هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
(۴۰)
«روایت ۵ روز مقاومت جانانه گردان کمیل در کانال دوم فکه»
روز دوم محاصره
سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۶۱
یاران ثابت نیا همچنان ثابت و استوار در کانال سوم مانده بودند، اگرچه از عطش و گرسنگی میسوختند!
تنها چیزی که در آن لحظات به آنها روحیه ی ایستادگی و مقاومت میداد صدای اذان ابراهیم در مواقع نماز بود.
در اثر پاتک عراقی ها بخشی از کانال سوم به دست بعثی ها افتاد و تعدادی از نیروهای عراقی و منافقین ایرانی در آن کانال مستقر شدند ، منافقین برای بچه های ما دست تکان میدادند با زبان فارسی از آنها میخواستند که به سمت آنها بروند ، تعدادی از بچه ها با تصور اینکه آنها خودی هستند به سختی از دیواره کانال بالا آمده و به سمت آنها رفتند اما دشمن و منافقین آنها را دستگیر و بی رحمانه به شهادت رساندند و مستانه میخندیدند!
عصر سه شنبه پس از اختلال های زیاد در ارتباط بی سیمی بالاخره حاجی پور موفق شد با بنکدار تماس بگیرد . او گفت هر طور شده بچه های باقی مانده را به عقب بیاور دیگر کاری از ما ساخته نیست!
بنکدار و ابراهیم هادی تصمیم گرفتند که پس از تاریک شدن هوا نیروها به عقب برگردند ، آنها به صورت نیم خیز در کانال خود را به نیروها میرساندند و آنها را توجیه میکردند که متأسفانه در این بین بنکدار به شدت مجروح شد
موج انفجار درک زمان و مکان را از او گرفته بود ، مدام طلب آب میکرد ، یکی از بچه ها با درب قمقمه مقداری آب باران باقیمانده در کف کانال را جمع کرد و در دهان او ریخت ولی بخاطر شوری و تلخی زیاد همه را بالا آورد ...
در این میان یک خبر مخابره شد که همه را شوکه کرد «برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داد!» (برادر افشردی -معروف به حسن باقری- زودتر شهید شده بود و این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل هم به شهادت رسیده!)
با شهادت فرمانده و مجروحیت شدید معاون گردان کمیل ، فرماندهی نیروهای باقی مانده در کانال به دوش ابراهیم هادی افتاد...
سه شنبه شب تیپ سلمان برای نجات دادن نیروهای محاصره شده حمله کردند و تا نزدیکی تپه های دوقلو که در نزدیکی کانال قرار داشت پیشروی کردند ، در این شرایط سالم تر ها میتوانستند عقب نشینی کنند اما بخاطر مجروحین در کانال ماندند ، تیپ سلمان هم نتوانست تا صبح مقاومت کند و دوباره تپه ها به دست عراقی ها افتاد....
بعثی ها تعداد دوشکا ها را بیشتر کرده و مدام روی سر ما آتش میریختند ، و بدتر از آن یک تیر بار چهارلول بود که وقتی آتش میکرد انگار میخواست زمین را ببلعد!
دو نفر از بچه ها از ابراهیم اجازه گرفتند که چهارلول را منهدم کنند ، ابراهیم به آنها گفت ممکن است بازگشتی نباشد! آنها گفتند نجات بچه ها برای ما افتخار است ، آنها با تعدادی نارنجک به صورت سینه خیز به سمت چهارلول رفتند ، دقایقی بعد صدای انفجاری بلند شد و چهارلول خاموش شد ، بچه ها برای بازگشت آن دو نفر زیر لب دعا میکردند ، دعایی که هیچ گاه مستجاب نشد ، آنها همان جا به وصال معبود خود رسیده بودند!
ساعتی بعد که آتش دشمن سبک تر شد ابراهیم به بچه ها گفت باید به کانال دوم برگردیم ، فاصله سیصد متری دو کانال پر بود از مین و موانع مختلف ، مجروحان اصرار میکردند که سالم ها بدون آنها بروند ولی همه باهم راه افتادیم ، تشنگی و گرسنگی و جراحات متعدد رمقی برای کسی نگذاشته بود ، ولی به هر صورت بود در آن نیمه شب بچه مجروحان را روی زمین میکشیدند و به سمت کانال دوم میرفتند ، صد متری بیشتر تا کانال دوم نمانده بود که اتفاق بدی افتاد ، بعثی ها ناگهان منور زدند و همه جا مثل روز روشن شد و بعثی ها دوباره ما را به رگبار بستند و یک سنگر مخفی که وسط دشت بود متوجه حضور ما شد و ما را به رگبار دوشکا بست ، یکی از بچه ها که آرپیجی داشت ایستاد و سنگر را هدف قرار داد و همزمان هر دو خاموش شدند هم سنگر دوشکا و هم شمع وجود آن بسیجی دلاور!
