🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💓💓💓 💓💓 💓 #رمــان_ســلــام_بـر_ابـراهـیـم 📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار #شهید_ابراهیم_هادی"
💓💓💓
💓💓
💓
#رمــان_ســلــام_بـر_ابـراهـیـم
📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار #شهید_ابراهیم_هادی"
#قسمت_شصت_و_ششم
*خمس*
✔️راوی:مصطفي صفار هرندي
🔸از علمائــي كه ابراهيم به او ارادت خاصي داشــت مرحوم حاج آقا هرندي بود.
اين عالم بزرگوار غير از ساعات نماز مشغول شغل پارچه فروشي بود.
اواخر تابســتان 1361 بود. به همراه ابراهيم خدمت حاج آقا رفتيم. مقداري پارچه به اندازه دو دست پيراهن گرفت.
🔸هفته بعد موقع نماز ديدم كه ابراهيم آمده مسجد و رفت پيش حاج آقا.
من هم رفتم ببينم چي شــده. ابراهيم مشــغول حســاب ســال بود و خمس اموالش را حساب ميكرد!
خنده ام گرفت! او براي خودش چيزي نگه نميداشت. هر چه داشت خرج ديگران ميكرد.
پس ميخواهد خمس چه چيزي را حساب كند؟!
حاج آقا حساب ســال را انجام داد. گفت 400 تومان خمس شما ميشود.
بعد ادامه داد:
من با اجازه اي كه از آقايان مراجع دارم و با شناختي كه از شما دارم آن را ميبخشم.
امــا ابراهيم اصرار داشــت كه اين واجب دينــي را پرداخت كند. بالاخره خمس را پرداخت.
🔸كار ابراهيــم مرا به ياد حديثي از امام صــادق(ع) انداخت كه ميفرمايد:
»كســي كه حق خداوند(مانند خمس)را نپردازد دو برابــر آن را در راه باطل صرف خواهد كرد )📚 آثارالصادقين ج5ص466
🔸بعــد از نماز با ابراهيم به مغازه حاج آقا رفتيم. به حاجي گفت: دو تا پارچه پيراهني مثل دفعه قبل ميخوام.
حاجي با تعجب نگاهي كرد وگفت: پســرم، تــو تازه از من پارچه گرفتي.
اينها پارچه دولتيه، ما اجازه نداريم بيش از اندازه به كسي پارچه بدهيم.
ابراهيم چيزي نگفت. ولي من قضيه را ميدانستم وگفتم: حاج آقا، اين آقا ابراهيم پيراهن هاي قبلي را انفاق كرده!
بعضي از بچه هاي زورخانه هستند كه لباس آستين كوتاه ميپوشند يا وضع ماليشان خوب نيست. ابراهيم براي همين پيراهن را به آنها ميبخشد!
حاجي در حالي كه با تعجب به حرف هاي من گوش ميكرد، نگاه عميقي به صورت ابراهيم انداخت وگفت: حق نداري به كسي ببخشي. اين دفعه براي خودت پارچه را میبُرم. هر کسی كه خواست بفرستش اينجا.
#ادامه_دارد...
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
💓
💓💓
💓💓💓
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#کنترل_ذهن 48 👈 اگر «قدرت انصراف ذهن» نداشته باشیم، در لحظۀ مرگ، با چه بلایی روبرو میشویم؟ 👈 سختی
#کنترل_ذهن 49
👈 کسی که دلش را با «توجهِ طولانی به خدا» آباد کند، رفتارهایش در پنهان و آشکار، خوب میشود.
🌹 استاد پناهیان:
🔸قدرت کنترل ذهن در امور معنوی یکی از حیاتیترین نیازهای ما و به قول حضرت امام(ره) اوّلین شرط برای رشد معنوی است (چهل حدیث/ص۱۶) خداوند در پشت پردۀ غیب حضور دارد و اگر بنا باشد فقط به امورِ ظاهری که توجّه ما را جلب میکنند نگاه کنیم، دیگر هیچوقت به یاد خدا نخواهیم افتاد. اگر هم به یاد خدا بیفتیم، مثل شهابی است که یکلحظه در آسمان دیده میشود، برقی میزند و عبور ميکند.
🔸توجّه به خدا برای ما که او را نمیبینیم کار خیلی دشواری است، چون عذابها و ثوابهایش فوری نیست، لذا غفلت از این خدا آسان است. بسیاری از کسانی که بزرگترین جنایتهای تاریخ بشریّت را در عاشورا مرتکب شدند، تا مدتی زنده ماندند، ولی شاید ما انتظار داشتیم آنها همان عصر عاشورا نابود شوند! پس میشود خدا را ندیده گرفت، چون خدا زود عکسالعمل نشان نمیدهد.
