eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
838 عکس
200 ویدیو
10 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است» • گروه #شعر و هنر ما : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed https://virasty.com/Taha_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
🔹 برای رسیدن به اولین مرتبه انسانیت باید یک دور فلسفه بخوانیم!!! #امام_خمینی ◾ يكى از آن مراتب (سل
🔸 مرگ کسی که شناخت درست فلسفی و برهانی از عالم ندارد اما اعمال خوبی انجام میدهد چگونه است؟ 📝 💠 @ensani_islami - ممكن است شخص از متوسطين باشد، يعنى كسانى كه اعمال صالحه انجام داده و اخلاق را طورى كه طبق ظواهر شرع است تعديل نمودند ولى از حيث عقل نظرى در مرتبه تخيل بوده و خيال ملذّات را نموده‏اند و عوامل بالا را به طور خيال تصور و تخيل نموده و فقط توانسته باشند نِعَم متوسطه آن چنانى را تخيل كنند و در مرتبه خيال بعضى از ملائكه را كه در مرتبه برزخى واقعند تصور كرده باشند؛ چنانكه مردم عادى گمان مى‏كنند كه ملائكه مثل مرغ، پر دارند؛ گرچه ممكن است دسته‏اى از ملائكه كه در مرتبه برزخيه واقعند اين طور باشند. - و بالجمله: اگر اعمال صحيح و صالح انجام داده و تعديل قوا نموده باشند، صفات را به طور خُلق حاصل كرده و تعديل نموده باشند و آن حقايق موعوده را طبق فهم خود تصور و تخيل نموده باشند، بعد از مرگ براى اينها جنّات متوسطين حاصل خواهد شد و نفوسشان طبق ملكاتشان در آنجا مشغول فعاليت خواهند شد، و مردم عادى كه همه چيزهايى را كه در شرع است و با براهين قوى مى‏شود آنها را اثبات كرد- چون تابع شرعند- مفروض الوجود گرفته‏اند و به آنها معتقدند و اصلًا ملكه‏شان ملكه قبول قضاياى شرعيه مى‏باشد، اينها بعد از آنكه اشتغال نفس از طبيعت كم شد، ملكه‏شان شروع به فعاليت خواهد كرد. چنانكه در خواب هم اين طور است كه انسان طبق ملكاتش خواب مى‏بيند؛ مثلًا كسى كه از صنف ما طلبه‏هاست، ابداً در خواب نمى‏بيند كه دزدى مى‏كند؛ چون ملكه آن كار در او نيست 📚تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 470 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
🔸 آن دسته از انسان ها که دین را از پدر و مادر فقط شنیده و پذیرفته اند و خودشان با مطالعه فلسفی به آن نرسیده اند معاد روحانی نخواهند داشت. ❖ @ensani_islami ✦ ولى كسانى كه از اين معانى بى‏خبرند و يا از مبدأ و معاد جز امر جزئى نمى‏دانند، مثل بسيارى از عوام الناس كه از پدر و مادر خود يك مفهومى شنيده‏اند كه بايد عالَم را موجِدى باشد و به همين اندازه قناعت كرده و مدام در امور و افكار دنيوى خود هستند، البته لازم نيست اين اشخاص، عوام باشند؛ چون ممكن است در علوم ديگر صاحب نظر باشند؛ مثلًا اگر علم اجمالى را به دستش بدهى، خيلى خوب مى‏تواند آن را حل كند و يا در صناعت ديگر طورى مهارت دارد كه كسان ديگر مثل ساخته او نمى‏توانند چيزى بسازند، ولى در قسمت به همان مرتبه ادنى قناعت نموده‏اند. ✦براى چنين اشخاصى معاد روحانى حاصل نخواهد شد؛ چون اينها در خط درك معانى عقليه نرفته‏اند و يا اگر رفته باشند، خيلى با تقصير و تسامح رفته‏اند و لذا نتوانسته‏اند كيفيت قدرت و كيفيت علم احدى را نسبت به تمام موجودات عالم به طورى كه لا يشذّ عن حيطة علمه شى‏ء، و در مرتبه ذات به تمام موجودات عالم باشد، تحصيل كنند. 📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 483 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
