eitaa logo
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
1.5هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
247 فایل
🔻 با ما همراه باشید با 🔻 🔸بشارت های آخرالزمانی و مهدوی 🔸تحلیل های سیاسی و منطقه ای ارتباط با خادم کانال : به صورت ناشناس 👇👇 payamenashenas.ir/Entezar313 به صورت مستقیم 👇👇 @Sarbaze_eslam
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
#ابراهیم_هادی #ایام_انقلاب #سلام_بر_ابراهیم1⃣
💕🍃💕🍃💕 🍃💕🍃 💕 ❣﷽❣ ⃣ ایام انقلاب ابراهيم از دوران کودکي عشق و ارادت خاصي به امام خميني ره داشت. هر چه بزرگتر ميشــد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از انقلاب به اوج خود رسيد. در ســال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح  جمعه از جلسهاي مذهبي در ميدان ژاله به سمت خانه بر ميگشتيم. از ميدان دور نشــده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. ابراهيم  شروع کرد براي ما از امام خميني ره تعریفکردن. بعد هم با صداي بلند فرياد زد: »درود بر خميني« ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک  چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين پليس به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچهها را متفرق کرد. در کوچهها پخش شديم. دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي سينما ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت  که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود.دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم جمعيت را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شــدم جلوي ماشــينها را ميگيرند مســافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود! به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش را بالاگرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش...  مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم...ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي  ِپشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحالي ام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم.گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. رفتيم داخل ميدان غياثي( شهيد سعيدي) بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم.  آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي.شــب بود کــه با ابراهيم و ســه نفراز رفقا رفتيم مســجد لــرزاده. حاج آقا چاووشی خيلي نترس بود. حرفهائــي روي منبر ميزد که خيليها جرأت گفتنش را نداشتند.  حديث امام موســي کاظم(ع) که ميفرمايد: مردي از قم مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پارههاي آهن پيرامون او جمع ميشوند.خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. ناگهان از ســمت درب مسجد سر و صدايي شــنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند.ابراهيم خيلي عصباني شــده بود. دويد به ســمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم شهيد و مجروح شدند. ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، کمردرد شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت.با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلاميه ها و... او خيلي شــجاعانه کار خود را انجام ميداد. اواسط شهريور ماه بسياري از بچه ها را با خودش به تپههاي قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از نماز اعلام شد که راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد @entezaar313 💕 🍃 💕🍃 🍃💕🍃 💕🍃💕
#پروفایل #اربعین 😍 خوشبختے یعنے تو زندگیت امام حسین (ع) دارے...😭
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
سلام بزرگواران چند نفر بنده خدا که پاسپورت و ویزاشون اماده هستش ولی کرایه رفتن ندارن نیاز شدید به کم
دوستان تا فردا صبح بیشتر وقت نیست اگه کسی هست خواهش میکنم زودتر اقدام کنه ان شاءالله عاقبت به خیر بشید
♥️مهـربان خـدایم... وقتےدلـم ناآرام استــ میدانم جایے از زندگے تـو رافراموش کرده ام نیازمندم به تـو به نگاهتــــ به مهربانیتـــ خـدایا.. پنـاهم باش که جزتـو کسےراندارم @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
در این شب زیبا دعا میکنم شبتون پر امید بختتون سپید عشقتون خدا زندگیتون پویا حاجتتون روا و لحظه هاتون پر از آرامش باشه #شبتون_بخیر_و_مهدوی وستاره بارون #التماس_دعای_فرج... @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
#سلام صبح تون بخیر روزتون قشنگ ذهنتون آروم شادی هاتون بی پایان دلتون پرازامید قلبتون مهربون زندگیتون عاشقانه وهزارآرزوی زیبا نصیب لحظه هاتون سُفره هاتون رنگین اوقات تون عالے @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
▬▬▬๑💔๑▬▬▬▬ ✨چیست ❤️ دل چسب ترین حاجت ما از زهرا⁉️ ✨جمعه ای با پسرش صحن اباعبدالله 🕯به امید ظهورش تعجیل درظهور #صلوات ✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈 ▬▬▬▬๑💔๑▬▬▬▬
💔نزدیک اربعین دل جامانده هاگرفت 😔یک بینوا برای خودش ربنا گرفت 💔هرکس رسیدسوال کردزائری؟ 😔ازاین سوال دل پرخون ماگرفت @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
4_5940766521507709904.mp3
4.1M
#حتما_گوش_کنید👆 ✅مداحی واحد #بسیار_زیبا 💔 #اربعین قسمت خوبان شد و من جا ماندم😭 💔رفیقام یکی یکی رفتن و تنها ماندم😭 @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
🌷🍃🕊🕯🕊🍃🌷 ✨پنجشنبه و بوی حلوای خیرات یاد آدم های رفته ✨پنجشنبه و عکس های یادگاری دلتنگی های اجباری ✨پنجشنبه و این همه خاطره ها ✨روحشان شاد با قرائت فاتحه و صلوات @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈 🌷🍃🕊🕯🕊🍃🌷
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
.🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 🍃 ❣﷽❣ #مطالب_مهدویت 🌻دفاع از امام زمان عجل الله🌻 🌹این سنّت
.🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼 🌼 🍃 ❣﷽❣ 📌علت سختی انتظار چیست و چرا می‌گویند انتظار زیباست؟ زیبایی انتظار در چیست؟ ✍️انتظار دو جنبه دارد: یکی رسیدن به هدف، و دیگری در راه بودن. این دو جهت انتظار برای همه چیز وجود دارد و تنها مربوط به امر فرج امام زمان «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف» نیست. کسی که منتظر رسیدن به درجۀ پزشکی یا مهندسی است، سخت درس می‌خواند. خود درس خواندن (همان در راه بودن و مقدمات و زمینه را فراهم کردن) سخت است. باید شب‌ها بیدار ماند و درس خواند و روزها از تفریح و سرگرمی صرف‌نظر کرد و مطالعه نمود. همۀ این‌ها سخت است، اما چون برای رسیدن به درجات بالای علمی است، همین سختی برای انسان، زیبا و لذت‌بخش می‌شود. کسی که منتظر میهمان بسیار محترم و محبوبی است، در تهیۀ مقدمات به سختی می‌افتد. هنگام تمیزی منزل، عرق از سر و روی او می‌ریزد، اما از درون شاد است. همین زحمات برای او لذت‌بخش و زیباست. شهادت و جان دادن در راه محبوب، سخت، اما زیبا و لذت‌بخش است. پس لذت همیشه در آسایش و راحتی نیست، بلکه برعکس گاهی آسایش موجب آزار است. کسی که به جای مطالعه همیشه در حال خواب و استراحت است، هر‌چند راحتی بدنی دارد، به خاطر عاقبت بدی که در پایان سال تحصیلی در انتظار اوست، در عین راحتی، احساس رنج و بدی می‌کند؛ اما شاگرد فعال در عین کوشش فراوان، احساس شادی و لذت می‌کند. بنابراین سختی با زیبایی و لذت در تضاد نیست. انتظار امام زمان «عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف» و منتظر واقعی بودن، زمینۀ ظهور را فراهم کردن، ترک گناه و عمل به واجبات سخت است، اما با توجه به هدف والا و اجر و ثواب بسیار زیاد آن، کاری زیبا و لذت‌بخش به شمار می‌آید. ✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الفرج🌸✨ @entezaar313 ⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈 🍃 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