#طرح_موبایل_حسینی📲
#پروفایل🎇
#حضرت_زینب(س)💕
آه از نماز شَب نشستہ و قامٺ خمیدهـ!
آه از،موے سݒید يڪ شبہ!...
آه از،دل💔 #زینب!
@emamzaman
💠 امام زمان (عج)💠
#معرفی_یاران_امام_حسین (ع)📜 #یار_یازدهم💕 💚 #بشربنعمر💚 او از تابعین بود و دلاورى فرزندان او در
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع)
#یار_دوازدهم
و
#یار_سیزدهم
❤️ #سالم(غلام عامر بن مسلم)❤️
💛 #سالمبنعمر💛
💕سالم (غلام عامر بن مسلم ): او غلام عامر بود و در بصره سكونت داشت، و عامر از شیعیان آن شهر بشمار مىرفت، و هنگامى كه یزید بن ثبیط با فرزندان خود و برخى دیگر در مكه به خدمت امام علیهالسلام آمدند، این دو نیز به همراه آنها به امام ملحق و با او به كربلا آمدند.
💕سالم بن عمرو: او اهل كوفه و از شیعیان بود، و در ایام مهادنه كه هنوز كار امام علیهالسلام با سپاه كوفه به جنگ نیانجامیده بود، به كربلا آمد و به اصحاب امام ملحق شد.
#ادامه_دارد...
📗 ابصار العین، 111
📒ابصار العین، 108
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🍃 @emamzaman
💠 امام زمان (عج)💠
🌸✨✨🌸 #فرازی_از_تاریخ⏳ #وقایع_قبل_از_عاشورا📜 #آخرینگفتگوهایامامحسینعباعمربنسعد✨ با فرود
🌸✨✨🌸
#فرازی_از_تاریخ⏳
#وقایع_قبل_از_عاشورا📜
گفتگوهای مکرر حسین(ع) و ابن سعد، سه یا چهار بار تکرار شد. به گفته برخی منابع، در پایان یکی از این گفتگوها، عمر بن سعد طی نامهای خطاب به عبیداللَّه بن زیاد چنین نوشت:
«... حسین بن علی(ع) با من پیمان بست که از همان جا که آمده به همان جا بازگردد یا به یکی از سرحدات بلاد مسلمین برود و در حقوق و تکالیف همانند دیگر مسلمانان بوده در سود و زیان مسلمانان شریک باشد، یا به نزد یزید برود تا هر چه یزید حکم دهد درباره او اجرا کنند و این مایه رضای شماست و صلاح امت است.
چون عبیداللَّه نامه را خواند گفت: «به درستی که این نامه مردی است کهاندرزگوی امیر خویش و مشفق قوم خویش است!» [و در صدد بود این پیشنهاد را بپذیرد] شمر بن ذی الجوشن که در مجلس بود برخاست و مانع شد. آنگاه عبیداللَّه بن زیاد شمربن ذی الجوشن را پیش خواند و گفت: «این نامه را پیش عمربن سعد ببر تا به حسین(ع) و یارانش بگوید به حکم من تسلیم شوند. اگر پذیرفتند آنها را به سلامت پیش من بفرستد و اگر نپذیرفتند با آنان بجنگد. اگر عمربن سعد جنگید شنوا و مطیع او باش و اگر از جنگیدن خودداری ورزید تو با حسین(ع) بجنگ که سالار قوم تویی؛ سپس گردن پسر سعد را بزن و سرش را پیش من بفرست.» آنگاه عبیداللَّه نامهای به عمر بن سعد نوشت:
#ادامه_دارد.....
📗ابناثیر، علی بن محمد، اُسد الغابه فی معرفة الصحابه، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م
.📒ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۹۹۲م/۱۴۱۲ق.
و.....
