فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ عنایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با امدادهای غیبی به رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین در نتیجه «جهاد مخلصانه و عقب نشینی نکردن غیر تاکتیکی» آنها (۱)
🗡۱۲ نفر، نیروی مخصوص اسب سوار!
✅ مشاهدات اسیر عراقی و رزمندگان اسلام از واقعه
✳️ (۱). در این واقعه مشاهده میکنیم که رزمندگان اسلام در مقابل تعداد نفرات بسیار بیشتر دشمن ایستادگی میکنند و وقتی دفاع را ناممکن میبینند با یک عقب نشینی تاکتیکی به عقب رفته و بلافاصله با تقویت نیروها برمیگردند و نقاط مهم از دست رفته را پس میگیرند.
🏷 #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#امداد_غیبی
#اخلاص
#امام_زمان❤️
【@emamzaman_12】
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو
🗂 قسمت اول
☑️ آقای حاج آقا جمال الدين رحمه اللّه فرمودند:
▫️من برای نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه که در ميدان شاه اصفهان واقع است، میآمدم. روزی نزديک مسجد، جنازهای را ديدم که میبرند و چند نفر از حمّالها و کشيکچیها همراه او هستند. حاجی تاجری، از بزرگان تجّار هم که از آشنايان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدّت گريه میکرد و اشک میريخت.
من بسيار تعجّب کردم؛ چون اگر اين ميّت از بستگان بسيار نزديک حاجی تاجر است که اينطور برای او گريه میکند، پس چرا به اين شکل مختصر و اهانتآميز او را تشييع میکنند و اگر با او ارتباطی ندارد، پس چرا اينطور برای او گريه میکند؟
تا آنکه نزديک من رسيد، پيش آمد و گفت:
🔸 آقا به تشييع جنازه اولياء حقّ نمیآييد؟
▫️ با شنيدن اين کلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم. (اين محل سابقا غسّالخانه مهمّ شهر بود) وقتی به آنجا رسيديم، از دوری راه و پيادهروی خسته شده بودم. در آن حال ناراحت بودم که چه دليلی داشت که نماز اوّل وقت و جماعت را ترک کردم و تحمّل اين خستگی را نمودم آن هم بهخاطر حرف حاجی. با حال افسردگی در اين فکر بودم که حاجی پيش من آمد و گفت:
🔸 شما نپرسيديد که اين جنازه از کيست؟
▫️ گفتم:
🔹 بگو.
▫️گفت:
🔸 میدانيد امسال من به حجّ مشرّف شدم. در مسافرتم چون نزديک کربلا رسيدم، آن بستهای را که همه پول و مخارج سفر با باقی اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هيچ آشنايی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصوّر آنکه اين همه دارايی را داشتهام و تا اينجا رسيدهام؛ ولی از حجّ محروم شده باشم، بیاندازه مرا غمگين و افسرده کرده بود.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو
🗂 قسمت دوم
▫️ ... در فکر بودم که چه کنم. تا آنکه شب را به مسجد کوفه رفتم. در بين راه که تنها و از غم و غصّه سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سواری با کمال هيبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامر عليه السّلام توصيف شده، در برابرم پيدا شده و فرمودند:
🔶 چرا اينطور افسرده حالی؟
◽️ عرض کردم:
🔷 مسافرم و خستگی راه سفر دارم.
◽️فرمودند:
🔶 اگر علّتی غير از اين دارد، بگو.
◽️ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض کردم.
در اين حال صدا زدند:
🔶 هالو.
◽️ ديدم ناگهان شخصی به لباس کشيکچیها و با لباس نمدی پيدا شد. (در اصفهان در بازار، نزديک حجره ما يک کشيکچی به نام هالو بود) در آن لحظه که آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، ديدم همان هالوی اصفهان است. به او فرمودند:
🔶 اثاثيهای را که دزد برده به او برسان و او را به مكّه ببر
◽️ و خود ناپديد شدند.
