🦋 بــســـــღــم رب الــحــــــسین🦋
#داستان_آموزنده
▫️از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد.
▪️روزى در حرم #امام_حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟
▫️حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد.
شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند.
▪️امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟
اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم .
حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟
حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟
▫️عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم .
امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده .
▪️حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود.
▫️حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد.
بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد❕
@emamzaman🖤࿐›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرنوشت جالب کودکی که در پیاده روی اربعین گمشد...
#محرم
@emamzaman🖤࿐›
#امام_حسین از دیدگاه عباس محمود عقاد ، نویسنده و ادیب مصری
#حسین_از_دیدگاه_مشاهیر
#محرم
@emamzaman🖤࿐›
#بیو
ما را خدا به عشق تو می بخشد عاقبت
ما عاقبت به خیر تو در روضه ها شدیم...♥️🏴
#محرم🥀
#امام_حسین
@emamzaman🖤࿐›
4_5796627749766432822.mp3
7.99M
#دعای_عهد
با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذارو هــر روز و دعای عهد رو بخون ❤️
همراه ما باشید...
اینستاگرام|تلگرام|سهاگراف| مهدیاران|
مانده ام در پس این شهر پر از دود و گناه
من بدون تو چطور نای نفس را دارم
#اینصاحبنا🌱
🦋بــســـــღــم ࢪب مہدۍ🦋
#داستان_آموزنده
*عبادتِ بدتر از گناه!
▪️در زمان #امام_حسین، بعضی برای اینکه به عبادتشان لطمه نخورد، #امام_زمان را تنها گذاشتند و به جای آن، تفسیر قرآن گفتند و ذکر خواندند و حج به جا آوردند و...
▫️امروز هم عدهای فکر میکنند عبادت کردن مهمتر است، اما خودِ خدا میفرماید: «ای مؤمنان اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری میکند.» (سوره محمد، آیه۷) خدا به یاریِ ما نیاز ندارد، بلکه منظور از یاریِ خدا، یاریِ دین و پیامبر خداست.
▪️نمیشود بندهی خدا بود و اباعبدالله را نشناخت؛ نمیشود خدا را عبادت کرد و نمایندهی خدا را یاری نکرد. ما باید جامعه را با امام مهدی آشنا کنیم. دشمن با فیلم، انیمیشن و بازی برای نوجوانان و جوانان قهرمان سازی میکند، به طوری که بچهها سوپرمَن و بَتمَن و... را بهتر از امام زمان میشناسند. با این حساب آیا ما کم کاری نکردهایم❔
▫️عدهای هم از آن طرفِ بوم افتادهاند. به طوریکه میگویند: عبادت برای افرادِ بیکار است. من که کارهای مهمتری دارم، نیازی به عبادت ندارم. در حالیکه عبادت، غذای روح است و روح بدون آن میمیرد.
▪️ ظهور پدیدهای اجتماعی است. همه بایدامام زمان را بشناسند، تا به ارزشِ بودنش پِی ببرند و برای رسیدن به ظهورش دعا و تلاش کنند.❕❕
@emamzaman🖤࿐›
📌 به چی مشغولیم؟
🌅 حتما از مردم زمان #امام_حسین سؤال میشه که روز عاشورا که امامتون رو شهید کردن شما کجا بودین؟
به نظرتون از ما سؤال نمیشه که وقتی امام زمانتون تنها، غریب، آواره و طردشده بود، شما به چی مشغول بودین؟😔
#امام_زمان
@emamzaman🖤࿐›
اقای #امام_حسین یه دونه از این زاویه
ی دیدار روزِ اربعینُ بعدش همون که میدونی :)💔
#بطلب_حضرت_عشق🌱
@emamzaman🖤࿐›
#چله_ترک_گناه 😊
#روز_پانزدهم ♥️
از لابه لای آیات قرآن، میتوان فهمید:
☘مادامى كه انسان با خدا باشد، خدا هم با اوست.☘
🌿 إنِّي مَعَكُمْ لئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ َ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ
وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ (مائده،12)🌿
🦋من با شمايم، اگر نماز به پا داريد و زكات بپردازيد و به پيامبرانم ايمان آورده و يارىشان كنيد
و به خداوند وامى نيكو دهيد، قطعاً گناهانتان را مىپوشانم و شمارا به باغ هايى وارد مىكنم كه نهرها زير (درختان) آن جارى است.🦋
@emamzaman🖤࿐›
4_5796627749766432822.mp3
7.99M
#دعای_عهد
با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذارو هــر روز و دعای عهد رو بخون ❤️
همراه ما باشید...
