⭕️ روز خداوند
🔹 در بعضی از متون مقدس، از آخرالزمان؛ معنای روز خداوند، روز انتقام از گنهکاران و پاداش افراد نیکوکار برداشت می شود. در عاموس (آموس) نبی، سده هشت پیش از میلاد، از این روز یاد شده است؛ روزی که بدکاران کیفر می شوند و نتیجه عمل زشت خود را می بینند.
🔸 عاموس، آن ایام را به ظلمت و تاریکی توصیف می کند: «وای بر شما که مشتاق روز خداوند هستید! روز خداوند برای شما چه خواهد بود؟ تاریکی، و نه روشنایی... ظلمت غلیظی که در آن هیچ درخشندگی نباشد.» (١)
🔺 شاید منظور از تاریکی و ظلمت، وضع ظاهری عالم و آمدن عذاب باشد و شاید منظور، رسیدن افراد ظالم و تبهکار به جزای عملشان باشد؛ موافق همین مطلب و برداشت، مطالبی در کتب دیگر مانند: هوشع و اشعیای نبی وجود دارد (٢) و آخرالزمان، روز خداوند و روز مبتلا ساختن آنان به عذاب های الهی، مانند زلزله و طوفان بیان شده است.
📚 ١. عهد عتیق، عاموس نبی، باب ۵، آیه ١٨-٢٠
٢. عهد عتیق، اشعیای نبی، باب ٢، آیه ١٢-١٧؛ هوشع، باب ٨-١٠
#آخرالزمان ۴
🍃💐همانا برترین کارها،کار برای امام زمان است💐🍃
🆔 @EmamZaman
🌹امام صادق علیه اسلام:
زنی که شب را سپری کند درحالی که شوهرش از او در مورد حقی خشمگین باشد، نمازی از او پذیرفته نمی شود تا اینکه همسرش از او خشنود شود.
📗 کافی ج۵ ص۵۰۷
🍃💐همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است💐🍃
🆔 @EmamZaman
Clip-Panahian-SokhaniAzEmamKeHichKacBavarNakard.mp3
2.03M
❗️سخنی مهم از امام خمینی(ره) که همیشه باید آن را به یاد داشته باشیم
🍃💐همانا برترین کارها،
کار برای امام زمان است💐🍃
🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
👨👩👧👦😊 😊 #خانواده_شاد 👨👩👧👦 52 ✴️ قواعد هدیه در هدیه دادن حسابگری نکنید❗️ مثلاً برخی ضرورته
👨👩👧👦😊
😊
#خانواده_شاد 👨👩👧👦 53
✴️ قواعد هدیه
براساس نیازِ شخصی همسرتان
به او هدیه دهید!
👈نیازش را از میان صحبتهایش،
تشخیص دهید.
✅عموماً آقایان هدایای کاربردی
و خانمها هدایای زینتی را می پسندند.
🆔 @emamzaman
😊
👨👩👧👦😊
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#آیه_گرافی 🍃 ✨... با پدر و مادر محترمانه و مُلایم صحبت کن. 📗آیه۲۳ إسراء #هر_آیه_یک_تلنگر ⚠️ 🌤🌼
#آیه_گرافی 🍃
و او(خدا) با شماست،هر کجا که هستید
📗حدید ۴
#هر_آیه_یک_تلنگر ⚠️
🌤🌼همانا برترین کارها،کار برای امام زمان است🌼🌤
💟 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❓🌍🌤 🌍➖🌼=0 🌍🌤 🌤 #غرب_و_مهدویت 28 🌼 ⭕️ مشروطه عبرت بود؛ نه عاقبت 🔹 «آدم از یک سوراخ، دو بار گ
❓🌍🌤 🌍➖🌼=0
🌍🌤
🌤
#غرب_و_مهدویت 29 🌼
⭕️ موعود باوری، نیازی که بشر امروز شدیدا محتاج آن است.
🔹 امروزه موعود باوری یکی از بحثهای اصلی دنیا محسوب میشود؛ غرب نیز به طور ویژه ای بر این مسئله تمرکز کرده است. ١٠٠ دانشگاه شیعه شناسی در نقاط مختلف دنیا و ۴ دانشگاه شیعه شناسی در اسرائیل وجود دارد.
🔸 گستره مطالعاتی وسیع غرب در این زمینه، نشان دهنده وجود امکانات وسیع و حمایت آنهاست؛ به گونهای که از افراد شناخته شده، برای نوشتن کتابهای ضد مهدویت استفاده میکند.
🔺 طبیعتا گروههای مخالف شیعی، مانند داعش که امروزه در عراق، سوریه و... شکل گرفتهاند، عقبه روایی دارند که غرب به آنها تزریق کرده است.