آن شخص به من گفت:
🔷 در ساعت معيّنی از شب و جای معيّنی بيا تا اثاثيهات را به تو برسانم.
◽️ وقتی آنجا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيهام را به دستم داد و فرمود:
🔷 درست نگاه کن و قفل آن را باز کن و ببين تمام است؟
◽️ ديدم چيزی از آنها کم نشده است.
فرمود:
🔷 برو اثاثيه خود را به کسی بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكّه برسانم.
◽️ من سر موعد حاضر شدم. او هم حاضر شد. فرمود:
🔷 پشت سر من بيا.
◽️ به همراه او رفتم.
مقدار کمی از مسافت که طىّ شد، ديدم در مكّه هستم.
فرمود:
🔷 بعد از اعمال حجّ در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو با شخصی از راه نزديکتری آمده ام، تا متوجّه نشوند.
◽️ ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضی صحبتها را با من به طور ملايمت میزدند؛ ولی هر وقت میخواستم بپرسم شما هالوی اصفهان ما نيستيد، هيبت او مانع از پرسيدن اين سؤال میشد.
بعد از اعمال حجّ، در مکان معيّن حاضر شدم و مرا، به همان صورت به کربلا برگرداند.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو
🏷 قسمت سوم (آخر)
در آن موقع فرمود:
🔷 حقّ محبّت من بر گردن تو ثابت شد؟
◽️ گفتم:
🔸بلی.
◽️ فرمود:
🔷 تقاضايی از تو دارم که موقعی از تو خواستم انجام بدهی.
◽️ و رفت. تا آنکه به اصفهان آمدم و برای رفتوآمد مردم نشستم. روز اوّل ديدم همان هالو وارد شد.
خواستم برای او برخيزم و به خاطر مقامی که از او ديده ام او را احترام کنم اشاره فرمود که مطلب را اظهار نکنم، و رفت در قهوهخانه پيش خادمها نشست و در آنجا مانند همان کشيکچیها قليان کشيد و چای خورد. بعد از آن وقتی خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود:
🔷 آن مطلب که گفتم اين است: در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده، من از دنيا میروم و هشت تومان پول با کفنم در صندوق منزل من هست. به آنجا بيا و مرا با آنها دفن کن.
▪️ در اينجا حاجی تاجر فرمود:
▫️ آن روزی که جناب هالو فرموده بود، امروز است که رفتم و او از دنيا رفته بود و کشيکچیها جمع شده بودند. در صندوق او، همانطور که خودش فرمود، هشت تومان پول با کفن او بود. آنها را برداشتم و الآن برای دفن او آمدهايم.
▪️ بعد آن حاجی گفت:
▫️ آقا! با اين اوصاف، آيا چنين کسی از اولياء اللّه نيست و فوت او گريه و تأسّف ندارد؟
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】
❇️ تشرّف جعفر بن زهدری و شفای پای او
☑️ عبد الرّحمن قبايقی میگويد:
▪️ شيخ جعفر بن زهدری، به فلج مبتلا شد؛ بهطوریکه قادر نبود از جا برخيزد. مادربزرگش بعد از فوت پدر شيخ، به انواع معالجات متوسّل شد؛ ولی هيچ فايدهای نديد. اطّبای بغداد را آوردند. مدّت مديدی معالجه کردند، باز هم سودی نبخشيد؛ لذا به مادربزرگش گفتند: شيخ را به مقام و قبّه حضرت صاحب الامر عليه السّلام در حلّه ببر و بخوابان شايد حقّ تعالی او را از اين بلا رهايی بخشد و بلکه حضرت صاحب الامر عليه السّلام از آنجا عبور نمايند و به او نظر مرحمتی فرمايند و به اين شکل، مرضش خوب شود.
مادربزرگ شيخ جعفر بن زهدری، به اين موضوع توجّه کرد و او را به آن مکان شريف برد.
در آنجا حضرت صاحب الامر عليه السّلام شيخ را از جايش بلند کردند و فلج را از او مرتفع نمودند.