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🍃 @emamzaman
💠 امام زمان (عج)💠
🍃🌹 🌹 #مهارتهای_کنترل_خشم ۹ فقـ👈ـط تمنـای درمانِ روحت، به درمان بیماریهات ختم نمیشه! ❌ بایـد همونط
🍃🌸
🌸
#مهارتهای_کنترل_خشم ۱۰
💢هرچی بیشتر خودتو میشناسی،
ارزش روحِت در نگاهت بالاتر میره،
اونوقت بیشتر،
دنبالِ درمان بیماریـ🔍ـهایِ روحت میری.
راستی؛
تـ👈ـو چقدر به درمان روحت توجه داری؟
هر چی #خودتو بیشتر میشناسی بیشتر برای درمان روحت #تلاش میکنی😊
🌹 @emamzaman
🌺
🍃🌺
✔️همهچیز ما باید امامزمانی باشد؛ اصلاً معنای «منتظر» همین است!
✔️بیایید امسال، پررنگتر از هرسال، پیادهروی اربعین را با امامزمان(ع) پیوند بزنیم
🔸 زندگی ما، جامعۀ ما، سیاست ما، جمهوری اسلامی ما، اخلاق ما، خانوادۀ ما، همه باید امام زمانی باشند. باید ببینیم که الان امام زمان ارواحنا له الفداء چه میپسندد؟
🔸امسال در جمع عدهای از رفقا که میخواستند برای اربعین برنامهریزی کنند، عرض کردم: «بیایید امسال، پررنگتر از هرسال، اربعین و این پیادهروی باشکوه و باعظمت را با امام زمان ارواحنا له الفداء پیوند بزنیم»
🔸اساساً هم این پیوند وجود دارد، کمااینکه در زیارت اربعین میخوانید؛ «و نُصرَتی لَکُم مُعدَّة» من آمدهام شما را یاری کنم! یعنی من آمدهام فرزند امامحسین(ع) را یاری کنم.
#آمادگی_برای_ظهور
علیرضا پناهیان
دانشگاه امامصادق(ع)- ۹۸.۶.۹
17.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ روایت بسیار مهم آخرالزمانی از امام صادق(ع)
قسمت چهارم (آخر)
❓بنی اسرائیل در اوج گرفتاری، برای نجات چه کردند؟
❓اهلبیت در این زمینه چه توصیه ای به ما شیعیان فرمودند؟
📜 نسخه ی فراموش شده
💠 امام زمان (عج)💠
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_هفتاد_شش 🎀پسر محمد رسول الله لبخندش محو شد ... و اون شادي، جاش رو ب
#رمان_مردی_در_آینه📝
💟 #قسمت_هفتاد_هفت
🎀پیچش سرنوشت
شوک شنيدن اون جملات که تموم شد ... بي اختيار و با صداي بلند خنديدم ... خنده هايي که بيشتر شبيه قهقهه هايي از عمق وجود بود ...
چند دقيقه، بي وقفه ... صداي من فضا رو پر کرد ... تا بالاخره تونستم یه کم کنترل شون کنم ...
- من چقدر احمقم ... منتظر شنيدن هر چيزي بودم جز اين کلمات ...
دوباره خنده ام گرفت ... اما اين بار بي صدا ...
- تو واقعا ديوونه اي ... خودتم نمي فهمي چي ميگي ... يه مرد هزارساله؟ ...
و در ميان اون تاريکي چند قدم ازش دور شدم ... افرادي که با فاصله از ما ... اون طرف خيابون بودن با تعجب بهمون نگاه مي کردن ... خنده هاي من بلدتر از چيزي بود که توجه کسي رو جلب نکنه ...
- تو ديوانه اي ... يعني ... همه تون ديوانه ايد ...
فکر کردي اگه اسم عيسي مسيح رو بياري حرفت رو باور مي کنم؟ ...
و برگشتم سمتش ...
- من کافرم ساندرز ... نه فقط به خدای تو و عيسي ... که به خداي هيچ دين ديگه اي اعتقاد ندارم ...