♦️ همه انسان ها به دنبال فلسفه اند. اما فلسفه چیست؟ 📝 • انسان همواره به وجود خارجى اشياء به عنوان يك موجود خارجى و واقعى علاقه‌مند بوده و مى‌باشد و هرگز به چيزى جز آن توجه نداشته است. پُر واضح است كه داورى عقل به واقعيت اشياء و اعتراف وجدان به وجود خارجى به اين معنا كه در جهان خارج واقعاً موجوداتى هست، از نخستين باورهاى بشرى و ريشه دارترين معارف انسانى است، كه همه صفات و شرايط يك مسئله ضرورى و بديهى بر آن منطبق است. • اگر در حالات كودك نوزادى كه ديده به جهان مى‌گشايد دقت كنيم مى‌بينيم كه با ادراك محدودى كه خداوند در سرشت او به وديعت نهاده است، در آغاز پستان مادر را براى استفاده از شيرى كه برايش تأمين شده است به دهان مى‌گيرد و گاهى چيزهاى ديگرى را به همين منظور به دهان مى‌گيرد ولى پس از چندين بار تجربه چيزى جز پستان را به دهان نمى‌گيرد. هنگامى كه به خوردن غذا و ميوه مى‌پردازد نخست همه چيز حتى سنگ و چوب را به دهان خود مى‌برد و براى جويدن آن تلاش مى‌كند، ولى چون چندين بار اين وضع تكرار شد، ديگر چيزى جز خوردنى‌ها را به دهان نزديك نمى‌كند و از خوردن چيزهايى كه خوراكى نيست به شدت پرهيز مى‌كند. • راز اين رفتار كودك اين است كه نخستين توجه او به واقعيت اشياء و باور او به موجودات حقيقى، او را ناگزير مى‌سازد كه حق را از باطل و درست را از نادرست باز شناسد و پس از شناخت واقعيت از غير واقعيت، واقعيت را پذيرا بوده، از غير آن اعراض نمايد. ما اگر اين تجزيه و تحليل را در مورد همه جوامع بشرى انجام دهيم كه آنها در تمام مراحل زندگى از همين شيوه پيروى كرده، در همين راه گام مى‌سپارند و با تمام نيرو مى‌كوشند كه حق را از باطل و درست را از نادرست بازشناسند و همه كوشش خود را به كار مى‌بندند كه دچار لغزش و اشتباه نشوند و غير واقع را به جاى واقع نپذيرند. • ملت‌هاى گذشته نيز در زندگى فردى و اجتماعى خود همواره واقعيت اشياء را جست‌وجو مى‌كردند تا اشياء واقعى را از غير واقعى بشناسند و آن چه را كه حق تشخيص دادند بپذيرند و هركس دقيقاً زندگى آنها را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد و آن چه را كه از آنان در تاريخ ثبت شده مطالعه و بررسى كند به روشنى اين شيوه را در زندگى آنان خواهد يافت. انسان همواره علاقه‌مند است كه در تمام شئون زندگى خود از اين شيوه پيروى كند و اين درست همان چيزى است كه ما آن را «فلسفه» مى‌ناميم. 📚 مجموعه رسائل علامه طباطبائى، ج‌1، ص: 184 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