☑️ عبد الرحمان قبايقی (ناقل قضيّه) میگويد:
▪️ بعد از شنيدن اين معجزه، ميان من و او رفاقتی ايجاد شد؛ بهطوریکه نزديک بود از شدّت ارتباط هيچگاه از يکديگر جدا نشويم. او خانهای داشت که در آنجا، شخصيّتهای حلّه و جوانان و اولاد بزرگان شهر جمع میشدند.
من خودم قضيّه را از شيخ جعفر پرسيدم. او گفت:
▫️ من مفلوج بودم و اطباء از معالجه مرض من ناتوان شدند.
▪️و بقيّه جريان را نقل کرد تا به اينجا رسيد که:
▫️ حضرت حجّت عليه السّلام در آن حالی که جدّهام مرا در مقام خوابانيده بود به من فرمودند:
🔸 برخيز.
▫️عرض کردم:
🔹 مولای من، چند سال است که قدرت برخاستن را ندارم.
▫️ فرمودند:
🔸 برخيز به اذن خدا.
▫️ و مرا در برخاستن کمک کردند.
وقتی بلند شدم، اثر فلج را در خود نديدم و مردم هجوم آوردند و نزديک بود مرا بکشند. برای تبرّک، لباسهايم را تکهتکه کرده و بردند و به جای آن لباسهای خود را به تن من پوشانيدند. بعد هم به خانه خود رفتم و لباسهايشان را برای خودشان، فرستادم.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۱۰۳
🏷 #تشرفات #توسل
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#امام_زمان♥️
【@emamzaman_12】
🌱 تشرف یکی از شیعیان صالح اهل بیت علیهم السلام
☑️ مردی صالح از شیعیان اهل بیت (علیهمالسلام) نقل میکند:
▫️ سالی به قصد تشرف به حج بیت اللّه الحرام، براه افتادم. در آن سال، گرما بسیار شدید بود و بادهای سَموم(۱) خیلی میوزید.
به دلایلی از قافله عقب ماندم و راه را گم کردم، ازشدت تشنگی و عطش از پای درآمده و بر زمین افتادم و مشرف به مرگ شدم.
ناگهان شیهه اسبی به گوشم رسید، وقتی چشم باز کردم، جوانی خوشرو و خوشبو دیدم که بر اسبی شهبا (خاکستری رنگ) سوار بود.
آبی به من داد، آن را آشامیدم و دیدم از برف خنک تر و از عسل شیرین تر است.
آن آب مرا از هلاکت نجات داد.
گفتم:
🔹 مولای من، تو کیستی که این لطف را نسبت به من نمودی؟
▫️فرمود:
🔸 منم حجت خدا بر بندگانش و بقیه اللّه (باقی مانده خیرات الهی) در زمین.
منم آن کسی که زمین را از عدل و داد پر میکند، همان طوری که از ظلم و ستم پر شده است.
منم فرزند حسن بن علی ابن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام
▫️ بعد فرمود:
🔸 چشمهایت را ببند.
▫️ چشمهایم را بستم.
فرمود:
🔸 بگشا.
▫️ گشودم.
ناگاه، خود را در پیش روی قافله دیدم و آن حضرت از نظرم غایب شدند.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۷
(۱) بادهاى سَموم:
«باد سموم» یا «سام» بادی بسیار خشک، گرم و سوزنده، تند و مرگبار است که معمولاً با ماسه و گرد و غبار همراه است و به همین دلیل خفه کننده است. این باد قابلیت دید را در فاصله چندمتری کاهش میدهد و یا تقریباً از بین میبرد. آنچنان داغ است که گویی از یک بخاری کاملاً داغ خارج میشود. این باد شنها را جمع و بهصورت موج و تپه روی هم انباشته میکند و شکل تپههای شنی را در امتداد مسیر تغییر میدهد. این باد گرمازدگی ایجاد میکند به طوری که حرارت بیشتری را به بدن انسان میرساند و شخص را مسموم میکند به طوری که هرگاه آب خنک یا یخ برای شخص باد سام زده در دسترس نباشد، وی را خفه میکند و میکُشد.