اینستاگرام|تلگرام|سهاگراف| مهدیاران|
اگـر لبریزم از تُـو
نقـص در ظرفیتِ مـن نیسـت
وجـودَت وسعتِ دریـاسـت
در فنجـان نمـیگـنجد ..🍂
#صبحتونحسینی
#امام_حسین
🦋بــســـــღــم ربــــــــ الزهــــــــرا🦋
#داستان_آموزنده
▪️علامه مجلسی【رحمه الله】میفرماید:
یکی از اهالی کاشان به قصد تشرف به بیت الله الحرام همراه گروهی از حاجیان، شهر ودیار خود را ترک می کند. وقتی کاروان وارد نجف اشرف می شود، به بیماری شدیدی مبتلا می گردد، طور که هر دو پای او خشک شده واز حرکت باز می ماند.
▫️همراهان او برای انجام مناسک حج چاره ای جز ترک او نداشتند، به همین جهت، او را به فرد صالحی که یکی از مدرسه های اطراف حرم حجره داشت، می سپارند وخود رهسپار می شوند.
صاحب حجره هر روز او را در حجره تنها می گذاشت، ودر را قفل می کرد وخود به خارج شهر برای گردش وکسب روزی می رفت.
▪️روز آن مرد کاشانی به صاحب حجره می گوید: من دیگر از تنها ماندن خسته شده ام. از این جا هم می ترسم. امروز مرا به جایی ببر ورها کن! وهر جا که خواستی برو!
▫️مرد کاشانی می گوید: او حرف مرا نپذیرفت ومرا به گورستان دار السلام برد، ودر جایی که منسوب به#امام_زمان (علیه السلام) ومعروف به مقام قائم (علیه السلام) بود، نشاند، آنگاه پیراهن خود را در حوض شست وآن را بر روی درختی که آن جا قرار داشت، آویخت وخود به صحرا رفت.
او رفت ومن تنها ماندم؛ در حالی که با ناراحتی به سرانجام خود می اندیشیدم. در همین حال جوان زیبای گندم گونی را دیدم که وارد حیاط شد. به من سلام کرد ویک راست وبه محراب رفت ومشغول نماز شد. آن گونه زیبا به راز ونیاز پرداخت وچنان در خشوع وخضوع بود که تا آن زمان من کسی را چنین در نماز ندیده بودم. وقتی نمازش تمام شد، نزد من آمد واحوالم را پرسید.
▪️گفتم: به مرضی مبتلا شده ام که مرا سخت گرفتار نموده است. نه خدا شفایم می دهد که بهبودی یابم، ونه جانم را می ستاند که آسوده شوم.
▫️فرمود: نگران نباش! به زودی خداوند هر دوی آن ها را به تو عطا خواهد نمود.
ناگاه به خودم آمدم. آری من که نمی توانستم حتی از جایم حرکت کنم، اکنون هیچ گونه اثری از آن بیماری سخت در من دیده نمی شد.
یقین کردم که او همان قائم آل محمد 【علیه السلام】 است.
▪️به عجله به دنبال او خارج شدم وتمام اطراف را گشتم. اما کسی را ندیدم. از این که دیر متوجه شده بودم، بسیار پشیمان بودم. وقتی صاحب حجره بازگشت ومرا صحیح وسالم دید، با تعجب پرسید: چه شده است❔
▫️من تمام ماجرا را برای او تعریف کردم، او نیز مانند من، از این که به شرف ملاقات او نائل نشده بود، حسرت می خورد. اما با این حال خوشحال وشاد با هم به حجره بازگشتیم.
▪️شاهدان می گفتند: او تا موقعی که دوستانش از حج بازگشتند، سالم بود، وقتی آن ها آمدند وپس از مدتی مریض شد ومرد، ودر همان حیاط دفن شد. بدین ترتیب به هر دوی آنچه که از حضرت【 علیه السلام】 می خواست، نائل شد❕❕
@emamzaman🖤࿐›
اےڪاشڪسےبراےآقاتبداشت '🌱'
یادےزاماممنتظربرلبداشت
قرباڹغریبےاتشوممهدےجان '♥️'
اےکاشڪهصاحبالزماڹزینبداشت
#محرم 🥀
#امام_حسین
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