🌤🌸همانابرترینکارها،کاربرایامامزمانست🌸🌤
💟 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت_شصت_و_یکم 🔶🔷🔶 استاد پناهیان: 🔴چرا فکر میکنیم زندگی بدون ادب ون
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت_شصت_و_دوم
🔶🔶🔶
استاد پناهیان:
هر کی میخواد با خدا عاشقانه حرف بزنه ،
اول باید با خدا مودبانه حرف بزنه ،
ادب نماز و قرائت نمازت و درست کن .
✅🌺
چرا بی ادبی میکنی؟
آدم به یه آدم محترمی میرسه ، بی احترامی میکنه؟؟؟؟
🔴⛔️
درست حرف بزن،
یه دو دقیقه میخوای باخدا حرف بزنی .
😒
تو حرم ها که میروی دوستانی هستند که وقت میگذارند قرائت نمازو درست میکنند .
✅
والا بنده خودم بچه بودم از تجوید قرآن جایزه گرفتم ،
هنوزم که هنوزه ، هر چند وقت یکبار میرم قرائت خودم و کنترل میکنم .
به یکی از عزیزان که قاری قرآن بود ، گفتم ،
خندید ، گفت حاج آقا ما رو گرفتی؟
گفتم نه بخدا ، قرائت آدم خود بخود خراب میشه بعد چند وقت .
ما فارس زبونیم ، زبونمون عربی نیست ،
اونوقت خدا میبینه من دارم قرائت نمازم و درست میکنم ،
✅ صدا میزنه ، ملائکه نگاه کنید ، اون داره تلاشش و میکنه تا بتونه با من مودبانه حرف بزنه ،
اونوقت خدا میگه الهی فدات بشم بنده ی نازنین خودم .
😭😭😭
تعبیر ما اینجوری میشه دیگه... ،
وقتی خدا بخواد افتخار کنه به بنده ش.
✅🌸✅
مودبانه با خدا حرف بزن ، تا خدا بهت افتخار کنه .
ادامه دارد...
💐🍃همانا برترین کارها،کار برای امام زمان است🍃💐
🆔 @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
📜📖📜 📖📜 📜 #رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀 #قسمت_بیست_و_چهار ↩️ 🍃🍃🍃🍃🍃 تا روزیکه ایشان زخمی شد . آن ر
📜📖📜
📖📜
📜
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_بیست_و_پنجم ↩️
از اوخواستم یک زود پز برایم بیاورد ، خودم هم رفتم شهر مرغ خریدم برای مصطفی سوپ درست کنم . ناصر گفت: دکتر قبول نمی کند. گفتم: نمی گذاریم مصطفی بفهمد . می گوییم ستاد درست کرده . من با احساس برخورد می کردم . او احتیاج به تقویت داشت .
دلم خیلی برایش می سوخت . زود پز را چون خودمان گاز نداشتیم بردیم اتاق کلاه سبزها. آن جا اتاق افسرهای ارتش بود و یخچال ، گاز و... داشت . به ناصر گفتم: وقتی زود پز سوت زد هر کس در اتاق بود نیم ساعت بعد گاز را خاموش کند. ناصر رفت زود پز را گذاشت . آن روز افسرها از پادگان آمده بودند و آن جا جلسه داشتند . من در طبقه بالا نماز می خواندم . یک دفعه صدای انفجاری شنیدم که از داخل خود ستاد بود . فکر کردیم توپ به ستاد خورده . افسرها از اتاق می دویدند بیرون و همه فکر می کردند اینها ترکش خورده اند . بعد فهمیدم زود پز سوت نکشیده و وسط جلسه شان منفجر شده . اتفاق خنده دار و در عین حال ناراحت کننده ای بود . همه می گفتند: جریان چی بوده ؟ زود پز خانم دکتر منفجر شده و... . نمی دانستم به مصطفی چطور بگویم که ما چه کرده ایم در ستاد . برگشتم بالا و همان طور می خندیدم . گفتم: مصطفی یک چیز به شما بگویم ناراحت نمی شوید ؟ گفت: نه . گفتم: قول بدهید ناراحت نشوید . دوست داشتم قبل از دیگران خودم ماجرا را به او بگویم . بعد تعریف کردم همه چیز را و مصطفی می خندید و می خندید و به من گفت: چه کردید جلوی افسرها؟ چرا اصرارداشتید به من سوپ بدهید ؟ ببینید خدا چه کرد .
