آغاز امامت حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک باد
@emamjavad_mosque
سرباز امام زمان!!!
… آیت الله بهاءالدینی وقتی وارد جلسه شدند فرمودند: در بین شما یکی از سربازان امام زمان(عج) هست و به زودی از میان شما میرود!
بعدها که جلال افشار شهید شد عکسش را بردند خدمت آقا، آیت الله بهاء الدینی بیاختیار گریه کردند، طوریکه شبنم اشکهایشان از گونه سرازیر میشد و روی عکس جلال میافتاد و بعد فرمودند: «امام زمان(عج) از من یک سرباز میخواستند، من هم آقای افشار را معرفی کردم. اشک من اشک شوق است، ایشان جلال ” ذاکر قریب البکاء” است.»
آیت الله بهاء الدینی میفرمودند: «از مزار جلال نور خاصی به سوی آسمان ساعد است!»
حجت الاسلام و المسلمین جلال افشار نام شهید بزرگ مقامیست که ذکرش همیشه این بود: دنیا ارزش ندارد به خاطرش آخرتمان را خراب کنیم.آخرش همه ما را میگذارند در یک وجب جا، آنجاست که باید جواب یک ذره مال حرام را بدهیم.
جلال افشار در گوشهای از وصیتهایش برای ما میگوید:
«ای امت به پا خواسته قیام خود را حفظ کنید تا قائم این حق حجت الله الاعظم بیاید و پرچم توحید را بر فراز قلههای جهان به اهتزاز در آورد»
و این شعر یادگاری از راز و نیاز های عاشقانه جلال هنگام دعای توسل خواندن با امام زمان(عج) است:
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
اگر نیست باورت بیا که رو برو کنم
بدان امید زندهام که باشم از سپاه تو
منبع: کتاب وصال
@emamjavad_mosque
886.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج✨
🌾مراسم پر فیض دعای ندبه
🌾جمعه مورخ «۱۴۰۱/۷/۱۵» ساعت ۷:۱۵ صبح
🌾«به صرف صبحانه»
مداح : کربلایی مصطفی احمدیان
┈•••••✾•◇•✾•••••┈┈•
محله ایثار ۵/ مسجد امام جواد علیه السلام
┈•••••✾•◇•✾•••••┈┈•
لحظه لحظه بوى ظهور مى آید / عطر ناب گل حضور مى آید
سبز مردى از قبیله عشق / ساده و سبز و صبور مى آید . . .
منتظر قدوم نورانی تان هستیم🌷
#ندبه_های_انتظار
#جمعه_های_دلتنگی
@emamjavad_mosque
#گزارش_تصویری
💠برگزاری مراسم پرفیض دعای ندبه
با نوای گرم مداح اهل کربلایی مصطفی احمدیان
جمعه ۱۴۰۱/۰۷/۱۵
•┈┈•••••✾•◇•✾•••••┈┈
مسجد امام جواد (ع) (محله ایثار ۵ فولادشهر)
•┈┈•••••✾•◇•✾•••••┈┈
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@emamjavad_mosque
تجربه نزدیک به مرگ شهید محمدحسن کاظمینی
شهیدی که یکبار تا آسمان هفتم و تا ورودی بهشت رفت ولی ...
... محمدحسن سالها با من همکلاس و همبازی بود در بیمارستانی در اصفهان او را دیدم، چندین ترکش به کمرش اصابت کرده بود، فاصله بین دو شانه اش کاملا متلاشی شده بود، دو برادر او هم قبلا مفقود الاثر شده بودند، من پرستار آن بیمارستان بودم، به دکتر گفتم: اون زن و بچه داره اگر میشه کاری برایش بکنید!
همین که دکتر میخواست دست بکار بشه من را صدا زد و گفت: باورم نمیشه این مجروح چطور زنده مانده!؟ به قدری کمر آسیب دیده که از پشت میشه محفظه ای که ریه ها در اون قرار داره را مشاهده کرد! بعد گفت من کار خودم را انجام میدم ولی هیچ امیدی ندارم!