♦️ برای به دست آوردن معارف انبیا راهی جز برهان و فلسفه نیست. 📝 • به راستى به دور از انصاف، بلكه ستمى آشكار است كه در ميان اديان آسمانى و فلسفه الهى جدايى بيندازيم. دين- باسعه و ضيقى كه در اديان آسمانى هست- چيزى جز يك سلسله معارف اصيل اعتقادى (اصول) و مجموعه‌اى از مسائل حقوقى و اخلاقى (فروع) نمى‌باشد. مگر نه اين است كه پيامبران الهى مردان پاكى بودند كه جامعه بشريت را به فرمان خداوندى به سوى زندگى ايده‌آل و سعادت حقيقى رهبرى مى‌كردند؟ و آيا سعادت حقيقى انسان جز در اين است كه انسان در پرتو هوش سرشار و استعداد ذاتى خود به شناخت حقايق نائل آيد و با درك اسرار و رموز جهان هستى، روش درست و معتدلى را در زندگى علمى، پيشه خود سازد؟ و آيا براى به دست آوردن اين معارف، راهى جز استدلال و اقامه برهان در پيش دارد؟ •پس در صورتى كه استدلال و اقامه برهان با سرشت انسان آميخته است، چگونه ممكن است كه اديان آسمانى و پيامبران الهى مردم را برخلاف فطرت و سرشت آنها به پذيرش چيزى بدون دليل فرا خوانند و از آنها بخواهند كه از راه فطرت و طبيعت خود منحرف شوند و مطالب آنها را بدون دليل و برهان بپذيرند؟! پيامبران اگرچه معارف خود را از مبدأ غيبى مى‌گرفتند و پايه‌هاى دعوت خود را بر اساس وحى استوار مى‌كردند، ولى در حقيقت بين روش انبياء در دعوت مردم به سوى حق و حقيقت و بين آن چه انسان با دليل و برهان به آن مى‌رسد فرقى نيست. 📚 مجموعه رسائل علامه طباطبائى، ج‌1، ص: 187 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ همه حرف ما این است که اشتباه یک فیلسوف را به گردن فلسفه نگذارید. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖علامه طباطبایی شارح صدرا نیست بلکه مبانی فلسفی اختصاصی خود را دارد. _ پ.ن؛ ما پیش تر در یادداشتی در همین کانال سعی در توضیح اجمالی ظرفیت های اختصاصی علامه طباطبایی داشتیم. ✅ لینک مطالعه یادداشت: 🆔 https://eitaa.com/ensani_islami/1059 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖انسان در سنت کانت چگونه ادب میشود؟ 📝 • انسانی که در سنت ادب می‌شود، آنی است که این مفاهیم به جانش می‌نشیند. شناخت یعنی مفاهیم جان شماست. عامه مفاهیم را تنها می‌فهمند، اما ادب نشده‌اند. وقتی دوازده مقوله به شکل عالمانه و آگاهانه اطلاق شود، آن وقت شناخت رخ می‌دهد. • در ما با مفهوم کلی در همین عالم با تجرید غواشی مادی از اشیاء جزئی آشنا می‌شویم. اینها قالب‌های تهی هستند و عقل فعال این قالب‌ها را پر می‌‌کند، یعنی وقتی حقیقت آنها نزد ماست، ادب شده‌ایم و شناخت حاصل می‌شود. این پُر شدن مفاهیم، حقیقت عالم است. یعنی حقایق به پیدا شده است. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ منکرین و هم ناخواسته از منطق استفاده کرده اند. چرا که یادگیری منطق برای فهم دین امری اجتناب ناپذیر است. 📝 • اينان در رد منطق، اصول منطق را بكار برده‏اند و با اينكه خواسته‏اند ما را از استعمال منطق نهى كنند، خود آن را استعمال كرده‏اند، ما هم كه مى‏گوئيم قرآن به سوى استعمال منطق هدايت مى‏كند منظورمان اين نيست كه يكى از واجبات اسلام خواندن درس منطق است بلكه مى‏خواهيم بگوئيم استعمال منطق امرى است اجتناب ناپذير • و كسانى كه مى‏گويند منطق لازم نيست مثلشان مثل كسى است كه بگويد: قرآن مى‏خواهد ما را به مقاصد دين هدايت كند، ما چه كار به زبان عربى داريم كه زبان مشتى عرب جاهليت است كه چنين و چنان بودند.... ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ ذهن اگر زنده نباشد، معاصرترین فیلسوف هم یک لاشه است. ذهن زنده اما با قدیمی ترین نیز آغاز به گفتگو می‌کند. • فلسفه برای ما زیور کلام برای نطق در سخنرانی و مهمانی شده است. 📝 . . . __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