غاده اگر می دانست مصطفی این کارها را می کند، عقب نمی آید ، اهواز می ماند و اینقدر به خودش سخت می گیرد ، هیچ وقت دعا نمی کرد زخمی بشود و تیر به پایش بخورد ! هر کس می آمد مصطفی می خندید و می گفت: غاده دعا کرده که من تیر بخورم و دیگر بنشینم سرجایم . و او نمی توانست برای همه آنها بگوید که او چقدر عاشق مصطفی است ، که این همه عشق قابل تحمل برای خودش نیست ، که مصطفی مال او است .
آن وقت ها انگار در مصطفی فانی شده بودم ، نه در خدا . به مصطفی می گفتم ایران را ول کن . منتظر بهانه بودم که او از ایران بیاید بیرون . مخصوصاً وقتی جنگ کردستان شروع شد . احساس می کردم خطر بزرگی هست که من باید مصطفی را از آن ممانعت کنم . یک آشوب در دلم بود . انتظار چیزی ، خیلی سخت تر از وقوع آن است . من می گفتم: مصطفی تو مال منی . و او درک می کرد ، می گفت: هر چیزی از عشق زیبا است .تو به ملکیت توجه می کنی . من مال خدا هستم ، همه این وجود مال خدا هست ...
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
🌤🌼همانابرترینکارها،کاربرایامامزمانست🌼🌤
💟 @EmamZaman
📜
📖📜
📜📖📜
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
📜📖📜 📖📜 📜 #رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀 #قسمت_بیست_و_پنجم ↩️ از اوخواستم یک زود پز برایم بیاورد ،
📜📖📜
📖📜
📜
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_بیست_و_ششم ↩️
می گفت: هر چیزی از عشق زیبا است .تو به ملکیت توجه می کنی . من مال خدا هستم ، همه این وجود مال خدا هست . برایش نوشتم: کاش یکدفعه پیر بشوی من منتظر پیرشدنت هستم که نه کلاشینکف تورا از من بگیرد و نه جنگ .
و او جواب داد که: این خودخواهی است . اما من خودخواهی تورا دوست دارم . این فطری است . اما چطور مشکلات حیات را تحمل نمی کنی ؟ من تورا می خواهم محکم مثل یک کوه ، سیال و وسیع مثل یک دریا ابدیت، تو می گویی ملک ؟ ملکیت ؟ تو بالاتر از ملکی . من از شما انتظار بیشتر دارم . من می بینم در وجود تو کمال و جلال و جمال را . تو باید در این خط الهی راه بروی . تو روحی ، تو باید به معراج بروی ، تو باید پرواز کنی . چطور تصور کنم افتادی در زندان شب . تو طائر قدسی . می توانی از فراز همه حاجز ها عبور کنی . می توانی در تاریکی پرواز کنی .
هر چند تا روزی که مصطفی شهید شد ، تا شبی که از من خواست به شهادتش راضی باشم ، نمی خواستم شهید بشود. آن شب قرار بود مصطفی تهران بماند. گفته بود روز بعد برمی گردد . عصر بود و من در ستاد نشسته بودم ، در اتاق عملیات . آن جا در واقع اتاق مصطفی بود و وقتی خودش آنجا نبود کسی آن جا نمی آمد ولی ناگهان در اتاق باز شد ، من ترسیدم ، فکر کردم چه کسی است ، که مصطفی وارد شد . تعجب کردم ، قرار نبود برگردد. او مرا نگاه کرد ، گفت: مثل این که خوشحال نشدی دیدی من برگشتم ؟ من امشب برای شما بر گشتم . گفتم: نه مصطفی ! تو هیچ وقت برای من برنگشتی . برای کارت آمدی . مصطفی با همان مهربانی گفت: امشب برگشتم بخاطر شما . از احمد سعیدی بپرس . من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم ، هواپیما نبود . تو می دانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکرده ام ، ولی امشب اصرار داشتم برگردم ، با هواپیمای خصوصی آمدم که این جا باشم .
من خیلی حالم منقلب بود . گفتم: مصطفی من عصرکه داشتم کنار کارون قدم می زدم احساس کردم آنقدر دلم پر است که می خواهم فریاد بزنم . خیلی گرفته بودم . احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم ، باز نمی توانم خودم را خالی کنم . مصطفی گوش می داد . گفتم: آنقدر در وجودم عشق بود که حتی اگر تو می آمدی نمی توانستی مرا تسلی دهی.
او خندید وگفت :
تو به عشق بزرگتر از من نیاز داری و آن عشق خداوند است.
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
🌤🌼همانابرترینکارها،کاربرایامامزمانست🌼🌤
💟 @EmamZaman
📜
📖📜
📜📖📜