eitaa logo
شمیم گلواژه های وحی
806 دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
22.5هزار ویدیو
24 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀صلوات برای تعجیل درفرج امام زمان‌ فراموش نشه🍀 ❓️آیا وجود تابلو نوشته یا تصاویر دیگر در برابر نمازگزار اشکال دارد؟ 🎙 استاد وحیدپور پاسخ می دهند...
ـ⁣⁣⁣⁣☘️🌺☘️🌺☘️ ـ⁣⁣⁣⁣🌺☘️🌺☘️ ـ⁣⁣⁣⁣☘️🌺☘️﷽ ـ⁣⁣⁣⁣🌺☘️ ـ⁣⁣⁣⁣☘️ ❓کشتن مگس، مارمولک، سوسک و حشرات ديگه که آزارمون می‌دن، چه حکمی داره؟ 📚 همه مراجع: از‌بین‌بردن حشراتی که باعث اذیت یا ضرر می‌شن یا به بهداشت محیط و سلامت انسان آسیب می‌رسونن، اشکال نداره و گناه نیست
احكام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلاسهای موسسه شمیم گلواژه های وحی فردا دوشنبه ۲۷ مرداد ماه 🔸صبح : ☘کلاس روخوانی وتجوید نونهالان ساعت ۱۰ ☘کلاس نقاشی وخلاقیت نونهالان ساعت ۱۱/۱۵ ☘کلاس حکمت واستراتژی نونهالان ساعت ۱۲/۳۰ ☘کلاس مهارت آشپزی نوجوانان ساعت ۹/۳۰ 🔸بعداز ظهر : ☘کلاس کیک پزی سرکار خانم ریگی ساعت ۱۶ ☘ کلاس تدبر قران سرکار خانم زارعی ساعت ۱۷ ☘کلاس (ورزش پیلاتس) ساعت ۱۸/۳۰ با حضور سرکار خانم غفوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📍 فصل چهاردهم _ قسمت سوم 🟠 عباس که افتاد، قامت حسین شکست… وقتی حسین تشنگی خیمه‌ها را دید، امیدی هنوز زنده بود: عباس… 📌 ماه بنی‌هاشم، با مشک بر دوش، به فرات زد. آب را دید، اما ننوشید. 🔻 مشک را پر کرد، اما دشمن راه را بست. دست راستش را زدند… مشک را به دست چپ سپرد. آن را هم بریدند… مشک را با دندان گرفت. 📌 تیر به مشک خورد… آب، روی خاک ریخت… و عباس، با قلبی شکسته صدا زد: «یا اخا! أدرک اخاک…» 🔻 امام رسید. برادرش را در آغوش گرفت. و با صدایی بغض‌آلود گفت: «الآن انکسر ظهری… اکنون پشتم شکست…» 📌 دیگر نه مشک بود، نه امید به آب… فقط تَرَک افتاده بود در دل حسین. ❓و ما امروز… خیمه‌ها هنوز در آتش‌اند… کودکان هنوز لب‌تشنه‌اند… این‌بار نه در کربلا، بلکه در غزه. آیا ما عباسِ امروزیم یا ایستاده‌ایم کنار شط سیاست، و فقط تماشاگریم؟
📍 فصل چهاردهم _ قسمت چهارم 🟣 قتلگاه… وقتی زمین و زمان گریست امام مانده بود… تنها، بی‌یار، بی‌سایه‌بان… 📌 به میدان رفت، نه برای جنگ، برای پایان. دشمن حلقه زد. باران تیر آمد، سنگ و نیزه هم رسید. 🔻 تیر سه‌شعبه، به سینه‌اش نشست. خم شد… از اسب افتاد. 📌 عبدالله بن حسن، نوجوانی نحیف، از خیمه دوید، خود را سپر عمویش کرد… شمشیر آمد، دستش جدا شد، کنار عمویش جان داد. 🔻 دشمن، ریختند… نه یکی، نه ده نفر… بلکه جماعتی، با نیزه، شمشیر، سنگ… «قتل صبر» یعنی این. 📌 و آن سو… زینب، بر تل ایستاده، با چشمانی که خون می‌گریست، تماشا می‌کرد… ❗️و اینجا… نه فقط امام، که انسانیت، ذبح شد.و ما امروز… فقط برای حسین(ع) اشک میریزیم یا در برابر یزید زمانمان قیام میکنیم؟ در برابر کربلای امروز، غزه کجا ایستاده ایم؟ پایان.