در چنین موقعی است که شخص نفسش تنگ، چشمهایش قرمز و لبهایش خشک میشود و پا به فرار میگذارد. شترهای آنها نیز گاهی فرار میکنند و گاهی روی زمین دراز میکشند و گردنهای خود را روی ریگها میگذارند و پوزه خود را به زمین مینهند و اگر در چنین توفان خطرناکی کاروان بتواند خود را به پناه کوه یا سنگی برساند و در آنجا بماند تا توفان فرو نشیند، جان سالم به در خواهد برد، ولی اگر در میان بیابان بیسر و ته گم شود و دسترسی به پناهگاه پیدا نکند یا توفان شدید باشد، حالت بهت و دوران سر به او دست میدهد به طوری که نیروی فرار کردن هم از او گرفته میشود و کاروانیان در زیر تلهای ریگ متحرک دفن میشوند.
🏷 #مهدویت
#تشرفات
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪵 با همان هیزم ...
☑️ امام باقر علیه السلام:
🔥 هیزمی که آن دو نفر برای آتش زدن علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) جمع کرده بودند، نزد ماست و ما آن هیزم را از یکدیگر به ارث میبریم، (و دست به دست میشود تا برسد به دست قائم علیه السلام). پس او با همان هیزم آن دو نفر را خواهد سوزاند.
📜 ... ثُمَّ يُحْرِقُهُمَا بِالْحَطَبِ الَّذِي جَمَعَاهُ لِيُحْرِقَا بِهِ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)؛ وَ ذَلِكَ الْحَطَبُ عِنْدَنَا نَتَوَارَثُهُ،
⬅️ دلائل الامامة ،ص۴۵۵ و حلية الأبرار: ۲/ ص۵۹۸.
🏷 #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها #امام_محمد_باقر_علیه_السلام #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#امام_زمان ❤️
【@emamzaman_12】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 حکایت کشاورزی که به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رسید و خانه ی امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها را به او نشان دادند.
🎙حجت الاسلام مسعود #عالی
🏷 #امام_علی_علیه_السلام #حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】
❇️ تشرف ملا ابوالقاسم قندهاری و جمعی از اهل سنت
🗂 قسمت اول:
☑️ فاضل جلیل ملا ابوالقاسم قندهاری فرمود:
▫️ در سال ۱۲۶۶، هجری در شهر قندهار، خدمت ملا عبدالرحیم (پسر مرحوم ملا حبیب اللّه افغان) کتاب هیئت و تجرید را درس میگرفتم (این دو کتاب از دروسی است که سابقا در حوزه خوانده میشد و الان هم کم و بیش آنها را میخوانند).
عصر جمعه ای به دیدن ایشان رفتم.
در پشت بام شبستان بیرونی او، جمعی از علماء و قضات و خوانین افغان نشسته بودند.
بالای مجلس، پشت به قبله و رو به مشرق، جناب ملا غلام محمد قاضی القضات، سردار محمد علم خان و یک نفر عالم عرب مصری و جمعی دیگر از علماء نشسته بودند.
بنده و یک نفر از شیعیان که پزشک سردار محمد بود، و پسرهای مرحوم ملاحبیب اللّه، پشت به شمال و پسر قاضی القضات و مفتیها برعکس ما، یعنی رو به قبله و پشت به مشرق که پایین مجلس میشد، به همراه جمعی از خوانین نشسته بودند.
سخن در مذمت و نکوهش مذهب تشیع بود، تا به این جا کشید که قاضی القضات گفت:
🔹 از خرافات شیعه آن است که میگویند: [حضرت ] م ح م د مهدی پسر[حضرت ] حسن عسکری [ (ع) ] سال ۲۵۵ هجری در سامرا متولد شده و در سال ۲۶۰ در سرداب خانه خود غایب گردیده و تا زمان ما هم هنوز زنده است و نظام عالم بسته به وجود او است.