🔸اگر کسی قدرت کنترل ذهن داشته باشد میتواند دائماً به خدا متوجّه باشد و دائماً به یاد او باشد. آدم باید عمیقاً فکر کند تا به پروردگار متوجّه بشود؛ یکی از راههای کنترل ذهن تفکر است. انسان باید بخشی از زندگیاش را به تفکر دربارۀ خدا اختصاص دهد (ساعَةٌ یَتَفَکَّرُ فی ما صَنِعَ الله عزّ و جل إلیه؛ خصال/ج۲/ص۵۲۵)
🔸برای کسی که به خدا بیتوجّه است، غیببودنِ خدا بیشتر میشود. ما باید به خدا توجّه پیدا کنیم. اگر مدّتی به او توجّه کنی، از پشت پرده بیرون میآید و اوضاع عالم را برایت رو میکند. در روایت هست: اگر کسی دلش را با توجهِ طولانی به خدا آباد کند در پنهان و آشکار، رفتارهایش خوب میشود. «مَن عَمَرَ قَلبَهُ بِدَوامِ الذِّکر حَسُنَت أفعالُهُ فِی السِّرِّ وَ الجَهر» (غررالحکم/ص۶۴۴)
🔸توجّه به قدرت خدا آدم را خائف میکند.اگر قدرت خدا دیده نشود[و به آن بی توجه باشیم]، هم آدم پُررو میشود، هم احساس بیپناهی میکند. این دو تا ویژگی، ما را نابود میکند.
🔸با نگاه به کدامیک از اسماء پروردگار، قدرت توجهِ طولانی به خداوند را پیدا خواهیم کرد؟ «رحمانیّت خدا» چون مهربانی برای آدم شیرین است و با طبع انسان سازگار است و از این لحاظ، خیلی با قدرتِ خدا، فرق میکند. ضمن اینکه خدا دوست دارد به مهربانیاش نگاه کنیم [در عین حال از توجه به قدرت خدا هم نباید غفلت کرد ، هم خوف از خدا باید داشت با فکر کردن در مورد قدرت خدا و هم امید به خدا باید داشت با فکر کردن در مورد مهربانی و رحمانیت خدا]
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
اگر توانستید، با این متن اشک نریزید... بسیااار زیباست 👇
امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.
صدایت آشنا و پررنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ورانداز می کردند.
و تو خود را معرفی کردی:
« ای اهل عالم! من بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...»
باورمان نمیشد. آنجا بود که گل از گلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه»
بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: «...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم» ..وصف نشدنی است. در پوست خود نمی گنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم!
خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست، دیگری گِرِه روسری اش را میان کوچه محکم میکرد، عده ای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد!
مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گلفروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!
ماشینها بوقزنان و بانوان کِـلکشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محلهشان دیده وخیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.
در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان میشد، دل شیعیانت مثل سیروسرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودیها ببـیندت.
راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني" قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم."
الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
🆔 @EmamZaman
#ریحانہ 🌹✨
بـانو!🏻
♡حجابتـــ •ⅠⅠ•
✿رمـ🗝ـز ورود بـہ
حریمتـــ ⭕️استــ🌙
✿رمـز ورودتــ🔑 با
آرایـش غلـیظ هڪـ
میشود💄💅
✿با خنده هاے بلند👄😁😆
هڪ میشود🍃
✿با صحبتــ بے پروا
با نامـحرم هڪ میشود👀
✰اصلا شیـ👹ـطان منتظر
نشستہ استــ ڪـہ
تو را هڪ کند🍃
❥پــــس☝️
✿رمز گشایے از 🔐
خویشتن را فقـط بہ☝️
هـمـسـرتـــ🏻 بسپار✋🏻
✿او مـحرم ترین
هـڪر دنیاستــ
بـراے تـღـو☺️
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🆔 @emamzaman
سلام
آقا جان اذان مغرب اخر سال 1397 هم از بانگ ها بلندشد...
میشود بگویی که کی می آیی؟!!
امثال در سال تحویل همگی عهد کرده ایم که آمدنت را دعا کنیم...
در میان یا مقلب القلوب و الابصار اللهم عجل لولیک الفرج را میخوانیم💌💌💌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پایان_ساعات_1397