eitaa logo
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
1.5هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
247 فایل
🔻 با ما همراه باشید با 🔻 🔸بشارت های آخرالزمانی و مهدوی 🔸تحلیل های سیاسی و منطقه ای ارتباط با خادم کانال : به صورت ناشناس 👇👇 payamenashenas.ir/Entezar313 به صورت مستقیم 👇👇 @Sarbaze_eslam
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 🎊#عاشقانه_مذهبی_دو_مدافع 💙💍❤️ #قسمت_شصت_و_پنج واسہ دیدنش روز شمارے میکردم هر روز
🌺🍃🎉🎊‌∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 🎊 💙💍❤️ الو سلام بفرمایید . سلام خوبی لسملء ؟؟ اردلانم [ سلام داداش ممنونم شما خوبید؟؟ چرا صداتون گرفته؟؟. هیچی یکم سرما خوردم . زنگ زدم بگم من با علی یکی دو ساعت دیگه پرواز داریم بہ سمت تهراݧ إ شما هم میاید؟؟الاݧ کجایید؟؟ آره ایندفعہ زودتر برمیگرم.الاݧ دمشقیم علے خودش کجاست چرا زنگ نزد؟؟ علے نمیتونہ حرف بزنہ .فعلا مــݧ باید برم .خدافظ. مواظب خودتوݧ باشید خدافظ پوووفے کردم و گوشے و انداختم رو تخت بہ انگشتر عقیقے کہ اردلاݧ براموݧ از سوریہ آورده بود نگاه کردم خیلے دوسش داشتم چوݧ علے خیلے دوسش داشت. ساعت۶بود .یک ساعتے خوابیدم وقتے بیدار شدم صبحونمو خوردم و لباس هاے جدیدے رو کہ دیشب آماده کرده بودم و پوشیدم یکم بہ خودم رسیدم و روسریمو بہ سبک لبنانے بستم . یکمے از عطر علے و زدم و حلقم و تو دستم چرخوندم و از انگشتم در آوردم. پشتش و رو کہ اسم خودم و علے وتاریخ عقدموݧ تو حرم و نوشتہ بودیم نگاه کردم. لبخندے زدم و بوسیدمش و دوباره دستم کردم. تصویرے رو کہ کشیده بودم و لولہ کرده بودم و با پاپیوݧ بستمش. اردلاݧ دوباره زنگ زدو گفت کہ بریم خونہ ے علینا میاݧ اونجا . گل هاے یاسو از تو گلدون برداشتم. چادرم رو سر کردم و تو آینہ نگاه کردم الاݧ علے منو میدید دستش و میذاشت رو قلبش و میگفت :اسماء واے قلبم خندیدم و از اتاق خارج شدم ماماݧ و بابا یک گوشہ نشستہ بودݧ و با اخم بہ تلوزیوݧ نگاه میکردݧ. إ ماماݧ شما آماده نیستیـݧ؟؟الاݧ اونا میرسـݧ. ماماݧ کہ حرفے نزد بابا برگشت سمتم .لبخند تلخے زدو گفت :تو برو دخترم ما هم میایم تعجب کردم:چیزے شده بابا ݧ دخترم یکم با مادرت بحثموݧ شده. باشہ مـݧ رفتم پس شما هم زود بیاید.ماماݧ جاݧ حالا دامادت هیچے پسرتم هستاااا. باسرعت پلہ هارو رفتم پاییــݧ سوار ماشیـݧ شدم و حرکت کردم . با سرعت خیلے زیاد رانندگے میکردم کہ سریع برسم خونہ ے علینا . بعد از یک ربع رسیدم . ماشیـݧ و پارک کردم و دوییدم در خونہ باز بود. پس اومده بودݧ .یہ عالمہ کفش جلوے در بود . زیر لب غر میزدم و وارد خونہ شدم:اینا دیگہ کیـݧ؟؟؟حتما دوستاشـݧ دیگہ ؟؟اه دیر رسیدم‌.