▫️ همه اهل مجلس در سرزنش و ناسزا گفتن به عقاید شیعه هم زبان شدند، مگر عالم مصری، که قبل از این سخن قاضی القضات بیشتر از همه، شیعه را سرزنش میکرد.
او در این وقت خاموش بود و هیچ نمیگفت، تا این که سخن قاضی القضات به پایان رسید.
در این جا عالم مصری گفت:
🔸 سال فلان، در مسجد جامع طولون، پای درس حدیث حاضر میشدم.
فلان فقیه حدیث میگفت.
سخن به شمایل [حضرت] مهدی [(ع)] رسید.
قال و قیل برخاست و آشوب بپا شد.
ناگهان همه ساکت شدند، زیرا جوانی را به همان شکل و شمایل ایستاده دیدند، در حالی که قدرت نگاه کردن به او را نداشتند.
▫️ چون سخن عالم مصری به این جا رسید، ساکت شد.
بنده دیدم اهل مجلس ما همگی ساکت شدهاند و نظرها به زمین افتاده است و عرق از پیشانیها جاری شد!
از مشاهده این حالت حیرت کردم.
✨ ناگاه جوانی را دیدم که رو به قبله در میان مجلس نشسته است.
به مجرد دیدن ایشان حالم دگرگون شد.
توانایی دیدن رخسار مبارکشان را نداشتم و مانند بقیه اهل جلسه بی حس و بی حرکت شدم.
تقریبا ربع ساعت همه به این حالت بودیم و بعد آهسته آهسته به خود آمدیم.
هر کس زودتر به حال طبیعی بر میگشت، بلند میشد و میرفت.
تا آن که همه جمعیت به تدریج و بدون خداحافظی رفتند.
من آن شب را تا صبح هم شاد و هم غمگین بودم: شادی برای آن که مولای عزیزم را دیدار کردهام، و اندوه به خاطر آن که نتوانستم بار دیگر بر آن جمال نورانی نظر کنم و شمایل مبارکش را درست به ذهن بسپارم.
(ادامه دارد)
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۳
🏷 #مهدویت
#تشرفات
#امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】
❇️ تشرف ملا ابوالقاسم قندهاری و جمعی از اهل سنت
🗂 قسمت دوم:
▫️ ... فردای آن روز برای درس رفتم.
ملا عبدالرحیم مرا به کتابخانه خود خواست و در آنجا تنها نشستیم.
ایشان فرمود:
🔸 دیدی دیروز چه شد؟ حضرت قائم آل محمد (ع) تشریف آوردند و چنان تصرفی در اهل مجلس نمودند که قدرت سخن گفتن و نگاه کردن را از آنها گرفته و همگی شرمنده و درهم و پریشان شدند و بدون خداحافظی رفتند.
▫️ من این قضیه را به دو دلیل انکار کردم: یکی این که از ترس، تقیه کرده و دیگر آن که، یقین کنم آنچه را دیده ام خیال نبوده است، لذا گفتم:
🔹 من کسی را ندیدم و از اهل مجلس هم چنین حالتی را مشاهده نکردم.
▫️ گفت:
🔸 مطلب از آن روشن تر است که تو بخواهی آن را انکار کنی.
بسیاری از مردم دیشب و امروز برای من نوشتند.
برخی هم آمدند و شفاها جریان را نقل کردند.
▫️ روز بعد پزشک سردار محمد را که شیعه بود دیدم، گفت:
🔸 چشم ما از این کرامت روشن باد.
سردار محمد علم خان هم از دین خود سست شده و نزدیک است او را شیعه کنم.
▫️ چند روز بعد، اتفاقا پسر قاضی القضات را دیدم.
گفت:
🔹 پدرم تو را میخواهد.
▫️ هر قدر عذر آوردم که نروم، نپذیرفت.
