eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
11هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
‍ #معرفی_کتب_مهدوی ٣٩📚 ⭕️ تربیت مهدوی📙 🔹 کتاب "تربیت مهدوی"، با تلاش «عصمت معدنی» تألیف و توسط انت
۴۰📚 ⭕️ منجی در ادیان📗 🔹 منجی گرایی در اندیشه ی اسلام و ادیان آسمانی، اندیشه ای فراگیر و پیشه دار، و نقطه ی اوج و کمال تاریخ بشری است. انسان از گذشته های دور، همواره نسبت به نجات خود دغدغه داشته، و این منحصر به نجات اخروی و معاد نبوده، بلکه سعادت در این دنیا، از مسائل جدی او بوده است. 🔸 کتاب نوشته ی روح الله شاکری زواردهی، توسط بنیاد فرهنگی مهدی موعود و مرکز تخصصی مهدویت به چاپ رسیده است. 🔺 این کتاب در دو بخش ادیان ابراهیمی و ادیان غیر ابراهیمی، به بررسی منجی در ادیان مختلف پرداخته است. نویسنده در صدد است تا تلاش بشر برای ایجاد یک آینده ی امیدوار کننده، همراه با سعادت و خوشبختی و انتظار یک "موعود مصلح مشترک" را به تصویر بکشد. ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
📖 #رمان_جان_شیعه_اهل_سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 #قسمت_چهل_و_یکم کنار هم نشستیم و او با ل
💞✨💞 ✨💞 💞 📖 ... عاشقانه ای برای مسلمانان»😍 🖋 برای آخرین بار، در آیینه به خودم نگاه کردم. چادر سپیدی که نقشی از شاخه‌های سرخابی در زمینه ملیحش خود نمایی می‌کرد، به سر کرده و آماده میهمانی امشب می‌شدم. شب طولانی و به نسبت سردِ 26 بهمن ماه سال 91 که مقدر شده بود شب نامزدیِ من با یک جوان شیعه باشد! تعریف و تمجید‌های محمد و عطیه و لعیا و به خصوص عبدالله و مادر، سرانجام کارساز افتاده و توانسته بود پدر را مجاب کند تا به ازدواج تنها دخترش با این جوان شیعه رضایت دهد. اندیشه خوشبختی من، لبخندی شیرین بر صورت پُر چین و چروک و آفتاب سوخته‌اش نشانده و به چهره‌اش مهربانیِ کم سابقه‌ای بخشیده بود. پیراهن عربی سفیدی که فقط برای مراسم‌های مهم استفاده می‌کرد، به تن کرده و روی مبل بالای اتاق، انتظار ورود میهمانان را می‌کشید. لعیا هم آنقدر زیر گوش ابراهیم خوانده بود که دیگر دست از اشکال تراشی برداشته و با پوشیدن کت و شلواری شکلاتی رنگ، آماده مراسم مهم امشب شده بود. عطیه و لعیا در آشپزخانه مشغول آخرین تزئینات دیس شیرینی و میوه بودند و مادر چای را دم کرده بود که سرانجام انتظارم به سر رسید و میهمانان آمدند. پیشاپیش همه، عمو جواد وارد شد و جعبه کیک بزرگی را که با خود آورده بود، به دست عبدالله داد و پشت سرش مریم خانم و میهمان جدیدی که عمه‌ی بزرگ آقای عادلی بود و "عمه فاطمه" صدایش می‌کردند. آخرین نفر هم آقای عادلی بود که با گام‌هایی متین و چشمانی که بیش از همیشه می‌درخشید، قدم به اتاق گذاشت و دسته گل بزرگی را که خوشه‌ی پُرباری از گل‌های رُز سرخ و سفید بود، روی میز کنار اتاق نشیمن قرار داد. موهای مشکی‌اش را مرتب‌تر از همیشه سشوار کشیده و نشسته در کت و شلواری مشکی و پیراهنی سپید، غرق آب و عرقِ شرم و حیا شده بود. عمه فاطمه با آغوش باز به استقبالم آمد و به گرمی احوالم را پرسید. صورت سفید و مهربانی داشت که خطوط عمیقش، نشان از سالخوردگی‌اش می‌داد، گرچه لحظه‌ای خنده از رویش محو نمی‌شد. مثل اینکه از کمردرد رنج ببرد، به سختی روی مبل نشست و بسته کادو پیچ شده‌ای را از زیر چادر مشکی‌اش بیرون آورد و روی مبل کناری گذاشت. چهره‌ی عمو جواد جدیت دفعه قبل را نداشت و با رفتاری مهربان و صمیمی حسابی با پدر و ابراهیم گرم گرفته بود. حالا با حضور آقای عادلی، احساس شیرینی به دلم افتاده و به جانم آرامش می‌داد، آرامشی که می‌توانستم در خنکای لطیفش، تمام رؤیاهای دست نیافتنی‌ام را نه در خواب که در بیداری ببینم! صورتش روشن‌تر از همیشه، آنچنان از شادی و شعف می‌درخشید، که حتی در پشت پرده‌ی نجابت هم پنهان شدنی نبود! در حضور گرم و مهربانش احساس آنچنان امنیتی می‌کردم که در حضور کسی جز او لمسش نکرده بودم! امنیتی که انگیزه همراهی‌اش را بی هیچ ترس و تردیدی به من می‌بخشید و تمام این احساسات در مذاق جانم به