eitaa logo
مسجد امام جواد علیه السلام
335 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
698 ویدیو
9 فایل
اطلاع رسانی برنامه های مسجد امام جواد (ع) گزارش فعالیت های مسجد مباحث روز آشنایی با سبک زندگی شهدا برگزاری مسابقه صندوق نظرات و پیشنهادات(چت ناشناس) https://gkite.ir/es/9424384 ناحیه۲ فولادشهر ، محله ایثار۵ ارتباط با ادمین https://eitaa.com/a_bahadoran
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
با طلوع خورشید ابراهیم تصمیم گرفت که سر و سامانی به کانال بدهد ، به تعدادی از نیروها دستور داد بعنوان نگهبان در یک فاصله ۴۰۰ متری پخش شوند ، هر ۵۰ متر دونفر لبه کانال سنگر گرفتند تعدادی را مامور جمع کردن سیم های خاردار از کف کانال کرد کار بعدی ابراهیم جمع کردن شهدا از میان مجروحان و رزمندگان بود ، انتهای کانال در دید بچه ها نبود قرار شد شهدا را به آنجا منتقل کنند ، حمل پیکرهای نحیف شهدا سخت نبود بلکه دل کندن از رفقا کار را طاقت فرسا میکرد، در این مسیر کوتاه نزدیک بود عده ای قالب تهی کنند! کسی با کسی حرف نمی‌زد ، فقط قطرات اشک بود که آرام آرام از گونه ها سرازیر بود... بعد از انتقال شهدا ، نوبت پیدا کردن جای امن برای مجروحان بود ، تعداد مجروحین خیلی زیاد بود ، عده ای دست و پایشان قطع شده بود و عده ای بر اثر ترکش دل روده شان بیرون ریخته بود به پیشنهاد ابراهیم بچه ها با سرنیزه دیواره های کانال را تراشیده و چندین جان‌پناه ساخته شد و مجروحان به آنجا منتقل شدند حالا وضع کانال قدری عادی شد ، نگاهی به بچه ها انداختم در چهره هیچ کدام از علی اکبر های خمینی نشانی از ترس دیده نمیشد! مدتی بعد صدای بلندگوی عراقی ها بلند شد شخصی که ظاهراً از منافقین بود با وعده آب و غذا از ما میخواست که تسلیم شویم ، ولی کسی اعتنایی به او نکرد... ابراهیم دو نفر از کسانی که سابقه عملیاتی بیشتری داشتند را صدا کرد و گفت برای عقب نشینی و رسیدن به کانال اول و در نهایت رسیدن به نیروهای خودی چاره ای جز تنها گذاشتن مجروحان نداریم ، باید مدتها سینه خیز برویم و پس از رسیدن به تپه های دوقلو باید با تمام توان به سمت نیروهای خودی بدویم ، و این کار فقط از افراد سالم بر می‌آمد نه افرادی که چهار روز است نه آب و غذایی خوردند و نه استراحتی کردند و تازه در بدترین شرایط روحی با دشمن هم جنگیدن! ابراهیم افراد سالم تر را در گروه های سه نفره سازماندهی و توجیه کرد و قرار شد بعد از تاریک شدن هوا به سمت نیروهای خودی حرکت کنند در این هنگام نوجوانی کم سن و سال سوال عجیبی پرسید : «سرنوشت مجروحین چه می شود؟» همه بهت زده به هم نگاه می‌کردند ، جوابی برای این سوال نبود ابراهیم گفت : شما به مجروحین کاری نداشته باشید خودم پیش آنها می مانم! نوجوان با صلابت خاصی گفت: پس من هم می مانم تصمیم سختی بود چهار روز تشنگی و گرسنگی و خستگی و محاصره توان همه را برده بود ، ولی یکباره از گوشه و کنار کانال فریاد من هم می مانم بلند شد! ابراهیم که انگار از تصمیم بچه ها خوشحال بود گفت « پس همه مرد و مردانه می‌مانیم و مقاومت می‌کنیم»... ابراهیم گفت حالا که می خواهید بمانید باید هرچه آب و غذا داریم جیره بندی کنیم ، به سرعت همه قمقمه های موجود در مقابل ابراهیم قرار گرفت قمقمه ها محتوی آبهایی بود که بچه ها از آب باران جمع شده در بعضی قسمت‌های کانال با درب قمقمه جمع کرده بودند ، این آب‌ها شور و تلخ بود و بچه ها فقط لب های مجروحان را با آنها تر می‌کردند زمان تقسیم قمقمه ها فرا رسید ، تعداد قمقمه ها کم و تعداد تشنه ها بسیار زیاد بود ، تازه دو اسیر عراقی هم داشتیم ابراهیم به هر سه مجروح یک قمقمه و به هر شش نفر سالم یک قمقمه و به هر اسیر عراقی یک قمقمه آب داد و البته چیزی برای خودش بر نداشت ، یکی از بچه ها اعتراض کرد ، ابراهیم گفت این دو نفر مهمان ما هستند ، مولا و مقتدای جوانمردان عالم ، قاتل و اسیر خود را بر خود مقدم میدانست ، چطور میشود دم از علی زد و مرام اورا نداشت!؟ دیگر کسی اعتراض نکرد... @ba_shahhidan
کاروان زیارتی قم وجمکران •┈┈••✾🌿🌸🌿✾••┈┈ ✳️ سه شنبه های هر هفته در یک‌ قرار عاشقانه شهر ما به نام و یاد معطر می گردد و دلدادگان مهدوی در برنامه ای مردمی و مستمر برای عرض ارادت و محبت به امام خود عازم میعادگاه منتظران ظهور خواهند شد إن شاء الله. 🔶مبداء حرکت: از حسینیه سیدالشهدا فولادشهر محلهB4 و کنارگذر شهر فلاورجان زمان: سه شنبه های هر هفته ساعت ۱۲ظهر 🔷 مقصد: مسجد مقدس جمکران و حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام بازگشت ازسفر:سحرگاه روز چهارشنبه ∆ هزینه سفر: مبلغ ۲۵۰ هزار تومان ∆ امکانات سفر: بلیط رفت و برگشت و پذیرایی شام 🔶ثبت نام از طرق تماس با شماره تلفن ذیل انجام می شود. 🔸
09131649739
💠 علیرضا امینی •┈••✾🌿🌸🌿✾••┈•
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
(۴۲) «روایت ۵ روز مقاومت جانانه گردان کمیل در کانال دوم فکه» روز چهارم محاصره پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۶۱ یکی از بچه ها پیش ابراهیم آمد و با صدایی نسبتاً بلند گفت : به خدا تا حالا هیچکس نتوانسته توانمان را ببرد ، نه دشمن و نه آتشِ بی امانش ، اما حالا تشنگی امانمان را بریده ، کمی آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در می آوریم . نمی دانم چرا یک لحظه به یاد کربلا افتادم یاد علی اکبر ع وقتی از میدان به سراغ پدر آمد و گفت : العطش... یقین داشتم ابراهیم از همه تشنه تر است ، وقتی قمقمه ها را تقسیم میکرد برای خودش چیزی نماند! ابراهیم سرش را پایین انداخت و با شرمندگی به فکر فرو رفت ، تصمیم گرفت که هر طور شده برای عطش بچه ها کاری بکند ، نیمه های شب از کانال بیرون رفت... حوالی صبح بود همه نگران ابراهیم بودیم ،او بزرگتر ما بود ، نکند ابراهیم شهید شده باشد! یکباره شخصی خودش را به داخل کانال انداخت ، او ابراهیم بود ، با چند قمقمه پر از آب! گفتم دیر کردی نگران شدیم! گفت برای پیدا کردن آب تا نزدیک تپه های دوقلو رفتم! ابراهیم تا نزدیک نیروهای خودی رفته بود و براحتی میتوانست دیگر به کانال برنگردد اما برگشت با چند قمقمه پر آب! @ba_shahhidan
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
صبح پنجشنبه ۲۱ بهمن فرا رسید ، بعثی ها دائم حمله میکردند و آتش می‌ریختند ، و بچه ها فقط با شلیک چند گلوله مقاومت میکردند ، لحظه به لحظه به آمار شهدا و مجروحان اضافه میشد... بلندگوهای عراق با زبان فارسی با وعده آب و غذا و جای مناسب و اینکه ما از صدام برای شما امان نامه گرفته ایم از بچه های کمیل میخواستند تسلیم شوند بچه ها در مورد این موضوع گفتگو میکردند یکی می‌گفت اگر اسیر شویم جان خود و مجروحان را نجات میدهیم دیگری می‌گفت : مگر ندیدی که آنها به مجروحان و اسیران تیر خلاص می زدند؟ دیگری از اباعبدالله الحسین ع و نرفتن زیر بار ذلت می‌گفت و دیگری از سیلی و دیوار و در نیم سوخته! در آن میان نوجوانی رنگ پریده حرفی زد که حجت را برهمه تمام کرد ، او گفت: «اگر ما تسلیم شویم و بعثی ها ما را در تلویزیون نشان دهند و امام هم ما را ببیند فردای قیامت با چه رویی به صورت او نگاه کنیم؟» همه سکوت کردند و تصمیم گرفتند مقاومت کنند تا در قیامت همانند یاران حسین (ع) مایه مباهات امام خود باشند... ابراهیم لحظه‌ای آرام نداشت ، گاهی به مجروحان سر می‌زد ، گاهی دشمن را رصد می‌کرد و گاهی هم بلند می‌شد و به سمت دشمن شلیک می‌کرد تا به آنها بفهماند یاران کمیل هنوز زنده اند شب جمعه فرا رسید ، ابراهیم آرام و محزون فراز هایی از دعای کمیل را زمزمه کرد ، نیازی به روضه خوانی نبود ، در جای جای کانال روضه برپا بود... بچه ها از هم قول می‌گرفتند که در روز قیامت همدیگر را شفاعت کنند... نیمه های شب دوباره صدای درگیری بلند شد ، تیپ سلمان دوباره وارد عمل شده بود ، آنها تا دو کیلومتری ما آمده بودند اما باز هم عملیات ناموفق بود و نیروها عقب نشینی کردند... @ba_shahhidan
مسجد امام جواد علیه السلام
▪️من که طلبه هستم، کسی نیستم . #متواضع بود
حق تعالی: 🌀هرکس دنبال من باشد،مرا پیدا میکند و هرکس مرا پیدا کرد عاشق من می شود و هر کس عاشق من شد من عاشق او می شوم و هرکس را که من عاشق او شدم در راه خودم به شهادت می رسانم و کسی که در راه من به شهادت رسید، خود من دیه و پاداش او خواهم بود.
⚠️اتوبوس واحد جهت شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن فردا صبح راس ساعت ۸:۳۰ دقیقه رو به روی پاساژ رویال حاضر میباشد. @emamjavad_mosque
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️برای وطنم، به عشق ایرانم ♦️همه با هم می آییم ♦️وعده ما فردا صبح راهپیمایی ۲۲ بهمن
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
(۴۳) «روایت ۵ روز مقاومت جانانه گردان کمیل در کانال دوم فکه» روز پنجم محاصره روز پایانی جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ پنجمین روز حضور ما در کانال بود ، بعثی ها فشار خود را افزایش دادند، نیروهای اندک باقیمانده همچنان مقاومت میکردند ، نزدیک های ظهر تقریباً مهمات تمام شد ، ابراهیم هادی بچه ها را جمع کرد و برایشان صحبت کرد: «بچه ها غصه نخورید حالا که مردانه تصمیم گرفتید و ایستادید اگر همه هم شهید شویم تنها نیستیم ، مطمئن باشید مادرمان حضرت زهرا (س) می آیند و به ما سر می‌زنند » بغض بچه ها ترکید! بسیجی های خسته به پهنای صورت اشک می‌ریختند... ابراهیم ادامه داد : «غصه نخورید اگر در غربت هم شهید شویم مادرمان ما را تنها نمی‌گذارد» همه با صدایی گرفته و لبهایی ترک خورده مادر را صدا می‌زدند! ذکر مصیبت های مادر که شروع شد آتش بعثی ها قطع شد ، نیم ساعتی کانال در سکوت کامل فرو رفت! @ba_shahhidan
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
بچه ها پنج روز جانانه مقاومت کرده بودند ، چیزی تا وصال نمانده بود ، تقریباً همه زخمی بودند ، دیگر حتی چفیه یا لباسی برا بستن زخمها نمانده بود.... کماندوهای عراقی ابتدا به بچه های گردان حنظله که در کانال سوم بودن حمله کردند و ظرف یک ساعت آنها را قتل عام کردند! سپس به سمت کانال کمیل حرکت کردند ، بچه ها تمام مهمات خود را شلیک کرده بودند و چیزی برای دفاع نداشتند. یکی از کماندو ها بالای کانال آمد و با آرپی‌جی بچه ها را هدف قرار داد ، یک گلوله آرپی جی به سید جعفر طاهری شلیک کرد ، سر و دستهایش از بدن جدا شد ، همین دیروز سید جعفر سهمیه آبش را به یک اسیر عراقی بخشیده بود! محمد