ولي شنيدن اين کلمات از آدمي مثل تو جالب بود ... تا قبل فکر مي کردم خيلي خاص هستي که نمي تونم تو رو بفهمم ... اما حالا مي فهمم ... اين جنونه ... تو ... همسرت ... کريس ... و همه اون برادر و خواهران مسلمانت عقل تون رو از دست داديد ... واسه همینه که نمی تونم شما رو بفهمم ...
چهره ام جدي شده بود ...
جملاتم که تموم شد ... چند قدم همون طوري برگشتم عقب ... در حالي که هنوز توي صورتش نگاه مي کردم ... و چشم هام پر از تحقير نسبت به اون بود ... و حس حماقت به خاطر تلف کردن وقتم ...
بدون اينکه چيزي بگم ... چرخيدم و بهش پشت کردم و رفتم سمت ماشين ...
همون طور که ايستاده بود ... دوباره صداي آرامش فضا رو پر کرد ...
- اگه اين جنون و ديوانگي من و برادرانم هست ... پس چرا دولت براي پيدا کردن اين مرد توي عراق ... داره وجب به وجبش رو شخم می زنه؟ ...
پام بين زمين و آسمون خشک شد ... همون جا وسط تاريکي ...
از کجا چنين چيزي رو مي دونست؟ ... اين چيزي نبود که هر کسي ازش خبر داشته باشه ... و من ... اولين بار از دهن پدرم شنيده بودم ...
وقتي بهش پوزخند زدم و مسخره اش کردم ... وقتي در برابر حرف هاي تحقيرآميز من چيز بيشتري براي گفتن نداشت و از کوره در رفت ... فقط چند جمله گفت ...
- ما دستور داريم هدف مهمتري رو پيدا کنيم ... و الا احمق نيستيم و با قدرت اطلاعاتي اي که داريم ... از اول مي دونستيم اونجا سلاح کشتار جمعي نيست ...
هميشه در اوج عصبانيت، زبانش باز مي شد و چند کلمه اي از دهانش در مي رفت ... فقط کافي بود بدوني چطور مي توني کنترل روانيش رو بهم بريزي ... براي همين با وجود درجه اي که داشت ... جاي خاصي در اطلاعات ارتش بهش تعلق نمي گرفت و هميشه يک زير مجموعه بود ...
اما دنيل ساندرز چطور اين رو مي دونست؟ ... و از کجا مي دونست اون هدف خاص چيه؟ ... هدف محرمانه اي که حتي من نتونسته بودم اسمش رو از زیر زبون پدرم بيرون بکشم ...
اگر چيزي به اسم سرنوشت وجود داشت ... قطعا سرنوشت هر دوي ما ... به شدت با هم پيچيده شده بود ...
#ادامه_دارد....
✍نویسنده: #شهید_سیدطاها_ایمانی
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🍃 @emamzaman
🍃
🌸
🎉🌺🍃
💠 امام زمان (عج)💠
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع) #یار_دوازدهم و #یار_سیزدهم ❤️ #سالم(غلام عامر بن مسلم)❤️ 💛 #سالمبنعمر
🌸🍃🌼
🍃🌼
🌼
#معرفی_یاران_امام_حسین (ع)📜
#یار_چهاردهم💕
💜 #جوینبنمالک💜
🌹جوین بن مالك: او شیعه و در میان قبیله بنى تمیم بوده است، و با آنان براى جنگ با امام حسین (ع) بیرون آمد! و چون ابن سعد شرط هاى امام را نپذیرفت، او نیز همانند گروه دیگرى دست از سپاهیان كوفه كشیده و شب هنگام به سوى اردوى امام كوچ كرد.
[تعدادى از سپاه عمر بن سعد كه در حدود سى نفر بودند شب عاشورا به امام حسین (ع)پیوستند.]
#ادامه_دارد.....
📗ابصار العین، 113
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🍃 @emamzaman
🌸
🍃🌸
🌼🍃🌸