هدایت شده از ترور رسانه
در میان تمام کانونهای درگیری دنیا، اوضاع یمنیها بهلحاظ کشتار، از بین رفتن زیرساختها، فشار، قحطی، حملات بیولوژیکی، حصر و... بدتر است. ولی تقریبا تنها کانون درگیری است که پناهجوی خارجی ندارد.
#محمدصادق_شهبازی
@Terrorofmedia
هدایت شده از پویش دعوت از نیروهای انقلابی
به قلم صادق شهبازی
دعوای اصولگرایان و اصلاحطلبان تنها سر اینست که چه کسی روی صندلی باشد. بالاتر از قانون و رشته و سابقه، اصلا شناخت یا فعالیتی در مورد مسائل و اولویتهای مدیریت شهری وجود دارد؟ وقتی نیست، با نظرات چند کارشناس و چند ورق برنامه سفارشی میروند دنبال دوپینگ.
جای مسائل اصلی مدیریت شهری مثل تامین منابع مالی پایدار شهرداری، مسائل عمرانی و شهرسازی، حفظ فضای سبز و باغات، هویت شهری و هویت محلی، مسایل اجتماعی و فرهنگ شهروندی و... تبدیل میشود به تراکمفروشی، پلسازی و معبرسازی، چند پرونده از جناح مقابل و انتصابات، تغییر کاربری، تخریب باغات و...ان وقت وقتی دنیا میزان معابرمعابر را کم میکند ما افتخار میکنیم به معبرسازی، پل میسازیم با تراکم فروشی، معتادها را از دروازه غار جارو میکنیم مشیریه، شهر را بیهویت میکنیم، ساختمان مشرف و ناامن برای زلزله میسازیم، پروژه.های شهری را بذل و بخشش میکنیم و...
خلاصه مدیریت شهری چپوراستمان میشود تراکمفروشی ونمایش!
هدایت شده از طلبه انقلابی | سجاد امیری
👤وحید اشتری
🔹داشتم اینستاگرام سفارت روسیه در تهران را میدیدم به این عکس برخوردم. دقیقا در همین لوکیشن با سفیر انگلیس در سپتامبر ۲۰۱۷ (شهریور ۹۶) عکس گرفتهاند.
🔹 آنموقع هم با اکانت رسمیشان منتشر کردهاند. ولی نمیدانم چرا اینقدر سر و صدا نکرده است. شما میدانید؟
👤محمد صادق شهبازی
🔸اصل ماجرا این است که امکان نزدیکی و همکاری ایران و روسیه در این دوره بیشتر است و جریان غربگرا میخواهند باب همکاری جدیتر ایران و روسیه را ببندند تا کماکان سیاست خارجی ما بجای توازن در روابط با دنیا، دستش مقابل غرب دراز باشد.
🔸این است که یکهو مطلب میزنند سفرا را اخراج کنید
👤وی همچنین با اشاره به توییت صادقی نماینده سابق تهران نوشت:
🔹مسئله اصلی همین است. کشور به قدرتهای منطقهای و الترناتیوهای غرب نزدیک نشود و همکاری نکند تا ما مجبور شویم مثل برجام تا کمر خم شویم. اردنگی هم بخوریم.
🔹اینها که کشور را ذلیل کردند و و زندگی مردم را با اقتصاد برجامی فروپاشاندند حالا یاد استقلال افتادهاند
@rasad_tahlil
هدایت شده از جنبش مقاومت در جنگ ارزی
🔺 هشتسال با این حرفها مملکت به باد داده شد، و بهجای زمینهسازی تصمیمگیری درست، با جوّ همهچیز در برابر تولید قرار گرفت و تولید به پای تجارت فدا شد. دولت قبل تنها نباید پاسخگوی وضع موجود باشد، ذینفعان واردات هم باید پاسخگو باشند.