و اندیشیدن هیچ خط قرمزی ندارد. • فلسفه، کلام نیست که خط قرمزش دین باشد. اینکه حکمت صدرایی به خدا می رسد و دین را اثبات می کند ، دلیل بر متکلم بودن نیست. . . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖نسبت دادن فلسفه اسلامی به یونان ناشی از بی اطلاعی به معارف دینی و کتب حکمی است. . . . . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
فلسفه نمي‌تواند از زندگي دور باشد، اما همه زندگي سياست نيست و آن‌هم سياست روزمره نيست. 📝 • در سنت آکادمیک آلمان فلسفه امري زنده است، اما روزمره نيست. چراكه مي‌توان زنده بود و به سياست پرداخت، اما سیاست زده نبود. فلسفه نمي‌تواند از زندگي دور باشد، اما همه زندگي سياست نيست و آن‌هم سياست روزمره نيست. سياست يك شاخه بسيار مهم زندگي است، اما فلسفه نمي‌تواند تبديل به روزمرگي شود و يا از زندگي بگسلد. همان‌ چیزی که در ايران براي فلسفه اتفاق افتاده است. • فلسفه ازآنجاکه دانش فرهيخته‌اي است، با فرهيختگي به مسائل زندگي كه سياست هم جز جدائی‌ناپذیر آن است می‌پردازد؛ اما بايد زنده بود تا بتوان با نگاهي زنده به فيلسوفان كلاسيك ازجمله كانت و هگل پرداخت. ازاین‌رو هر مسئله‌ای در سنت آكادميك آلماني مي‌تواند موضوع فلسفه واقع شود. به‌طور مثال دوستي، تصوير، صدا و موضوعاتی چون این‌ها. در دانشگاه برلين موضوعي بود بنام «صدا، يك موضوع تقریباً فراموش‌شده در فلسفه». فضا، رنگ، اتمسفر، عكس و غیره همگی این قابلیت را در خود دارند که تبدیل شوند به موضوعاتی عمیقاً فلسفی و در این راستاست كه با رجوع به کلاسیک‌ها مي‌كوشند سطح بحث را ارتقا دهند. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ امیرالمومنین آیینه تمام نمای فلسفه است. • ویژگی افرادی که میتوانند به معارف فلسفه اسلامی دست پیدا کنند. 📝 . . . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
• و شاید اگر به فلسفه وفادار بمانیم، وحدت شفابخشی به روح ما بدهد 📝 فلسفه جیب مارا پر نمی‌کند و مارا به مقامات ناپایدار در دولتهای دموکراتیک بالا نمی‌برد و حتی ممکن است مارا به اینگونه چیزها بی اعتنا سازد. زیرا اگر جیب ما پر شد و به مقامات بالا رسیدیم اما در طی این مدت جاهلانه ساده لوح ماندیم و عقل ما ناپخته و نامجهز ماند و رفتار ما خشن و خوی و منش ما ناپایدار و امیال ما آشفته و خود ما کور و بیچاره ماندیم چه نتیجه ای دارد؟ پختگی همه چیز است. و شاید اگر به فلسفه وفادار بمانیم، وحدت شفابخشی به روح ما بدهد...... ما بدون حکمت نجات نخواهیم یافت. 📚 کتاب لذات فلسفه ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ در روش فلسفی از شعر و داستان برای فهم بهتر به هیچ وجه استفاده نشده است. • آیت الله ...استحكام مسائل فلسفى و اتقان آنها با راه‌يابى داستان‌هاى نقلى آسيبى جبران‌ناپذير مى‌بيند، چه اينكه برخى از مسئولين تدريس و تاليف رشته عقلى راه نفوذ امور اعتبارى را با طرح داستان و شعرهاى خطابى به قلمرو فلسفه بازكرده‌اند و چون هضم آنها آسان بود زودتر از مسائل برهانى پذيرفته شد و با گسترش اينگونه از مسائل خطابى و شعرهاى‌ ذوقى و ظريف‌كاريهاى فرهنگى عرصه بر مسائل عقلى به تنگ آمد تا رفته‌رفته صحنه را رها كرد و گمان به جاى يقين نشست و خطابه، جاى برهان را گرفت.... . . . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ تغذیه معنوی روح انسان معارف است. 📝 . . . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