با خاموش شدن دوشکا آنهایی که سالم تر بودند مجروحان را کشان کشان به کانال دوم رساندند و همگی به عمق سه متری کانال پریدند ، اما کف کانال پر بود از سیم های خاردار حلقوی که مانند اژدهایی برای فرزندان خمینی ره دهان باز کرده بود!
تعدادی از مجروحان بین سیم های خاردار گیر افتادند ، ابراهیم گفت کسی کاری نداشته باشد ، با توجه به قدرت بدنی بالایی که داشت یک تنه مجروحان را بلند میکرد و به کنار کانال می آورد!
در آن شرایط عجیب یکی از بچه ها پیشنهاد کرد که دعای توسل بخوانیم ، در حالی که گلوله های دشمن زوزه کشان از بالای سرمان عبور میکردند دعا را شروع کردیم ، تا اینکه مداح رسید به این عبارت یا فاطمه الزهرا یا بنت محمد...
صدای ضجه بچه ها بلند شد ، صدایی که من میشنیدم خیلی بیشتر از افراد داخل کانال بود ، احساس میکردم همه ملائکه با بسیجیان مظلوم کانال هم نوا شده اند....
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#کانال_کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
@ba_shahhidan
#گزارش_تصویری
در ایام پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و در سالروز بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با حضرت امام (ره) برگزار شد:
┄┅•═༅𖣔✾ ﷽ ✾𖣔༅═•┅┄
🔷 مراسم پرفیض #دعای_ندبه با حضور پرشور منتظران و عاشقان آقا صاحب الزمان (عج)
با نوای گرم ذاکر اهل بیت:
کربلایی خداداد خودسیانی
😍 همراه با قرعه کشی و اعطای بلیط رایگان سفر زیارتی قم و جمکران به یکی از حضار
برنده این هفته: نوجوان بسیجی، جناب آقای محمد جواد اسحاقیان
«با همکاری کاروان زیارتی حسینیه سیدالشهدا ع فولادشهر»
🔴 مسجد امام جواد (ع) ، محله ایثار ۵
شماره کارت جهت مشارکت در هزینه های مراسم
💳
۵۰۲۹۰۸۱۰۶۳۴۷۱۶۲۳به نام احمد بهادران، عضو هیئت امنای مسجد) ✅ «در صورت تمایل به کمک ماهیانه به هیئت برگزاری مراسم، مبلغ مورد نظر خود را به آیدی https://eitaa.com/a_bahadoran ارسال بفرمائید » 📆 ♦️ جمعه ۱۴۰۳/۱۱/۱۹ ♦️ ┄┅•═༅𖣔✾🌷✾𖣔༅═•┅┄ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج صندوق الکترونیکی انتقادات و پیشنهادات https://gkite.ir/es/9424384 ┏━✨🌹✨🌸✨🌷✨🌸━┓ 🍀https://eitaa.com/emamjavad_mosque🌸 ┗━✨🌸✨🌹✨🌷✨🌸━┛
مقدمه
روز اول محاصره (قسمت اول)
روز اول محاصره (قسمت دوم)
روز دوم محاصره
روز سوم محاصره (قسمت اول)
روز سوم محاصره (قسمت دوم)
هدایت شده از مسجد امام جواد علیه السلام
#نذر_امام_زمان_عج
#دلی
{ عجب منتظرای درجه یکی هستیم ما...
از نیمه شعبان قبلی تا الان ۱۰ ساعت وقت گذاشتیم برا آقا؟ نه
یک صدم درامدمونو خرج فراهم کردن مسیر ظهور کردیم؟ نه}
🌱بیاین حداقل نیمه شعبان سنگ تموم بزاریم🌱
✅مسجد برای نیمه شعبان و احیاء اون شب کلی برنامه داره، اگر خواستین اسمتونو جزو دست اندرکاران بنویسن:
🔸برای تهیه شام ما نیاز به ۴۵ تا مرغ داریم، تا الان ۹ نفر، هر نفر یدونه تقبل کردن
۳۶ تا دیگه نیازه..
