه ای حق به جانب، گفتم: من پنج سال قبل از آن نیز مسجدی ساختم، پس خیرات آن چه شد؟
✨نیک لبخندی زد و گفت: آن مسجد را چون از روی ریا و کسب شهرت ساختی و نه برای خدا مزدش را هم از مردم گرفتی.
❓گفتم: کدام مزد؟!
گفت: تعریف و تمجیدهای مردم، به یاد بیاور که در دلت چه می گذشت وقتی مردم از تو تعریف می کردند! تو خوشبختی آنان را بر خوشحالی پروردگارت مقدم داشتی.
✅باید بدانی که خداوند اعمالی را می پذیرد که تنها برای او انجام گرفته باشد.
حسرت و ندامت وجودم را فرا گرفت و به خود نهیب زدم: دیدی چگونه برای ریا و خودپسندی، اعمال خودت را که می توانست در چنین روزی دستگیر تو باشد، تباه کردی؟!
🔵مقام شهیدان
🔷همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بیانتها ادامه میدادیم؛ در حالی که گرمای طاقتفرسای آسمان برای لحظهای قطع نمیشد. خستگیِ راه امانم را بریده بود، دیگر در تنم توان نمانده بود.
💥در این هنگام صدایی را از دور شنیدم. سرم را به سمت راست دشت چرخاندم، با صحنه عجیبی مواجه شدم.
🌼 صفی از افراد را دیدم که با سرعت غیر قابل تصور پهنه دشت را شکافتند و رفتند. تنها غباری از مسیر آنها باقی ماند.
◾️ از تعجب ایستادم و لحظاتی به مسیر غبار برخاسته، نگاه کردم و گفتم: اینها چه کسانی بودند؟!
نیک گفت: اینها گروهی از شهیدان بودند.
با شگفتی تکرار کردم: شهیدان ؟!!!
گفت: آری، شهیدان.
گفتم: مقصدشان کجاست؟
گفت: وادی السلام.
با تعجب سرم را به سمت نیک چرخاندم و پرسیدم: وادی السلام ؟!
گفت: آری.
گفتم: ما مدتهاست که این مسافت طولانی و پررنج و محنت را بر خود هموار کردهایم، تا روزی به وادی السلام برسیم؛
آنگاه تو میگویی، آنان با اینچنین سرعتی به سمت وادی السلام در حرکتند؟ مگر میان ما و آنان چه تفاوت است؟
🌸نیک در حالی که لبخند بر لبانش نقش بسته بود، گفت:
تو در دنیا افتان و خیزان خدا را عبادت میکردی و حالا نیز بایستی با سختی راه را طی کنی.
تو کجا و شهیدان کجا که اولین قطرهای که از خونشان بر زمین مینشیند، تمام گناهانشان را از میان بر میدارد. و راه را بر ایشان هموار میسازد.
🌺در روز رستاخیز نیز شهیدان، جزو اولین کسانی خواهند بود که به بهشت وارد میشوند آنها راه صد ساله دنیا را یک شبه پیمودند، حالا هم وادی بزرگ برهوت را در یک چشم بر هم زدن طی میکنند.
🍃به مقام شهیدان غبطه بسیار خوردم و زیر لب زمزمه کردم: طوبی لَهُما وَ حُسنُ مَآب...
✍ادامه دارد..
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸نه میبخشیم نه فراموش میکنیم...
💢 چادرهای خونین بر ایوان شاهچراغ آویزان شد
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
🌸سيد ابن طاووس ميفرمايد:
اگر از هر عملي در عصر جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني غافل نشو چرا كه در اين دعا سري است كه خدا ما را بر آن آگاه كرده است.🌸
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی Gomnam313.ir (1).pdf
4.69M
♨️فایل پی دی اف صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی
💢یکی از اعمالی که مرحوم آیتالله بهجت قدسسره مقید بودند عصرهای#جمعه به آن بپردازند، خواندن صلوات ضراب اصفهانی است که از امام عصر علیهالسلام روایت شده است.
📚 (بهجتالدعاء، ص١٧٧)
📌 این دعا در ابتدای مفاتیحالجنان در اعمال روز جمعه آمده است...
👈از خواندن آن غافل نشویم که
سفارش امامِ زمانمان است.
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207
#جرعهای_از_معرفت
💠آیت الله فاطمی نیا رحمة الله علیه
🔸نقل است که،مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط (رضوان الله علیه) با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنان زن و شوهری بودند. یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر می گشتند، این زن و شوهر با فاصله قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند. در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، خانم نیشی به شوهرش زده و سخنی آزار دهنده به وی می گوید.
🔸هنگامی که همه وارد منزل و محل استراحت می شوند و آقا شیخ رجبعلی به افراد (به اصطلاح) زیارت قبولی می گوید؛ به آن خانم که می رسد، می فرماید:
تو که هیچ، همه را ریختی زمین!
آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! من این همه راه آمده ام کربلا؛ مگر من چکار کرده ام؟!
میفرماید: از حرم آمدیم بیرون، نیشی که زدی، همه اش رفت!
یعنی همه نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی، با این عملت از بین بردی!
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207