الاݧ علے ناراحت میشه وارد خونہ شدم همہ ے دوستاے علے بودݧ با دیدݧ مـݧ همہ سکوت کردݧ اردلاݧ اومد جلو .ریشهاش بلند شده بود .چهرش خیلے خستہ بود دوییدم سمتشو بغلش کردم.سرمو دور خونہ چرخوندم ݧ علے بود ݧ ماماݧ باباش . داداش پس بقیہ کوشـݧ؟؟علے کو؟؟ چیزے نگفت وبا دست بہ سمت بالا اشاره کرد اتاقشہ‌؟؟؟ آره بدو بدو پلہ هارو رفتم بالا بہ ایـݧ فکر میکردم کہ چقدر تغییر کرده ؟حتما ریشهاش بلند شده .و صورتش مث اردلاݧ سوختہ . رسیدم بہ دم اتاقش گل و زیر چادرم قایم کردم و در زدم جواب نداد .یہ صداهایے شنیدم درو باز کردم پدر مادر علے و فاطمہ خودشوݧ انداختہ بودݧ رو یہ جعبہ و گریہ میکردݧ فاطمہ با دیدݧ مـݧ اومد جلو بغلم کرد .حالم دست خودم نبود معنے ایـݧ رفتاراشوݧ نمیفهمیدم سرمو دور اتاق چرخوندم اما علے و ندیدم. فاطمہ رو از خودم جدا کردم و پرسیدم .علے کو؟؟؟علی؟؟؟ گریہ ے همہ شدت گرفت رفتم جلو تر بابا رضا از رو جعبہ بلند شد و نگاهم کرد یک قسمت از جعبہ معلوم بود یہ نفر خوابیده بود توش کم کم داشتم میفهمیدم چے شده . خندیدم و چند قدم رفتم جلو گل از دستم افتاد بابا رضا فاطمہ و ماماݧ معصومہ رو با زور برد بیروݧ ماماݧ معصومہ کہ بلند شد علیمو دیدم آروم خوابیده بود .و اطرافشو پراز گل یاس بود کنارش نشستم و تکونش دادم:علے؟؟پاشو الاݧ وقت خوابہ مگہ؟؟میدونم خستہ اے عزیزم.اما پاشو یہ بار نگاهم کـݧ دوباره بخواب قول میدم تا خودت بیدار نشدے بیدارت نکنم .قول میدم إ علے پاشو دیگہ ،قهر میکنما چرا تو دهنت پنبہ گذاشتے؟؟ لبات چرا کبوده؟؟؟ مواظب خودت نبودے؟؟تو مگہ بہ مـݧ قول ندادے مواظب خودت باشي؟؟ دستے بہ ریشهاش کشیدم.نگاه کـݧ چقد لاغر شدے؟؟ریشاتم بلند شده تو کہ هیچ وقت دوست نداشتے ریشات انقد بلند بشہ .عیبے نداره خودم برات کوتاهشوݧ میکنم .تو فقط پاشو بیا مـݧ دستاتو میگرم کمکت میکنم .علے دستهات کو؟؟جاشوݧ گذاشتے؟؟ عیبے نداره پاشو . پیشونیشو بوسیدم و گفتم:نگاه کـݧ همیشہ تو پیشونے منو میبوسیدے حالا مـݧ بوسیدمش . علے چرا جوابمو نمیدے؟؟؟قهرے باهام.بخدا وقتے نبودے کم گریہ کردم .پاشو بریم خونہ ے ما ببیـݧ عکستو کشیدما .وسایل خونمونو هم خریدم.باید لباس عروسو باهم بگیریم پاشو همسر جاݧ إ الاݧ اشکام جارے میشہ ها.تو کہ دوست ندارے اشکامو ببینے .علے دارے نگرانم میکنیا پاشو دیگہ تو کہ انقد خوابت سنگیـݧ نبود کم کم بہ خودم اومد چشمهام میسوخت و اشکام یواش یواش داشت جارے شد علے نکنہ ...نکنہ زدے زیر قولت.رفتے پیش مصطفے؟؟ حالا دیگہ داد میزدم و اشک میریختم علے؟؟؟؟پاشو ✨🌹 @entezaar313 🌹✨ ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈 🎉 🍃🌸 🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🚫هوای نفس باعث میشه که آدم یه سری کارای احمقانه وجاهلانه کنه ❌👆🔥 🔴به خاطر یه لذت کوچک 👈 لذتهای بزرگ روازدست بده بشین فکرکن چی رواز دست دادی وچی به دست آوردی @entezaar313 ❤️🌹❤️