🔸اگرم دوس داشتین تو بحث پذیرایی جشن یا نذری دارین برای اون شب یا کمک در بخش های دیگه هم با ایدی زیر هماهنگ کنین لطفا🙏
@ayeneh_96
@emamjavad_mosque
اا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
با عرَض سلام و تبریک به مناسبت اعیاد مبارک و خجسته ی شعبانیه 💐💐💐
🔸برای یک خانوادهای نیازمند نیاز به یک تخت فرش
🔸و برای یک خانواده نیاز به یک زیر تلوزیون
🔸ویک کتری سالم هست
اگر کسی رو میشناسید که این اقلام را توی خانه اضافه دارند و برای رضای خداوند و رفع نیاز این دو خانواده عزیز میتونند اهدا کنند لطفا اطلاع دهید .
اجرتون با امامزمان عجل الله و امامحسین ....🤲🤲
#کار_گروه_اجتماعی_مسجد_امام_جواد
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
(۴۱)
«روایت ۵ روز مقاومت جانانه گردان کمیل در کانال دوم فکه»
روز سوم محاصره
چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۶۱
صدای آشنایی در کانال طنین انداز شد ، صدای ملکوتی اذان صبح ابراهیم به تن خسته ی یاران کمیل رمقی دوباره بخشید ، الله اکبر الله اکبر...
بچه ها بلند شدند و تیمم کردند
جان خراش ترین صحنه ها را مجروحانی خلق میکردند که دستی برای تیمم در بدن نداشتند!
نه مکان کانال و نه وضعیت جسمانی بچه ها اجازه جمع شدن در یک نقطه را نمیداد ، فلذا هر سه چهار نفر کنار هم یک نماز جماعت تشکیل دادند ، چه نمازی بود ، همه در اوج معنویت بودند...
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#کانال_کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
@ba_shahhidan
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
با طلوع خورشید ابراهیم تصمیم گرفت که سر و سامانی به کانال بدهد ، به تعدادی از نیروها دستور داد بعنوان نگهبان در یک فاصله ۴۰۰ متری پخش شوند ، هر ۵۰ متر دونفر لبه کانال سنگر گرفتند
تعدادی را مامور جمع کردن سیم های خاردار از کف کانال کرد
کار بعدی ابراهیم جمع کردن شهدا از میان مجروحان و رزمندگان بود ، انتهای کانال در دید بچه ها نبود قرار شد شهدا را به آنجا منتقل کنند ، حمل پیکرهای نحیف شهدا سخت نبود بلکه دل کندن از رفقا کار را طاقت فرسا میکرد، در این مسیر کوتاه نزدیک بود عده ای قالب تهی کنند!
کسی با کسی حرف نمیزد ، فقط قطرات اشک بود که آرام آرام از گونه ها سرازیر بود...
بعد از انتقال شهدا ، نوبت پیدا کردن جای امن برای مجروحان بود ، تعداد مجروحین خیلی زیاد بود ، عده ای دست و پایشان قطع شده بود و عده ای بر اثر ترکش دل روده شان بیرون ریخته بود
به پیشنهاد ابراهیم بچه ها با سرنیزه دیواره های کانال را تراشیده و چندین جانپناه ساخته شد و مجروحان به آنجا منتقل شدند
حالا وضع کانال قدری عادی شد ، نگاهی به بچه ها انداختم در چهره هیچ کدام از علی اکبر های خمینی نشانی از ترس دیده نمیشد!
مدتی بعد صدای بلندگوی عراقی ها بلند شد شخصی که ظاهراً از منافقین بود با وعده آب و غذا از ما میخواست که تسلیم شویم ، ولی کسی اعتنایی به او نکرد...
ابراهیم دو نفر از کسانی که سابقه عملیاتی بیشتری داشتند را صدا کرد و گفت برای عقب نشینی و رسیدن به کانال اول و در نهایت رسیدن به نیروهای خودی چاره ای جز تنها گذاشتن مجروحان نداریم ، باید مدتها سینه خیز برویم و پس از رسیدن به تپه های دوقلو باید با تمام توان به سمت نیروهای خودی بدویم ، و این کار فقط از افراد سالم بر میآمد نه افرادی که چهار روز است نه آب و غذایی خوردند و نه استراحتی کردند و تازه در بدترین شرایط روحی با دشمن هم جنگیدن!
ابراهیم افراد سالم تر را در گروه های سه نفره سازماندهی و توجیه کرد و قرار شد بعد از تاریک شدن هوا به سمت نیروهای خودی حرکت کنند
در این هنگام نوجوانی کم سن و سال سوال عجیبی پرسید : «سرنوشت مجروحین چه می شود؟»
همه بهت زده به هم نگاه میکردند ، جوابی برای این سوال نبود
ابراهیم گفت : شما به مجروحین کاری نداشته باشید خودم پیش آنها می مانم!