شیرینی نقش بست وقتی عمه فاطمه انگشتر طلای پر از نگینی را به نشانه نامزدی در دستم کرد، رویم را بوسید و زیر گوشم زمزمه کرد: «ان شاء الله سفید بخت بشی دخترم!» و صدای صلوات فضای اتاق را پُر کرد. احساس می‌کردم تمام ذرات بدنم شبیه گلبرگ‌های شقایق در دلِ باد، به لرزه افتاده و دلم بی‌تاب وصالی شیرین، در قفسه سینه‌ام پَر پَر می‌زد. بی‌آنکه بخواهم نگاهم به چشمانش افتاد که مثل سطح صیقل خورده خلیج فارس در برابر آفتاب، می‌درخشید و نجیبانه می‌خندید! مریم خانم بسته کادو را گشود و پارچه درونش را به دست عمه فاطمه داد. عمه کنارم نشست، پارچه را با هر دو دست مقابلم گرفت و با لحنی لبریز محبت توضیح داد: «الهه خانم! این پارچه¬ی چادری رو عزیزِ خدا بیامرز چند سال قبل از مکه به نیت عروسِ مجید اُورد. قابلت رو نداره عزیزم! تبرکه!» و پیش از آنکه فرصت قدردانی پیدا کنم، پارچه حریرِ شیری رنگ را گشود و روی چادرم، بر سرم انداخت و بار دیگر صوتِ صلوات مثل ترنم به هم خوردن بال فرشتگان، آسمان ِاتاق را پُر کرد. ... ✍نویسنده: 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🌸 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#گلهای_کوچک_خانه ۸ 👈وعده های غذاییشُ سبک و طولانی کنین 👈مکان غذا خوردنشُ محدود کنین. 👈ازش بخواین آه
۹ ✅اگه کودکتون با بهانه بیماری به مدرسه نرفت، نذارید بهش خوش بگذره، مثلاً از سرگرمی هاش محرومش کنید و غذاهای مناسب بیماری بهش بدین. 👈با کمک خودش،علت کارشو کشف کنین! ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
✨ #علائم_ظهور✨ #قسمت_یازدهم ⭕️ زمان قیام یمانی در منابع اهل سنت 🔹 در بین روایات اهل سنت در مورد ز
⭕️ حرکت یمانی 🔹 روایات متعددی به ما رسیده بر اینکه «مکان قیام یمانی» و محل پیدایش جنبش او یمن می باشد. مثلا امام صادق علیه السلام فرمودند: قیام یمانی از یمن، همراه با پرچم های سفید خواهد بود. [مختصر اثبات الرجعه، ص۴۵۵] 🔸 «سیر حرکت یمانی و فعالیتهای او» به صورت دقیق در روایات منعکس نشده! شاید علت این پنهان کاری، پیشگیری از برنامه ریزی های قبلی دشمنان بوده، البته احتمال دارد که جزئیاتش در کلام امامان بیان شده، ولی به دست ما نرسیده باشد. 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🌸 @emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#مهارتهای_مهرورزی 7 بعضی از دیدارها قلــ❤️ـب رو زنده میکنند. شده گاهی، از جائی برگردین، و حس
8 مراقب باشین❗️ رفاقت هاتون؛ فقط تحت تأثیر موقعیت اجتماعی، تحصیلات یا ثروت دیگران نباشه! ❌رفاقت روی روح، تأثیر مستقیم داره. نکنه ازشون تأثیرات منفی بگیرینـ🤔ـا ! ╭─┅──🌼🌤🌼──┅─╮ @EmamZaman ╰─┅──🌼🌤🌼──┅─╯
🌅 دم... بازدم... نفس‌هـای گرفته‌ی شهر... دمِ مسیحایی می‌خواهد... اللهـــم عجل لولـیک الفرج @EmamZaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
📜 #کارگاه_خودشناسی 11 👈ببینین در یه تقسیم کلی موجودات به 5⃣ دسته تقسیم میشن:1-جماد ،2-گیاه،3-حیوان،
📜 12 🎯بالاترين لذت ها🎯 ↪️همونطورکه درقسمت های قبل گفتم،هرآدمی،خودهای متفاوتی دارد که هيچکدوم ازاين خودهامون به خودی خود بد نيستند👥👤 💢اماچون اين خودها ،درجه درجه هستن📈 يعنی مثلا پايين ترين خود ما،خودجمادی ماست بعد از اون خود گياهی ما در درجه بالاتری قرار داره بعدش خود حيوانی ✅ تا برسه به خودانسانی که بالاترين خودماست❤️ 💟 هرکدوم ازاين خودها لذت و خوشبختی خاص خودش رو داره که همشون درجای خودش نيازه 😍 ⛔️اما اگر ما در يکی از خودها توجهمون رو متمرکز کنيم وفقط لذت ها وغذاهای خاص اون رو بهش بديم که غالبا هم همينجوره، 😱 به خودهای بالاتر نميرسيم و لذت هاوخوشبختی های بالاتر را نمی چشيم😭 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤 🌸 @emamzaman
استاد پناهیان : تا می‌توانید عکس"آقا" را درفضای مجازی منتشر کنید تا به دست همه عالم برسد، انسان‌های پاک طینت ‌گاهی‌ با دیدن‌ چهره‌ اولیاءالله‌ منقلب‌ می‌‌شوند. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج @emamzaman