#دعای_امشب😍 الهی اگر بد بودیم یاریمان کن تا فردایے بهتر داشته باشیم خدایا به حق مهربانیت نگذار کسی با ناامیدی و ناراحتی شب خود را به صبح برساند #شبتون_بخیر🌙✨ @entezaar313 ❤️🌹❤️
امروز تون فرخنده باد پروانہ دلتاڹ شاد عاقبتتاڹ بخیر زندڪَیتاڹ بدوڹ حسرت عشقتاڹ آسماني و روزڪَارتاڹ پرازمعجزه سلام روز تون پرنشاط😍 @entezaar313 ❤️🌹❤️
ایهـا #النـاس بخواهید ڪہ آقا برسـد بگذارید دگـر درد بہ پایان #برسـد همگے #در_پـس هر سجـده بہ خالق گویید ڪہ بہ ما رحـم ڪنـد #یوسـف زهـرا (س) برسـد تعجیل درظهورپنج #صلوات @entezaar313 ❤️🌹❤️
روز ☀️مباهله ☄ونزول ✨آیه تطهیر و آیه ولایت✨ 💠بیا بنگر ببین کار خدا را 💠خدا بر می گزیندپنج تن آل عبا را @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
🎉تبريك كه عيد و هلهله آمده است! 🌻با "انفسنا" معامله آمده است 🎉فرمود رضا كه برترين فضل عـلى 🌻در مصحف حق مبـاهلـه آمده است 🌸عيد سعيد مباهله مبارک باد🌸 🎀 #مباهله @entezaar313 ❤️🌹❤️
4_5899907243490411049.mp3
4.59M
🌹 🎤با صدای استاد فرهمند @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
✒️📃 🎓 ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت 👌راههای نزدیک شدن به امام زمان (عج) ◀️قسمت 4⃣ از 6⃣ ⬅️چهارمین راه :
✒️📃 🎓 ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت 👌راههای نزدیک شدن به امام زمان(عج) ◀️قسمت 5⃣ از 6⃣ ⬅️پنجمین راه:"خوشحال کردن حضرت"👇👇 👌هدیه دادن به حضرت نرجس خاتون(س) و امام حسن عسکری(ع) پدرو مادر امام زمان (عج)ازکارهایی است که باعث خوشحالی حضرت می شود. 🔆در ملاقاتی که حاج علی فشندی با امام عصر (عج) در صحرای عرفات در اعمال حج تمتع داشت، نشناخت که امام زمان (عج) هست، امام به او دویست ریال سعودی می دهد و می گوید؛ عمره ای برای پدرم به جا بگذار.حاج علی فشندی به او می گوید؛ اسم پدرت چیست؟ می گوید سید حسن بعد می گوید اسم خودت چیست؟ می گوید؛ سید مهدی 😔امام حسن عسکری (ع) تنها امامی بود که سفر حج نرفت، به خاطر اینکه در سامرا تحت نظارت شدید بود. ✅علما می گویند یکی از مهمترین توسلات در حال حاضر توسل به حضرت نرجس خاتون (س) است، چرا؟؟ چون ایشان مادر امام زمان (عج) است و شما وقتی به حضرت نرجس خاتون (س) توسل می کنید، ایشان به پسرش می گوید؛ فلانی فلان حاجتی می خواست!به نظر شماامام زمان(عج) نمی دهد؟💯 یقینا می دهد. ✅شما به هر معصوم دیگری هم توسل کنید امضای آخری را باید امام زمان (عج) بکند، چون زمانه زمانه ای است که ایشان امام برحق و حجت خدا روی زمین است. 🎤استاد احسان عبادی 📎 ..... تلگرام @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