✍ محمدصادق شهبازی
#فساد_اقتصادی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✊جنبش مقاومت در جنگ ارزی
📱 @currency_war
هدایت شده از ترور رسانه
🔵پاسخ محمدصادق شهبازی به توییت محمود صادقی⬇️⬇️
مسئله اصلی همین است. کشور به قدرتهای منطقهای و الترناتیوهای غرب نزدیک نشود و همکاری نکند تا ما مجبور شویم مثل برجام تا کمر خم شویم. اردنگی هم بخوریم. اینها که کشور را ذلیل کردند و و زندگی مردم را با اقتصاد برجامی فروپاشاندند حالا یاد استقلال افتادهاند.
@Terrorofmedia
هدایت شده از "کانال رصد" تحلیلهای روز
⭕️ چند توییت پیرامون اتفاقات افغانستان
👤 سید محمد علی ابطحی، رئیس دفتر خاتمی در زمان ریاست جمهوری در واکنش به اظهارات مولوی عبدالحمید:
🔹اقای مولوی عبدالحمید بزرگوار
🔹سنیهایعزیز ایران
🔹حمایت از طالبان پوست خربزه زیر پای شما است.
🔹مساله طالبان در افغانستان مذهبی نیست.
🔹طالبان جریان سیاسی خشونت طلبی است که ابزار اسلام هراسی جهانی هستند.
🔹حیف شما و سنی های ایران که با طالبان هم مرام شناخته شوید.
👤 مالک قائدزاده، وکیل دادگستری:
🔹واقعا بعضیها با خودشون چند چندند
🔹ایران در عراق و سوریه به درخواست دولتهاشون برای مقابله با داعش ورود کرد فریاد که اونجاها به ما چه!
🔹الان دولت افغانستان چنین تقاضایی نداشته و ایران هم مداخله ای نکرده است بعد همان عده فریاد می زنند که چرا ایران به جنگ طالبان نمی رود!!!
👤 عبدالرضا داوری:
🔹بینش و منش چپهای خط امامی دهه 60 در ایران، تفاوت چندانی با بینش و منش امروز طالبان در افغانستان نداشت؛ حضور در قدرت اما، ذهنشان را تراشید، به روز شدند و اصلاح طلب، هرچند در مسیری ناصواب!
🔹در سالهای آتی، از دل طالبان هم جریانی اصلاح طلب با تیپهایی مثل خاتمی ظهور خواهد کرد.
👤 محمدصادق شهبازی:
🔹با اشغالگری، کشتار و ایجاد یک دولت ملت ضعیف نگداشتند خود افعانستانیها در فرایندی طبیعی دولتسازی و ملتسازی کنند و بعد از بیست سال جنایت و شکنجه، دولتی ضعیف، ارتش و نیروهای نظامی ضعیف و مردمی صدپاره را رها کردند تا چرخه به اول طالبان برگردد. حالا میگویند افغانستانیها خودشان باید
🔹بجنگند! با کدام توان؟ عملا امریکا دارد کاری میکند که طالبان حاکم شود و با حاکم شدن طالبان و تکرار ماوقع دهه هفتاد، مردم ذله شوند و دوباره امریکا برگردد و چرخه به اول اشغال بازگردد. حالا اگر اشعال نظامی هم نباشد به ملتسازی مورد خواست امریکا تن دهند.
👤 مرتضی غرقی، خبرنگار ارشد صدا و سیما:
🔹بیست سال پیش که امریکا به افغانستان حمله کرد ،درشهرهای مرزی ایران کالاو مواد سوخت ارزان توزیع کردند،برخی در تهران فکر می کردند قرار است کابل به لس آنجلس دوم تبدیل شود و حسرت می خوردند چرا به ایران حمله نکرده،حالا ببینند سر نوشت افغانستان را بعد از ۲۰ سال حضور امریکایها.
@Rasad_tahlil
هدایت شده از مهدی قاسم زاده
🔹از دل پایین شهر و منطقه پر از اسیبهای اجتماعی امده بود تا تئاتر و سینما و تلویزیون...