ناچار با او به حضور قاضی القضات رفتم.
در آن جا جمعی از مفتیها و آن عالم مصری و افراد دیگر حضور داشتند.
بعد از سلام و تحیت با قاضی القضات، ایشان چگونگی آن مجلس را از من پرسید.
گفتم:
🔸 من چیزی ندیده ام و غیر از سکوت اهل مجلس و پراکنده شدن بدون خداحافظی، متوجه مطلب دیگری نشدم.
▫️ آنهایی که در حضور قاضی القضات بودند، گفتند:
🔹این مرد دروغ میگوید، چطور میشود که در یک مجلس در روز روشن، همه حاضرین ببینند و این آقا نبیند؟
▫️ قاضی القضات گفت:
🔸 چون طالب علم است، دروغ نمیگوید.
شاید آن حضرت فقط خود را برای منکرین وجودش جلوه گر ساخته باشد، تا موجب رفع انکار ایشان شود.
و چون آن که مردم فارسی زبان این نواحی، نیاکانشان شیعه بوده اند و از عقاید شیعه، اعتقاد کمی به وجود امام عصر (ع) برای آنها باقی مانده است، ممکن است او هم ندیده باشد.
▫️ اهل مجلس بعضی از روی اکراه و برخی بدون آن، سخن قاضی القضات را تصدیق کردند.
حتی بعضی مطلب او را تحسین نمودند.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۳
🏷 #مهدویت
#تشرفات
#امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】
✨ تشرف ملا احمد مقدس اردبيلى
☑️ سيد مير علام تفرشى، كه از شاگردان فاضل مقدس اردبيلى (ره) است، مى گويد:
🌌 شبى در صحن مقدس اميرالمؤمنين (ع) راه مى رفتم. خيلى از شب گذشته بود. ناگاه شخصى را ديـدم كـه به سمت حرم مطهر مى آيد. من نيز به سمت او رفتم، وقتى نزديك شدم، ديدم استاد ما ملا احمد اردبيلى است. خـود را از او مخفى كردم، تا آن كه نزديك در حرم رسيد و با اين كه در بسته بود، باز شد و مقدس اردبيلى داخل حرم گرديد. ديدم مثل اين كه با كسى صحبت مى كند. بعد از آن بيرون آمد و در حرم هم بسته شد. به دنبال او براه افتادم، به طورى كه مرا نمى ديد. تا آن كه از نجف اشرف بيرون آمد و به سمت كوفه رفت. وارد مسجد جامع كوفه شد و در محرابى كه حضرت اميرالمؤمنين (ع) شربت شهادت نوشيده اند، قرار گرفت، ديدم راجع به مساله اى با شخصى صحبت مىكند و زمان زيادى هم طول كشيد. بعد از مدتى از مسجد بيرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نيز به دنبالش مى رفتم، تا نـزديك مسجد حنانه رسيديم (مسجدى كه ديوارش خم شده است و علت آن اين است كه وقتى جـنـازه اميرالمؤمنين (ع) را براى دفن در نجف اشرف، ازآن جا عبور مىدادند، ديوار اين مسجد، روى ارادت بـه آن حـضرت خم شد). در آنجا سرفه ام گرفت، به طورى كه نتوانستم خود را نگه دارم. همين كه صداى سرفه مرا شنيد، متوجه من شد و فرمود:
🔸 آيا تو مير علامى؟
▫️ عرض كردم:
🔹 بلى.
▫️ فـرمود:
🔸 ايـن جا چه كار دارى؟
▫️ گفتم:
🔹 از وقتى كه داخل حرم مطهر شدهايد، تا الان با شما بودم، شـما را به حق صاحب اين قبر (اميرالمؤمنين (ع)) قسم مىدهم، اتفاقى را كه امشب پيش آمد، از اول تا آخر به من بگوييد.
▫️ فرمود:
🔸 مىگويم، به شرط آن كه تا زنده ام آن را به كسى نگويى.