نوجوان با صلابت خاصی گفت: پس من هم می مانم
تصمیم سختی بود چهار روز تشنگی و گرسنگی و خستگی و محاصره توان همه را برده بود ، ولی یکباره از گوشه و کنار کانال فریاد من هم می مانم بلند شد!
ابراهیم که انگار از تصمیم بچه ها خوشحال بود گفت « پس همه مرد و مردانه میمانیم و مقاومت میکنیم»...
ابراهیم گفت حالا که می خواهید بمانید باید هرچه آب و غذا داریم جیره بندی کنیم ، به سرعت همه قمقمه های موجود در مقابل ابراهیم قرار گرفت
قمقمه ها محتوی آبهایی بود که بچه ها از آب باران جمع شده در بعضی قسمتهای کانال با درب قمقمه جمع کرده بودند ، این آبها شور و تلخ بود و بچه ها فقط لب های مجروحان را با آنها تر میکردند
زمان تقسیم قمقمه ها فرا رسید ، تعداد قمقمه ها کم و تعداد تشنه ها بسیار زیاد بود ، تازه دو اسیر عراقی هم داشتیم
ابراهیم به هر سه مجروح یک قمقمه و به هر شش نفر سالم یک قمقمه و به هر اسیر عراقی یک قمقمه آب داد و البته چیزی برای خودش بر نداشت ، یکی از بچه ها اعتراض کرد ، ابراهیم گفت این دو نفر مهمان ما هستند ، مولا و مقتدای جوانمردان عالم ، قاتل و اسیر خود را بر خود مقدم میدانست ، چطور میشود دم از علی زد و مرام اورا نداشت!؟
دیگر کسی اعتراض نکرد...
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#کانال_کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
@ba_shahhidan
هدایت شده از مسجد امام جواد علیه السلام
کاروان زیارتی قم وجمکران
•┈┈••✾🌿🌸🌿✾••┈┈
✳️ سه شنبه های هر هفته در یک قرار عاشقانه شهر ما به نام و یاد #امام_زمان معطر می گردد و دلدادگان مهدوی در برنامه ای مردمی و مستمر برای عرض ارادت و محبت به امام خود عازم میعادگاه منتظران ظهور خواهند شد إن شاء الله.
🔶مبداء حرکت: از حسینیه سیدالشهدا فولادشهر محلهB4 و کنارگذر شهر فلاورجان
زمان: سه شنبه های هر هفته ساعت ۱۲ظهر
🔷 مقصد: مسجد مقدس جمکران و حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام
بازگشت ازسفر:سحرگاه روز چهارشنبه
∆ هزینه سفر: مبلغ ۲۵۰ هزار تومان
∆ امکانات سفر: بلیط رفت و برگشت و پذیرایی شام
🔶ثبت نام از طرق تماس با شماره تلفن ذیل انجام می شود.
🔸
09131649739💠 علیرضا امینی •┈••✾🌿🌸🌿✾••┈•
هدایت شده از با شهیدان تا شهادت
(۴۲)
«روایت ۵ روز مقاومت جانانه گردان کمیل در کانال دوم فکه»
روز چهارم محاصره
پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۶۱
یکی از بچه ها پیش ابراهیم آمد و با صدایی نسبتاً بلند گفت : به خدا تا حالا هیچکس نتوانسته توانمان را ببرد ، نه دشمن و نه آتشِ بی امانش ، اما حالا تشنگی امانمان را بریده ، کمی آب به ما برسه دمار از روزگار دشمن در می آوریم .
نمی دانم چرا یک لحظه به یاد کربلا افتادم یاد علی اکبر ع وقتی از میدان به سراغ پدر آمد و گفت : العطش...
یقین داشتم ابراهیم از همه تشنه تر است ، وقتی قمقمه ها را تقسیم میکرد برای خودش چیزی نماند!
ابراهیم سرش را پایین انداخت و با شرمندگی به فکر فرو رفت ، تصمیم گرفت که هر طور شده برای عطش بچه ها کاری بکند ، نیمه های شب از کانال بیرون رفت...
حوالی صبح بود همه نگران ابراهیم بودیم ،او بزرگتر ما بود ، نکند ابراهیم شهید شده باشد!
یکباره شخصی خودش را به داخل کانال انداخت ، او ابراهیم بود ، با چند قمقمه پر از آب!
گفتم دیر کردی نگران شدیم! گفت برای پیدا کردن آب تا نزدیک تپه های دوقلو رفتم!
ابراهیم تا نزدیک نیروهای خودی رفته بود و براحتی میتوانست دیگر به کانال برنگردد اما برگشت با چند قمقمه پر آب!
#اللهم_ارزقنا_شهادت
#کانال_کمیل
#شهید_ابراهیم_هادی
@ba_shahhidan