تبلیغ حجاب در جام جهانی یا خواندن قرآن قبل از بازی فوتبال، چه ربطی به اسلامی سازی فوتبال دارد؟ وقتی میگوییم فلسفه با موضوع توحیدی آن میتواند در همه ابعاد زندگی ما نظر بدهد دقیقا منظورمان از همه ابعاد حتی در "فوتبال" است.فکر میکنید واقعا فلسفه ربطی به فوتبال ندارد؟ وقتی میگویم فلسفه اسلامی باید در همه ابعاد زندگی ما تحول ایجاد کند منظورم این است که اگر مثلا بیاییم قبل از افتتاح مراسم جام جهانی قرآن بخوانیم یا بیایم پوستر و بنر ارزشی اطراف ورزشگاه درست کنیم یا وقتی بازیکن ها گل میزنند همه تماشاگران یک صدا یا حسین بگوییند یعنی دیگر ورزش را اسلامی کرده ایم؟ عجب... این نگاه سطحی به اسلامی سازی گذاره های زندگی چنان مسخره به نظر میرسد که حتی فکر کردن به آن نیز باعث لبخندی زجر آور است. مدرنیته در غرب با دکارت گرچه آغاز شد اما انسان غربی را گویا اولین بار کانت ادب کرده است، کانت به او یاد داد که باید دست از سر واقعیت برداشت و به این فکر کرد که آنچه هست همان تفکر من است. تفکری که کانت از واقعیت خارجی آن را قطع کرد در واقع بر روی آب بنا شد. یعنی کانت برای این فکر هیچ ریشه واقعی خارجی مد نظر نگرفت. چنین تفکری همواره مبتنی بر تقویت قوه واهمه شکل میگیرد اگر رک بگویم فکر در سنت فلسفی کانت همان تقویت توهم است و اساسا انسان مدرن غربی عاجز از هرگونه فکر است. البته منظور من از فکر در این اصطلاح ربطی به پیشرفت ظاهری و صنعتی مدرن ندارد و لزوما این پیشرفت خروجی فکر نیست. شما وقتی لااله الا الله میگویی دقیقا باید فکر کنی که نمیتوانی هیچ بخشی از زندگی را الا الله کنی یعنی حتی در فوتبال همین الله خودمان را باید امتداد دهی. اما ماهیت فوتبال چیزی غیر از تقویت واهمه انسان نیست. چون اساسا قوه واهمه انسان مدرن از تحت قوه عقلانی او خارج شده است. عقلانیت اسلامی اگرچه تقسیم به عقل نظری و عملی میشود اما همواره "فعل" و "عمل" خارجی ما میتواند باعث تقویت یا تضعیف این عقلانیت گردد. فعل هرچه باشد اثری در نفس و عقل ما میگذارد. در سنتی که میخواهیم فعل خارجی مارا از واهمه خارج و به عقلانیت نزدیک کند تفریح یک رنگ و معنی دیگری خواهد گرفت البته این نوع نگاه به تفریح در سنت فلسفه اسلامی لزوما نفی فوتبال نمیکند اما باید به این اندیشید که عمل و کار ما در انجام بازی فوتبال یا هر کار تفریحی چه ارتباطی میتواند با تقویت قوه عاقله داشته باشد؟ کدامین بازی میتواند مارا از سراب لذت بخش قوه واهمه مارا دور کند؟ مگرنه بازی کردن در زمین مدرنیته باهر نتیجه ای یک باخت است. . . . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
پلاستیسیته در زمانۀ امید   📝 #محمد_مهدی_اردبیلی بیم در ذات امید جای دارد به واسطۀ عدم قطعیتِ امید.