▫️ من هم قبول كردم و با ايشان عهد و ميثاق نمودم. وقـتى مطمئن شد، فرمود:
🔸 «بعضى از مسائل بر من مشكل شد و در آنها متحير ماندم و در فكر بودم كـه نـاگاه به دلم افتاد به خدمت اميرالمؤمنين (ع) بروم و آنها را ازحضرتش بپرسم. وقتى كه به حـرم مطهر آن حضرت رسيدم، همان طورى كه مشاهده كردى، در به روى من گشوده و داخل شـدم.
در آن جـا بـه درگـاه الهى تضرع نمودم، تا آن حضرت جواب سؤالاتم را بدهند. در آن حال صـدايـى از قبر مطهر شنيدم كه فرمود:
🔶 به مسجد كوفه برو و مسائلت را از قائم بپرس، زيرا او امام زمـان تو است.
▫️ به نزد محراب مسجد كوفه آمده و آنها را از حضرت حجت (ع) سؤال نمودم، ايشان جواب عنايت كردند و الان هم برمى گردم.»
⬅ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #تشرفات
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】
❇️ نشانه های ظهور (پست اول)
🗂 شرایط کلی پیش از ظهور (بخش اول)
▫️ همه انسان ها و کشورها خصوصا امت اسلامی پیش از ظهور حضرت بقیه الله (ع) به شرایط سخت و سیاهی که ناشی از ظلم و جور و انحراف آن زمان است مبتلا خواهند شد. این نکته را می توان از این حدیث متواتر حضرت رسول اکرم (ص) برداشت کرد که فرمودند:
🔸 «همانا مهدی (ع) زمین را همانطور که از ظلم و جور پر شده باشد مملو از قسط و عدل می گرداند.»
▫️ با رجوع به احادیث و روایات معصومین (ع) اخبار و نکاتی را می بینیم که سختی و فساد موجود در آن زمان را به تصویر می کشند. مضاف بر اینکه بعضی از آنها به برخی حوادث خاص و معین هم اشاره می کنند. برای واضح تر شدن موضوع می توان این احادیث را چنین طبقه بندی کرد:
👺 ۱. روایاتی که به پر شدن زمین از ظلم و جور خبر می دهند.
مضمون این بخش متواترا در روایات آمده و در احادیث به مسئله پر شدن زمین از ظلم و جور پیش از ظهور حضرت ولی عصر (ع) تصریح شده است.
⚠️ ۲. روایاتی که به پدید آمدن فتنه ها و شدت یافتن و زیاد شدن جریان های ترسناک می پردازند.
حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که مفصلا به فتنه های گمراه کننده و خوفناک آن زمان می پردازند و حدیث ذیل را می توان از این دسته شمرد:
✅ امام جواد (ع) فرمودند:
🔸 قائم (ع) قیام نخواهد کرد مگر به دنبال خوف و هراس جدی، زلزله ها، فتنه ها، بلایا و طاعونی که (مردم) بدان مبتلا شده باشند و شمشیر بران (جنگ نمایان) میان اعراب و اختلاف زیاد مردم و تفرقه مذهبی آنها و تعدد ادیان و مذاهب و تغییر و تحول آنها و...
💡 قابل ذکر است که فتنه معانی مختلفی دارد که به طور خلاصه از این قرار است:
▪️ الف) مورد امتحان و آزمایش قرار گرفتن؛
▪️ ب) کفر، گمراهی و گناه؛
▪️ ج) به وجود آمدن اختلاف نظر در دیدگاه های مردم؛
▪️ د) کشتار و جنگ هایی که میان مردم واقع می شود.
(ادامه دارد)
⬅️ کتاب شش ماه پایانی (تقویم حوادث شش ماهۀ پیش از ظهور) نوشته ی مجتبی الساده ترجمه ی محمود مطهری نیا
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #نشانه_های_ظهور
#ظهور
#امام_زمان ♥️
【@emamzaman_12】