شریف در لحظه شهادت به دوستش گفت «به مادرم بگو برود شاه عبدالعظیم برایم دعا کند» ، بعد دستش را بالا گرفت و باصدایی لرزان گفت مهدی جان دستم را بگیر و در حالی که با چهره ای شاد و معصومانه به گوشه ای می‌نگریست ، جان داد. یکدفعه گفتند دشمن از انتهای کانال وارد شد! ، ابراهیم به آن سمت دوید ، در همان لحظه چند انفجار در آنجا رخ داد یکی از بچه ها از انتهای کانال به سمت ما دوید و گفت ابراهیم هم شهید شد! یکباره چندین لوله سلاح عراقی ها را بالای کانال دیدیم ، کماندو ها به کانال رسیدند ، صدها لوله تفنگ به سمت ما نشانه رفت! یک افسر عراقی به همراه سربازش وارد کانال شد ، تفنگش را مسلح کرد و یکی یکی تیر خلاص به بچه ها میزد ، رسید به اصغر بخشی ، یک تیر خلاص به صورتش زد ، چشم چپ اصغر از کاسه بیرون پرید (پس از عملیات، اصغر بخشی را همراه دیگر شهدای مشهد به مشهد منتقل کردند ، در سردخانه متوجه شدند بدن او گرم است ، شانزده روز در کما بود و باعنایت امام رضا ع به زندگی برگشت ، او حالا زنده است روایتگر کانال کمیل است) افسر بعثی جلوتر رفت و با پوتین به صورت یک مجروح که روی زمین افتاده بود کوبید و بعد از شلیک چند تیر خلاصِ دیگر به سربازش دستور داد که او تیر خلاص بزند ، دست سرباز جوان لرزید و انگار منقلب شده بود ، نتوانست شلیک کند ، افسر کلتش را دوباره مسلح کرد و بی رحمانه سرباز خودش را کشت! سپس از کانال بالا رفت و دستور شلیک داد ، صدها تفنگ کانال را به گلوله بستند! ظهر جمعه ۲۲ بهمن کار کانال یکسره شد! عراقی ها پس از اطمینان از اینکه کسی زنده نیست منطقه را از نیروهای خود تخیله کردند. بعد از رفتن عراقی ها چند نفر بچه های ایرانی (حدود ده نفر) که پیکر زخمی آنها لابلای شهدا باقی مانده بود و عراقی ها فکر کرده بودند که شهید شدن ، به زور خود را از کانال بیرون کشیدند و به سختی فراوان به روشی که ابراهیم گفته بود خود را به نیروهای خودی رساندند. آری این چند نفر باقی مانده بودند تا آیندگان بدانند ابراهیم هادی و دیگر رزمندگان گردان های کمیل و حنظله در این پنج روز چه حماسه هایی خلق کردند! شادی روح امام و شهدا صلوات @ba_shahhidan
مسجد امام جواد علیه السلام
🌹با سلام و درود خدمت اهالی محترم مسجد امام جواد علیه السلام 🌹 ❗️جهت نماکاری حسینیه مسجد امام جواد (
سلام ❗️ان شاالله با طی روزهای آینده باید قرارداد ساخت کاشی های مورد نیاز حسینیه بسته بشه ✅خدا را شکر تا الان هزینه کاشیکاری یک کتیبه آیه قرآنی و عکس ۶ شهید تقبل شده موارد باقیمانده: 🔷دو عدد کتیبه آیه قرآن یا حدیث، روی هم حدود ۵ میلیون تومان 🔷تابلو کاشی سردرب ورودی حسینیه مزین به عکس شهید خدمت ، آیت الله رئیسی ، حدود ۴ میلیون تومان 🔷کاشی کاری عکس شهدا به دلخواه شما: هر عکس حدوداً ۱.۵ میلیون تومان (تصاویر حضرت امام ره و مقام معظم رهبری ، سردار شهید سلیمانی، شهید سیدحسن نصرالله، شهید حججی، و دیگر شهدای مدافع حرم و دفاع مقدس) 💡ضمنا شما می توانید بصورت در ساخت کتیبه های آیات قرآنی مشارکت نمایید ، هزینه هر قطعه کاشی کتیبه، حدود ۷۰ هزار تومان ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ شماره کارت مسجد امام جواد (ع) 💳
6037991899898260
(لمس=کپی) ❗️لطفاً پس از واریز وجه حتماً تصویر فیش واریزی را به آیدی زیر ارسال نمایید مسئول عمرانی هیئت امنای مسجد احمد بهادران 09132353274 https://eitaa.com/a_bahadoran ┏━✨🌹✨🌸✨🌷✨🌸━┓    🍀https://eitaa.com/emamjavad_mosque🌸 ┗━✨🌸✨🌹✨🌷✨🌸━