پلاستیسیته در زمانه‌ امید  بخش دوم: کنش رادیکال حتی اگر شکست هم بخورد (که احتمالاً می‌خورد)، حتی اگر به نتایج مدنظرش منجر نشود (که احتمالاً نمی‌شود)، بازهم گامی است به جلو، چراکه رقم‌زنندۀ قسمی «تجربۀ انضمامی» است که همزمان انسداد وضعیت را متزلزل می‌کند و گذشته را رستگار و آینده را معنادار می‌سازد. این رویکرد مبتنی بر برداشتی تازه از تاریخ است که آن را تحت عنوان «زمانِ تَوَرّخی» در کتابم مفهوم‌پردازی کرده‌ام. با این اوصاف، هرچند می‌دانم شاید اکنون کمتر کسی دل و دماغ مطالعۀ یک کتاب فلسفی آن هم با چنین عمق و پیچیدگی‌ای را داشته باشد، اما مصادف شدنِ نخستین بارقه‌های طرح ایدۀ یک جامعۀ پلاستیک در این زبان را با تغییرات رادیکال جامعه‌ام (همزمان با بروز نظری و عملیِ بحران‌ها بر سر آلترناتیو ایجابیِ مطلوب) به فال نیک می‌گیرم. البته که مبارزه هیچ‌گاه پایان نخواهد یافت و چه بسا حتی بعد از نخستین توهم پیروزی (فردای آزادیِ خیالی)‌، مبارزه‌ای دشوارتر و همه‌جانبه‌تر در برابر خود آلترناتیوها (از اصلاحات درونی گرفته تا مداخلات بیرونی) آغاز خواهد شد، چرا که به تعبیر خود مالابو، «مسئله نه بر سر چگونگی فرار از فروبستگی، بلکه بر سر چگونگی فرار [و به زعم من، مبارزه] در بطن خودِ فروبستگی است». در چنین فضایی است که همزمان با شانه خالی نکردن از تعهدات عینی و عملی، اتفاقاً باید خواند و حتی بیشتر خواند.   همان‌قدر که «خواندن بدون عمل» به انفعالی می‌انجامد که امروزه در بخش اعظمِ به‌اصطلاح نخبگان و اساتید فلسفۀ آکادمیک ما به رقت‌انگیزترین شکل ممکن تبلور یافته است، «عمل بدون خواندن» هم به نوعی عمل‌زدگی عجولانه می‌انجامد که نتیجه‌اش را در برون‌ریزیِ بی‌واسطۀ عواطف توده‌ای در شعارهای کف خیابان شاهدیم. اگر خواندن بدون عمل نوعی ریاکاری است، عمل بدون خواندن نیز هر لحظه در معرض مصادره شدن از سوی نیروهایی قرار دارد که می‌کوشند تا از غلبۀ ناآگاهانۀ عواطف توده‌ای در راستای اغراض و منافع خود بهره ببرند و شکل شیک‌تری از استبداد را مسلط سازند. مالابو در بخشی از مقدمۀ خواندنی‌اش بر ترجمۀ فارسی کتاب می‌نویسد:   «چگونه می‌توان مطلقاً تازه‌وارد بود، آنگاه که هیچ بیرونی، هیچ «جای دیگر»ی وجود ندارد؟ مسئله نه بر سر چگونگی فرار از فروبستگی، بلکه بر سر چگونگی فرار در بطن خودِ فروبستگی است. کاربرد پلاستیسیته نزد من، یعنی مواجه کردنِ نظام فلسفی و مغز، درواقع، پرسشی را برمی‌انگیزد که نهایتاً اخلاقی و سیاسی است... . زمان، که بدین‌گونه ترسیم شده است، همان صورتِ قسمی غیریت بدون تعالی خواهد بود، یعنی نتیجه‌ی حرکتِ درونیِ امر واقع، و به همان میزان که امری مخفی در طبیعت است، دیالوگی تاریخی میان روح و خودش نیز هست، و به این معنا، زمان در میان طبیعت و آزادی ایستاده است. در عالمِ جهانی‌شده‌ی ما، این امر هیچ راه برون‌رفتی، هیچ شکلی از خارجیت، را به دست نمی‌دهد. ما نیازمند آموختن این هستیم که چگونه به نحوی پلاستیک با یکدیگر زندگی کنیم و اجتماعات رهایی‌بخش را شکل دهیم؛ اجتماعاتی که درنهایت مبتنی بر اندیشه‌اند». ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
از سختی های قضاوت درباره فلسفه می‌گوید. ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
