🌼🌸🌼
🌸🌼
🌼
#موبایل_حسینی
طرح فایل های امام حسینی💕
تا حالا شده بشینی گوشیتو 📲بررسی کنی؟
ببینی واقعا تو گوشیت چی داری؟
چه آهنگایی؟
چه عکسایی؟
چه فیلمایی؟
آیا واقعا این فایلا تاثیر خوب دارن؟
اگه حضرت امام حسین علیه السلام گوشیتو بخواد از دادنش خجالت زده نمیشی❓
ما میخوایم طرحی رو شروع کنیم و روزی چند تا فایل #حسینی تو کانال بزاریم😊
یادمون باشه موبایل یه عضو جدایی ناپذیر از زندگیمون شده.
با موبایل میشه بدترین گناها رو انجام داد و میشه بهترین کارها رو ...
تو کدومشو انتخاب میکنی❓
من شروع کردم فایلایی که به کارم نمیاد رو حذف کنم و جایگزینش کنم با فایل های امام حسینی.❤️
توچیکار میکنی؟
🌼
🌸🌼
🌼🌸🌼
کانال-امام-حسین-ع-karbalaz.mp3
2.37M
#طرح_موبایل_حسینی
#مداحی_حسینی
❤️عمه این کیه
رو نیزه قرآن میخونه ...❤️
(شیرازی)
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🆔 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
بیا
آقا بیا که بدتر از این ما نمی شویم
دیگر حریف پنجه ی دنیا نمی شویم
کم چوب بی صدای خدا را چشیده ایم
عاقل نمی شویم که حقا نمی شویم
بی تو زمان که هیچ،جهان ایستاده است
با هیچ کس بدون تو معنا نمی شویم
پایین تر از شکاف نگاهت نشسته ایم
بنگر، که خاک پای تو حتی نمی شویم
آقا بیا به دور خودت جمعمان بکن
دیگر به جذر رفته و منها نمی شویم
دل با عمل یکی بشود یار می شویم
دل با عمل یکی شده...اما نمی شویم!
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🆔 @emamzaman
هدایت شده از 🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
هر شب با
#دعای_فرج
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
🆔 @emamzaman 🌹
هدایت شده از 🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#دعای_عهد
#هرروز
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🆔 @emamzaman
از زندگی فقط صبوری کردنش را یاد گرفته ایم.
سلام! تو بیا و دل خوش داشتن یادمان بده
💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖
🆔 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ #رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات #قسمت_دوازدهم_داستان_دنبال
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
#رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات
#قسمت_سیزدهم_داستان_دنباله_دار_بدون_تو_هرگز:
*تو عین طهارتی *
بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود، علی همه رو بیرون کرد .حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه ،حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت ؛خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد . مثل پرستار و گاهی کارگر دم دستم بود، تا تکان می خوردم از خواب می پرید، اونقدر از خودم خجالت می کشیدم که اونقدر روش فشار بود که نشسته پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش و خوابش می برد بعد از اینکه حالم خوب شد، با اون حجم درس و کار ،بازم دست بردار نبود ،اون روز ،همون جا توی در
ایستادم ،فقط نگاهش می کردم ، با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ، دیگه دلم طاقت نیاورد .همین طور که سر تشت نشسته بود، با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ،چشمش که بهم
افتاد، لبخندش کور شد.
–چی شده؟ چرا گریه می کنی؟
تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو بوسیدم . خودش رو کشید کنار...
–چی کار می کنی هانیه؟ دست هام نجسه
نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم مثل سیل از چشمم پایین می
اومد...
–تو عین طهارتی علی . عین طهارت .هر چی بهت بخوره پاک میشه . آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه .
من گریه می کردم . علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت.اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد...
#ادامه_دارد...
نویسنده :
#سید_محمد_طاها_ایمانی
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
🆔 @emamzaman
❤️
❤️❤️
❤️❤️❤️