عمل تمام شد و محمد حسن روز به روز بهتر میشد و من مراقب او بودم
یکی از روزها به من گفت بخاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی میخواهم یک ماجرای عجیب را برای تو تعریف کنم:
«اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟
من با آن انفجار شهید شدم و روحم به طور کامل از بدنم خارج شد، یک دفعه دیدم دو ملک در کنار من ایستاده اند، آنها به من گفتند: از هیچ چیز ناراحت و نگران نباش، تو در راه خدا شهید شده ای و اکنون وارد بهشت الهی خواهی شد با آن دو به سمت آسمان پرواز کردیم ، در حالی که بدنم پشت خاکریز روی زمین افتاده بود و آنها دائم به من امید میدادند که نگران نباش ، خداوند در بهشت برزخی جایگاه والایی برا شما و دیگر شهدا آماده کرده همینطور مرحله به مرحله تا آسمان هفتم بالا رفتیم ، در راه تعدادی از رفقایم که قبل از من شهید شده بودند را دیدم...
به آسمان هفتم که رسیدیم نگاهم به بهشت برزخی افتاد، نمیدانید چقدر زیبا بود! از هر نعمتی بهترین هایش آنجا بود...
یکباره دیدم هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند، آنها مدتی قبل مفقودالاثر شده بودن و ما فکر میکردیم اسیر شده اند، آنجا بود که فهمیدم آنها به شهادت رسیده اند
خواستم وارد بهشت شوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند: این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست. در مقام بهشتی او تاثیر دارد، او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد...
این را که گفت یکباره پایین آمدم و روح به بدنم برگشت، تمام بدنم درد میکرد، من را در میان شهدا قرار داده بودند اما یک نفر متوجه زنده بودن من شد و من را به بیمارستان منتقل کردند و ...»
محمدحسن ادامه داد: « حالا من فقط یک کار دارم. من بهشت و جایگاه خودم را دیدم ، حتی یک لحظه نمیتوانم این دنیا را تحمل کنم، آمده ام فقط رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم»
محمد حسن کاظمینی سه ماه بعد بلافاصله پس از ترخیص از بیمارستان، با جلب رضایت پدر راهی جبهه شد، و یک هفته ای از حضورش در جبهه نمی گذشت که در حین گشت زنی با گلوله مستقیم دشمن به شهادت رسید.
دو سال بعد جنگ تمام شد و اسرای ایرانی به کشور بازگشتند، اما اثری از برادران محمد حسن نبود، بعدها در عملیات تفحص پیکر دو برادر محمد حسین هم پیدا شد و در کنار بردارشان و در جوار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند...
منبع: کتاب بازگشت ، فصل سوم
🔸️شهید دکتر عبدالحمید دیالمه
▫️مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ما باشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نه، پس فردا سقوط می کنیم.
چون انقلاب هر زمان یک موج می زند و یک مشت زباله را بیرون می ریزد.
#اللهم_ارزقنا_شهادت
@emamjavad_mosque
شهید مدافع حرم علیرضا بیات
ولادت: ۱۳۶۵ تهران
شهادت: ۱۳۹۵ جنوب حلب، سوریه
این بسیجی دلاور در خانواده ای مومن و انقلابی رشد کرد، از هفت سالگی در مسجد و پایگاه بسیج فعالیت مستمر داشت، خستگی برایش معنایی نداشت!
مرتب میگفت باید قدرت جذبمون را بریم بالا، دغدغه اش کار فرهنگی بود و روی بحث امر به معروف و نهی از منکر با جدیت کار میکرد
به نماز اول وقت خیلی توجه و سفارش میکرد
بزرگترین دغدغه اش رهبری بود. همیشه میگفت: آقامون تنهاست.
سخنان رهبر را با دقت گوش می کرد و تحلیل مینمود
الگوی علیرضا در کار فرهنگی، شهید ابراهیم هادی بود، خاطرات او و دیگر شهدا را مطالعه می کرد و سعی میکرد مانند آنها رفتار کند
در نهایت علیرضا مزد سالها کار و تلاش در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی را با شهادت در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) گرفت و در جریان یک عملیات در جنوب حلب مورد اصابت گلوله تک تیرانداز تکفیری قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
پیکر پاک او پنج سال همانجا ماند و در آذر ماه ۱۴۰۰ به میهن بازگشت.
(منبع: کتاب یاران ابراهیم)
#اللهم_ارزقنا_شهادت
@emamjavad_mosque
🍃حاج حسین یکتا:
بچه ها بخدا از شهدا جلو میزنید!
اگر ڪوفتتونـ بشه ، لذتــ گناه ڪردنــ 🍂
👈چون این زمانه، سخت تر از زمان دفاع مقدس است و اگر کسی لذت گناه رو از دلش خالی کنه، خیلی رشد میکنه.
#اللهم_ارزقنا_شهادت
@emamjavad_mosque