اما مثل خیلیها اصالتش را رها نکرده بود، مسجد و امام حسین و سرزدن به مستصعفان و... را رها نکرده بود، در فضای هنری هم کار جلف نمیکرد....
🔸خلاف خیلیها شرمش هم نمیامد کارهای انقلابی بکند حالا بازی در کلیپ با محتوای تولیدملی باشد یا بازی در فیلم لکه با محتوای نقد فتنه و دولت اعتدال در سال ۹۲ یا کارهای عدالتخواهانه ده نمکی یا برنامه افق برای شهدا یا روایت کلاسهای رزمانتظاران اقای علمایی یا...
مورد رحمت واسعه خدا باشد و سر سفره صاحب این ایام...
#علی_سلیمانی
💬محمدصادق شهبازی
@mahdi_ghasemzadeh
هدایت شده از جنبش مقاومت در جنگ ارزی
✅ گروههای مختلف عکس سفرا را که اخیرا خیلی داغ شده محکوم میکنند؛ ابراز انزجار نسبت به بیحرمتی نمادین خوب است، ولی همین سیاسیها نسبت به ابزارهای نفوذ واقعی از #برجام تا فتف تا ارتباطات علمی فرهنگی بیضابطه تا موافقتنامههای استعماری مثل پاریس تا تخریب اقتصاد با نسخههای #صندوق_بینالمللی_پول بیتوجه یا همراهند.
🔺 یعنی صرفا حساسیت نمایشی نشان میدهند اما جلوی نفوذ نمیایستند. یادتان هست همان مجلسی که لوایح #FATF را تصویب کرد که بیش از همه سپاه را هدف قرار میداد و بعد در حمایت از سپاه لباس پاسداری به تن کرد؟!
✍ محمدصادق شهبازی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✊جنبش مقاومت در جنگ ارزی
📱 @currency_war
هدایت شده از حجره انقلاب
💬رسانه مستقل 👈 حجره انقلاب
⭕️📝 محمدصادق شهبازی:
🔸به لطف قرنطینه، بعضی از منبرهای محرمی حجتالاسلام محسن قنبریان را در اینستاگرام دیدم. فردی با این همه سواد تاریخی، فقهی، عرفانی و نگاههای اجتماعی نباید بیاید تلویزیون؛ چون نه #رانتی پشتش است، نه برای جریانها و #نهادها سودی دارد، نه از این کارها میکند که جلوی انقلابیگری ترمز بکشد یا توجیه وضع موجود بکند!
👈 اینگونه تصمیمگیران رسانه به مردم و جوانان تشنه اسلام ناب محمدی ظلم میکنند. احتمالا اگر از رهبری حیا نمیکردند رحیمپور را هم همانگونه که از #حوزه و #نمازجمعه و شورای عالی انقلاب فرهنگی بیرون کردند، از صداوسیما هم #حذف میکردند!
#پروژه_حذف_جریان_انقلابی
✅صدای انقلاب را از اینجا بشنوید
@hojre_enghelab
هدایت شده از دانشگاه مجازی
پارههایی از زندگی متفکر احیاگر حسن رحیمپور ازغدی
سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۱۵کد مطلب: 773204
بچهٔ بزرگ خانواده پشت بیرق هیئت عکس امام را زده بود و با برادران نوجوانش راهپیمایی راه انداخته بودند. ساواک دستگیرش کرده بود، مادرش که رفته بود آزادش کند، گفته بودند این چه بچهایه تربیت کردی؟ جواب داده بود عکس مرجعش را دستش گرفته.
پارههایی از زندگی متفکر احیاگر حسن رحیمپور ازغدی
به گزارش جهان نيوز به نقل از مشرق، محمد صادق شهبازی با اشاره به سوابق حسن رحیم پور ازغدی در رشته توئیتی تفصیلی نوشت:
با کلی ادعا رفتیم پیشش. گفت من خیلی قبلتر از شماها برای کارتن خوابی زندان رفتم. بعد فهمیدیم شصت و دو مجروح که میشود، میآید مشهد یک تعداد از کارتن خوابها را جمع میکند، در خانه سامانشان میدهد میگوید این که کافی نیست باید نهادها کاری بکنند.
بعد میرود نهادهای مسئول، یکیش هم استانداری، راهش نمیدهند، عصا زیر بغل با عصا در اتاق استاندار را باز میکند که صدای مستضعفین را به مسئولین برساند. چند روز میفرستندش هواخوری، زندان! حالا آن روزها او پسر نفر چهارم انقلاب مشهد بود ولی تکلیف را جور دیگری میدید.
اول بار هفتادوهفت شهادت امیرالمؤمنین تلویزیون دیدمش، جملات عجیبی از امام علی (ع) میخواند، نمیدانستم کیست، وسط صحبتها هم سرفه میکرد، میگفتند شیمیاییه! صحبتهای آن شب خیلی تکانم داد. بعدها با بدبختی سخنرانی هایش را پیدا کردم… او مسیر زندگی بسیاری از ما را تغییر داد.
بچهٔ بزرگ خانواده پشت بیرق هیئت عکس امام را زده بود و با برادران نوجوانش راهپیمایی راه انداخته بودند. ساواک دستگیرش کرده بود، مادرش که رفته بود آزادش کند، گفته بودند این چه بچهایه تربیت کردی؟ جواب داده بود عکس مرجعش را دستش گرفته. از در که خارج شده بودند گفته بود فلان خیابان راهپیمایی است برویم. با ماشین حاج خانم رفته بودند، جلوی تانک ارتش را گرفته بودند، گفته بودند برو کنار وگرنه از رؤیت رد میشویم، ایستاده بود. آقای خامنهای هم که ایرانشهر تبعید شده بود، طلاها را فروخته بودند فرستاده بود خرج مبارزه شود. اقا گفته بود اسلام به چنین زنانی افتخار میکند.
با برادرهایش مرکز پخش اعلامیههایی بودند که اکثراً بهوسیلهٔ پدر آماده میشد، رییس شهربانی زنگزده بود به حاج حیدر که کی اینها را پخش میکند، تلفن که قطع نشده بود، در خانهٔ همان بندهٔ خدا اعلامیه انداخته بودند. خودش هم مثل در انجمن اسلامی مدرسه همینجور اعلامیه میداد.
علوم تجربی خوانده بود و میخواست پزشک شود، بعد انقلاب فرهنگی طلبه شد. کتابی نوشت عروج خمینیون، همه متعجب شدند. در حوزه مشهد امتحان گرفته بودند اول شده بود، بهش جواهر الکلام داده بودند. میخواست برود جبهه پدر گفت بمان درس بخوان میگفت: مگه خون من از خون علی اکبر حسین رنگینتر است.
حاجخانم رحیم پور در اثر فشاری که مارکسیستها بهش میآوردند، سکتهٔ مغزی کرد، حاج حیدر مانده بود و شش تا بچه، حسن، امید آیندهٔ حوزه، نشستن بهپای مادر را به همه چیز ترجیح داد، مینشست همان جا کنار تخت و همهٔ کارهای مادر را تقبل کرده بود، همانجا هم کتاب و درس میخواند…
او و پدر برای اثرگذاری روی محیطهای جوان حساس به حوزه لباس نمیپوشیدند. پرسیدند چرا نمیپوشی؟ گفت: لباس شأنیت و صلاحیتی میخواهد که من در خودم نمیبینم. به نظرم خیلیها که لباس پوشیدند هم باید دربیاورند. ولی یکجا لباس میپوشید خط مقدم! میخواست مردم حضور روحانیت را خط مقدم ببینند.
همیشه دنبال انجام وظیفه بود، خلاف بسیاری که له له میزدند، کاری که در چارچوب توانش نمیدید نمیپذیرفت. یکبار نهاد رهبری چند پروژه بهش سپردند. رفت و بعد از چند روز آمد. گفت، این کار من نیست بگذارید همین کارهایی که میکنم را انجام بدهم. مصداق این روایت: رحم الله امرا عرف قدره
صبح آمده بود نهاد عصبانی! هرچه جلوی پایش بود لگد میکرد، در را محکم میکوبید. داخل اتاق بلند گریه میکرد. در راه دیده بود یک خانم گریه میکند گفته بود چیزی شده خواهر؟ طرف هم گفته بود: کیفم را زدند پول جمع کرده بودم برای اول مهرِ بچهها لوازم التحریر و لباس بخرم. گفته بود چقدر؟ جواب داده بود پانزده هزار تومان چند هزار تومان بیشتر داده بود، بنده خدا از خوشحالی خندیده بود. گفته بود: مگر چی شده؟ گفته بود: شما کل خرجی ماه ما را دادی! اعصابش به هم ریخته بود. فردا در کیهان مطلب زده بود خیلی آتشین، در مورد نفوذ سرمایهداری. آقا حاشیه مقاله پاراف کرده بودند...
مسئولین عالی رتبهٔ نظام جمع شده بودند، چند بار طرحهای جدی برای حل مشکلات معرفتی فرهنگی دانشگاه داد، کسی توجه نکرد. بعد که دید میخواهند یکسری کار روتین انجام دهند، بی توجه به مقام و جایگاهشان بلند شده بود، گفته بود بنشینید لاطائلات بگویید. در را کوبیده بود به هم و رفته بود بیرون!
هدایت شده از دانشگاه مجازی
آورده بودندش در جمع تعدادی از جوان های ترکیهای. تقریباً همهٔ استادهای ایرانی را دیده بودند. با وجود اینکه شیعه بودند در فضا نبودند، رحیم پور که آمد فضا عوض شد و…گفت: صاحبخانه بیرونش کرده و دارد میرود اسبابکشی وگرنه بچهها را مهمان میکرده! البته الآن هم میتوانند بیایند ولی باید کارتن های اثاث را تا خانهٔ جدید اجارهای جابهجا کنند! بعد از جلسه با او آمدم بیرون دم در یک پیک موتوری جلویش را گرفت، شروع کرد با فحشهای رکیک که من از صبح دارم جان میکنم و … حق من را نمیدهند. رفت مؤدبانه و محکم به صاحبکار گفت: آقا حق این بنده خدا را بدهید!
محمدرضا حکیمی و حسن آقا را دعوت کرده بودیم سخنرانی، جایی که قرار بود حسینیهٔ ارشاد بچه حزباللهیها باشد. اقای حکیمی جلسهٔ سخنرانی را به خاطر حسن آقا کنسل کرد میگفت ما با هم مرزبندی هایی داریم اما کسی در کل جهان شیعه مثل رحیم پور نیست!
میگفت هر هفته با موچین کتاب میخرم، کتابهایی که عمدهایاش ضاله است. یکبار نمایشگاه کتاب دیدمش. آنقدر کتاب گرفته بود که دیگر راه حرکت نداشت، کتاب را به یک انتشاراتی سپرد و دوباره شروع کرد گشتن. کتابخانهٔ دقیق و بزرگ در حوزه های مختلف دارد با کتابهایی اکثراً خواندهشده!
در نهاد میخواستند بعضی از ماشینهای بیاستفاده را اختصاص بدهند برای رفت و آمد یکسری از مسئولین نهاد که وسیله ندارند؛ جزو شورای نمایندگان منصوب رهبری بود. گفته بودند دارند برایشان امکانات تقسیم میکنند، وقتی شنید گفت یک عمر پیاده بودم از این به بعد هم همین جور هستم، مال خودتان!
به خاطر پیگیری و بحث از عدالت، خاتمی رییسجمهور وقت در شورای عالی انقلاب فرهنگی به او گفته بود بابک زهرایی بازی در نیار! اینجا دانشگاه نیست که یک چیزی بگویی بقیه برایت دست بزنند. مرّوا کراما موضوع را نشنیده گرفت و باز حرف هایش را پیگیری کرد.
خیلی از اساتید یک تیم دارند برایشان تحقیق کنند و از این قبیل کارها، اما حسن آقا خودش بهتنهایی امت واحده است، در این بیستوچند سالی که دست به قلم است یک نفره تحقیق کرده، یک نفره نوشته و یک نفره ایستاده است! آن قدر پرکاری به خرج داده که بدنش از بین رفته است.
هی میگویند او چقدر پول میگیرد و…درصورتیکه برای خیلی برنامه ها ریالی نمیگیرد و هیچ وقت سخنرانی را بهشرط پاکت، سکه و... برگزار نمیکند. برنامهٔ به سوی ظهور دعوتش کرده بودند، بعد دو برنامه بهش نشان طلایی رنگ برنامه را دادند، همان جا گفت مردم البته این طلا نیست تا شبهه نشود.
هر موقع پیش پدرش حاج حیدر بود خیلی مؤدب کارهای حاج حیدر را انجام میداد. متنهای حاج حیدر را هم میبرد به مسئولین عالی نظام میداد؛ یک بار به رییس جمهور خاتمی داده بود، گفته بود همه میخواهند یک متن را در کشور بدهند از پایین میدهند به بالا میرسد شما از بالا میدهی به پایین برسه!
جلسه دانشگاه خوارزمی تهرام بود. همهجور کاری میکردند، از سؤالهای بیاساس تا روشن کردن زنگ موبایل، همهمه و… محکم ایستاده بود حرفش را میزد. شروع کردند موبایل هایشان را روشن کردن و اهنگ زدن گفت بذار بزنه خوبه. آن فرد خودش دیگر ادامه نداد.
یک گروه معدود از فضلا بودند با تخصص در علوم انسانی. میخواستند تحقیق راه بیندازند در مورد بومی سازی و دینی کردن حوزههای مختلف علوم انسانی. هیچجا حمایتشان نکرد. خیلی هایشان منصرف شدند؛ اما او گفت حالا که نمیگذارند تولید کنیم، نقد میکنیم. سی سال سر این حرفش ایستاد.
با یکی از افراد جبههٔ معارض، مناظره داشت. دندانش مشکل پیداکرده بود. دندان پزشک گفته بود با وضعی که دارد باید تا چند ساعت صحبت نکنی. گفته بود من مناظره دارم نمیتوانم، دندانم را بکشید. دندانش را کشیده بود. رفته بود مناظره. آن فرد هم در مناظره شرکت نکرده بود.
هر موقع گیر میکردیم، خیالمان راحت بود، یک نفر هست که مشکل را حل میکند. اگر هم کار نداشت بهانه نمیآورد. دنبال پرستیژ علمی نبود، هرجا تلاش میکرد به اقتضائات روز جواب بدهد، کارهایش هم وزانت داشت. یکبار بچهها کلی باهاش کلنجار رفتند که چرا کتاب نمینویسی، دست طرف را گرفت و نشاند و گفت ببین فلانی! من بخواهم میتوانم مثل خیلیها بنشینم بنویسم ولی نیاز روز انقلاب چیز دیگری است. هرجایی که نیاز بود وارد میشد چه با کتاب نقد، چه با جلسات دانشگاههای دوردست و حتی خارج و…یکنفره کار یک لشکر را جلو میبرد. هر برچسبی مثل منبری هم بهش میزدند برایش مهم نبود.
مجلس ختم کارتن خواب ها را که میخواست برگزار شود، بچهها بهش زنگ زدند گفته بودند این برنامه هست اگر احساس تکلیف میکنی بیا! نیایی هم برگزارش میکنیم، قبول کرده بود هم به خاطر موضوع هم به خاطر اینکه دیده بود بچهها سر حرف انقلابی شان محکم اند و درگیر چهرهای حتی شخص او هم نیستند.