• معضل بزرگ انسان معاصر، تحریم و جنگ و گرسنگى نیست. معضل ما آن است که نمی‌اندیشیم. زیرا پرسش نداریم. • به یاد دارم سال‌ها پیش در نوشتاری از هایدگر خواندم؛ "پرسش در نوشتن رخ می‌دهد". پرسش، پرسش نیست مگر آنکه خود رخ دهد و اگر پرسش، امرى است که رخ می‌دهد پس به‌دست ما نیست که از چه‌ چیز و یا چه‌کسی بپرسيم. ازسوی‌دیگر بدون نوشتن پرسشی وجود ندارد. اما نوشتن چیست و يا پرسش چیست؟ گویی یک پرسش است و ما از هر کدام که بتوانیم بپرسیم از آن دیگری هم پرسیده‌ایم. بااین‌حال ، آيا می‌توان‌گفت: نوشتن همان پرسیدن است؟ به‌نظر می‌رسد که پاسخ منفی است. آیا هر نوشتنی، پرسیدن است؟ ما به راحتی می‌توانیم بین جملات پرسشی، اخباري، عاطفی و نظاير اینها تمیز داده و برای هر کدام ویژگی‌هایی بیان كنيم. گزاره‌های اخباری و عاطفی باندازه‌ی جمله‌های پرسشی، نوشتاری و از گونه‌های مختلف نوشتن است. به‌همین‌جهت، نوشتن اعم از بکار بستن گزاره‌های پرسشی است و این‌همه، نیازی به بیان نداشت و ندارد. در بدو امر ، گویی منظور از عبارت فوق آن است که اگر پرسشی وجود دارد در نوشتن و با نوشتن وجود دارد. اما عبارت مزبور اضافه‌ای هم دارد و آن اینکه پرسش، از طریق نوشتن و با نوشتن "رخ" می‌دهد. بنابراین، هر نوشتاری خاستگاه پرسش نیست و باید دید کدام نوشتن می‌تواند خاستگاه پرسش باشد. ناچار باید سراغ نوشتن رفت و از آن پرسید تا روشن شود که نوشتن در چه وضعی و با چه شرایطی می تواند برآمدگه ذات پرسش باشد. اما بررسی شرایط امکان تحقق پرسش آنگاه که پرسش را یک رخداد می‌دانیم چگونه ممكن است؟ در این وضعیت نه می‌توانیم پرسش و نه موطن تحقق آن یعنی نوشتن را بررسیم. لکن چرا نتوانیم از نوشتن بمثابه امکان تحقق نوشتن و از این حیث بحث کنیم؟ به نظر می‌رسد اين "پرسش" وقتی پاسخ می‌یابد که بپذيريم انسان می‌تواند زمینه تحقق یک رخداد را فراهم آورد یعنی رخداد یک سوی کاملن انسانی پیدا کند و یا داشته باشد. با این حساب، آیا بازهم می‌توان از رخداد چونان رخ‌داد سخن گفت؟ سویه‌ی انسانی رخ‌داد چه تأثیری بر رخ‌دادن رخداد دارد؟ علت است؟ مولد یا معد؟ ويا به نحو استلزام منطقی مؤثر است؟ كداميك؟ هر کدام و هر چه باشد بی‌شک، در رخداد به گونه‌ای بیرون از وضع رخ‌داد اثر دارد و بعد از این حیثیت رخدادی بودن رخ‌داد برچیده می‌شود. حال، بار ديگر به "عبارت" باز می‌گردیم. آنچه مقوم رخ‌داد پرسش است نوشتن است و به‌همین وزان‌ومیزان نوشتن، رخداد است. اينك و اگر به دقت بنگریم مقوم نوشتن، پرسش است و ازاین‌رو، هر نوشتاری بر بستر پرسش پا می گیرد. • اگر چنین نگاهی پذیرفته شود آنگاه آنچه از سنخ نوشتار نباشد بیرون ازحد پرسش و تفكر می‌ماند. معضل بزرگ انسان معاصر، تحریم و جنگ و گرسنگى نیست. معضل ما آن است که نمی‌اندیشیم. زیرا پرسش نداریم. گويي در زمانه‌ی ما چیزی از جنس نوشتن و تفكر وجود ندارد و همین بی‌پرسشی رخ‌داد دوران ماست! ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
"باید با وحدت وجود ملاصدرا نظام های اجتماعی ساخت" 📝 ◾ توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لااله‌الا ّاللَّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمی‌ماند؛ وارد جامعه میشود و تکلیف حاکم را معیّن میکند، تکلیف محکوم را معیّن میکند، تکلیف مردم را معیّن میکند. ◾میتوان در مبانی موجود فلسفىِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت به‌وجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آن‌گاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، اگر نگوییم از همه‌ی اینها، از بسیاری از اینها - میشود یک دستگاه فلسفىِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد؛ فضلاً از آن ◾فلسفه‌های مضاف که آقایان فرمودند: فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی اقتصاد و... و. این، یکی از کارهای اساسی است. این کار را هم هیچ‌کس غیر از شما نمیتواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید. ۱۳۸۲/۱۰/۲۹ بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی ____ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
❖ منکرین و هم ناخواسته از منطق استفاده کرده اند. چرا که یادگیری منطق برای فهم دین امری اجتناب ناپذیر است. 📝 • اينان در رد منطق، اصول منطق را بكار برده‏اند و با اينكه خواسته‏اند ما را از استعمال منطق نهى كنند، خود آن را استعمال كرده‏اند، ما هم كه مى‏گوئيم قرآن به سوى استعمال منطق هدايت مى‏كند منظورمان اين نيست كه يكى از واجبات اسلام خواندن درس منطق است بلكه مى‏خواهيم بگوئيم استعمال منطق امرى است اجتناب ناپذير • و كسانى كه مى‏گويند منطق لازم نيست مثلشان مثل كسى است كه بگويد: قرآن مى‏خواهد ما را به مقاصد دين هدايت كند، ما چه كار به زبان عربى داريم كه زبان مشتى عرب جاهليت است كه چنين و چنان بودند.... ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ ما چاره ای جز فلسفه و منطق نداریم، حتی اگر خود معصوم در دسترس باشد. 📝 • اشكال ما به آقايانی - که میگویند خود معصوم اگر باشد دیگر چه نیاز به - اين است كه اين استدلال عين قياس منطقى است، زيرا شنيده شده از معصوم ماده يقينى برهان ما قرار مى‏گيرد، و اين ماده نه عين تذكر است و نه فكر منطقى است، بلكه حالت وجدانى و يقين درونى خود ما است كه با دو گوش خود از امام (ع) فلان فتوا را شنيديم، دنبال اين ماده قياس مى‏چينيم و مى‏گوئيم مثلا حرمت عصير و انگور فتواى امام است و هر چه كه فتواى امام باشد حق است، پس حرمت عصير انگور نيز حق است، و اين خود برهانى است منطقى كه نتيجه‏اش قطعى است... ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖ امیرالمومنین آیینه تمام نمای فلسفه است. • ویژگی افرادی که میتوانند به معارف فلسفه اسلامی دست پیدا کنند. 📝 . . . ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
"باید با وحدت وجود ملاصدرا نظام های اجتماعی ساخت" 📝 ◾ توحید یک امتداد اجتماعی و سیاسی دارد. «لااله‌الا ّاللَّه» فقط در تصوّرات و فروض فلسفی و عقلی منحصر و زندانی نمی‌ماند؛ وارد جامعه میشود و تکلیف حاکم را معیّن میکند، تکلیف محکوم را معیّن میکند، تکلیف مردم را معیّن میکند. ◾میتوان در مبانی موجود فلسفىِ ما نقاط مهمّی را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای بسیار فیّاضی را در خارج از محیط ذهنیّت به‌وجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آن‌گاه یک دستگاه فلسفی درست کنید. از وحدت وجود، از «بسیط الحقیقة کلّ الاشیاء»، از مبانی ملاّ صدرا، اگر نگوییم از همه‌ی اینها، از بسیاری از اینها - میشود یک دستگاه فلسفىِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی درست کرد؛ فضلاً از آن ◾فلسفه‌های مضاف که آقایان فرمودند: فلسفه‌ی اخلاق، فلسفه‌ی اقتصاد و... و. این، یکی از کارهای اساسی است. این کار را هم هیچ‌کس غیر از شما نمیتواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید. ۱۳۸۲/۱۰/۲۹ بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی ____ _ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami