eitaa logo
جنسیت و عدالت(ابوالفضل اقبالی)
2.4هزار دنبال‌کننده
303 عکس
20 ویدیو
8 فایل
خوانش عدالت‌محور موضوعات جنسیتی ارتباط با من: @abolfazleqbali https://eitaa.com/eqbali62
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 *تشریف بیاورید* یک برکت موضوع حجاب در ماه‌های اخیر رو کردن دست خالی تصمیم‌سازان و نهادهای مشاوره‌ای از لوازم سیاست سازی بود. 🔸بلای عمل‌گرایی افراطی و آتش زدن به خرمن مبانی اسلامی حکومت 🔸فقر نگاه تاریخی و هویتی، سیاست اندیشی به پهنای یک دریا و به عمق یک انگشت! 🔸عارضه‌ای آمارهراسی، دیکتاتوری داده بر تحلیل در این جلسه قرار است تا با آقای دکتر اقبالی پای چوبین جریان مشاوره سیاستی در موضوع حجاب را بیابیم. حجاب که از این بیماری‌ها و نابلدی‌ها رنج کشید، لااقل سایر موضوعات نکشند. وقتی هم میگوییم «مشاوره سیاستی»، از اندیشکده گرفته تا مشاوران و اجزای تصمیم‌ساز را مورد اشاره قرار داده‌ایم. حتما تشریف بیاورید. و پخش کنید تا علاقه‌مندانش حاضر شوند. مکان، خانه اندیشه ورزان است و برای حضور فقط باید نام و عنوان شغلی و تحصیلی خود را به شماره‌ی 0998 175 0580 پیامک کنید. ⚪ *آماج/باقری پور_ @bagheri_amaaj*
سلسله یادداشت‌های ؛ یادداشت هشتم تطور تصویر زن در سینمای ایران ابوالفضل اقبالی تاریخ سینمای ایران براساس تصویری که از زن ارائه کرده است به چهار دوره قابل تقسیم‌بندی است. 1) دوران پیش از انقلاب که جریان فیلم فارسی بر سینمای ایران غالب است و بازه زمانی 1330 تا 1357 را در بر می‌گیرد. 2) دوران پیروزی انقلاب اسلامی تا اواسط دهه 70 که جریان سینمای دفاع مقدس غلبه بیشتری دارد. 3) دوران حاکمیت جریان اصلاحات در کشور که سینمای فمینیستی پررنگ شد 4) از اواسط دهه 80 تاکنون تصویر زن در هر یک از این ادوار تاریخی مختصات خاص خود را دارد که در ادامه به هر کدام اشاره خواهیم کرد. الف) دوره اول: زنِ منفعل از ابتدای ورود سینما به ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی، معمولا تصویری که از زن در سینما ارائه می‌گردد کاملا منطبق با نظم جنسیتیِ جامعه زمان خود است. جامعه ایرانی در سنت فرهنگی خود دارای عرف مردسالار است که در این فضا غالبا مردان در موضع استقلال، برتری و اقتدار نشسته و زنان جایگاهی فروتر، وابسته و انفعالی دارند. سینما نیز به تبعیت از این نظم فرهنگی، تصویری منفعل و وابسته از زن را بازنمایی می‌کند. تصویر زن در فیلم فارسی با عناصر جذابیت در سینما یعنی سکس و خشونت هم‌نشینی وثیقی دارد و او را به ابژه جنسی، ضعیفه، خاله‌زنک و... تبدیل نموده است. ب) دوره دوم: غیبت زن در سینما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییرات فرهنگی جامعه ایران، تنظیمات سینما با محوریت جمله معروف حضرت امام(ره) که فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم» صورت پذیرفت و از آنجا که در سینمای موجود، بازنمایی تصویر زن با فحشا و امر جنسی عجین شده بود و الگوی بدیلی برای روایت زن در سینما وجود نداشت، عملاً تصویر زن در فرایند سکس‌زدایی از سینما تا حد بسیار زیادی حذف گردید و ما در سینمای این دوره شاهد غیبت تصویر زن در قاب جادویی هستیم. ج) دوره سوم: سینمای فمینیستی همزمان با تحولات سیاسی اواسط دهه 70 در کشور، فضای فرهنگی کشور نیز دستخوش تغییراتی گردید و به تبع آن عرصه برای فعالیت جریان‌های فمینیستی در فضای رسانه، مطبوعات و... فراهم گردید. لذا در این دوره تاریخی شاهد طرح مسائل زنان، هویت مستقل و فعال زنان، ستیزه‌جویی زن و مرد، و موضوعاتی از این دست در سینما هستیم و رویکرد غالب در اکثر آثار این دوره مبتنی بر انگاره‌های فمینیستی است که توسط کارگردانانی چون تهمینه میلانی، پوران درخشنده، رخشان بنی‌اعتماد، منیژه حکمت و... پیگیری می‌شد. د) دوره چهارم: سینمای اجتماعی سینمای پس از دهه 80 در کشور به‌تدریج به سوی تطبیق الگوی بازنمایی زن مبتنی بر نظم جنسیتی جامعه پیش می‌رود و همانطور که سینمای قبل از انقلاب در ارائه تصویر زن متاثر از فرهنگ و جامعه زمانه خود بود، سینمای ایران در این دوره نیز زن را براساس کلیشه‌های فرهنگی و جنسیتی جامعه زمان خود به تصویر می‌کشد. این زن فردی است که سوژگی خود را در جامعه و خانواده کسب کرده و در این مسیر دارای چالش‌ها و مسائل متعددی است. زن در سینمای اجتماعی ایران میان هویت فردی و ریشه‌های خانوادگی خود همواره در رفت و برگشت است. @eqbali62
جنسیت و عدالت(ابوالفضل اقبالی)
درباره برهانِ برهانی آیا مخالفت برهانی با لایحه حجاب فقهی‌ست یا جامعه‌شناختی؟ ابوالفضل اقبالی دکتر محسن برهانی اخیرا در فضای مجازی اعلام کردند که حاضرند با تنظیم‌کنندگان لایحه مناظره و اثبات کنند که لایحه مخالف شرع و حقوق شهروندی است. نگارنده براساس بررسی کامل ادلّه ایشان در گفتگوها و مصاحبه‌ها و نوشته‌هایی که داشتند مدعی است که ماهیت مخالفت ایشان با لایحه فقهی نیست بلکه جامعه‌شناختی است و بر همین مبنا به عنوان یک جامعه‌شناس مجددا ایشان را دعوت به مناظره می‌کنم. حال چرا من چنین ادعایی دارم؟ دکتر برهانی در آخرین مناظره‌اش با دکتر سوزنچی کاملا اذعان دارند که اولا حجاب به معنای وجه و کفین حد شرعی و بلااختلاف در دین اسلام است و ثانیا امکان تقنین دارد و ثالثا در اینکه حکومت اسلامی باید احکام دین را اجرا کند یعنی مثلا زکات اخذ کند، حدود را جاری کند و... تردیدی ندارند. اما در ادامه این مناقشه را مطرح می‌کنند که آنجایی که پای الزام مردم از سوی حکومت به میان می‌آید باید دلیل و قاعده‌ی روشن فقهی وجود داشته باشد که حکومت بر مبنای آن حقوق و آزادی‌های مردم را محدود کند در غیر اینصورت چنین حق یا تکلیفی ندارد. لذا درباره حجاب چون نه حد مشخصی داریم و نه مخاطب فعل حجاب خود حکومت است، صرفا باید به قاعده «التعزیر لکل عمل محرم» استناد کنیم که این هم به دلیل اختلافی بودن میان فقها، برای حاکمیت نباید به عنوان امر مسلّم تلقی گردد. ایشان در ادامه در برابر چالش مهم دکتر سوزنچی مبنی بر اینکه آیا حکومت باید صرفا بر مبنای اجماعات عمل کرده و در موارد اختلافی بی‌عملی را در پیش گیرد؟ پاسخ می‌دهند: خیر باید به نظر مردم رجوع کند. یعنی براساس آمار و پژوهش‌های جامعه‌شناختی و... بررسی کند که آیا این مداخله به دیندار شدن و باحجاب شدن و عدم پراکنده شدن مردم از دور حاکمیت منجر می‌گردد یا خیر؟ سپس براساس آن اقدام نماید. که دکتر سوزنچی هم تاکید می‌کنند که این سخن که حاکمیت باید با روش عقلایی و حساب شده قوانین را پیاده کند که محل اختلاف نیست. پس براساس این سیر استدلالِ دکتر برهانی می‌توان نتیجه گرفت که ایشان معتقد است اگر مردم با تعزیرِ حاکمیت در زمینه حجاب همراهی کرده و نخبگان اجتماعی آن را براساس موازین عقلایی تشخیص دهند، حکومت حق دارد نسبت به تعزیر بی‌حجابان ورود و مداخله نماید. اما اگر مردم مخالف باشند یا نخبگان و جامعه‌شناسان رای به غیرعقلانی بودن این اقدام دهند، حکومت نه تنها حق ندارد بلکه معصیت نیز کرده است. خب با نگاهی به این سیر استدلال و عناصر مورد تاکید در آن معلوم می‌گردد که دکتر برهانی عملاً مناقشه فقهی درباره اقدام حکومت در زمینه برخورد با بی‌حجابی مطرح نکرده‌اند و قضاوت درباره لزوم یا عدم لزوم این مداخله را به تشخیص نخبگان و کشف رای مردم واگذار نمودند. خب گفتگو درباره اینکه نخبگان و جامعه‌شناسان چه نظری درباره لایحه دارند یا مردم چه نگرشی به ورود و مداخله حاکمیت دارند، قطعا و بدون‌شک در قلمرو مباحث فقهی و حقوقی نیست بلکه مبحثی کاملا جامعه‌شناختی است. من سعی کردم در این نوشتار تقریر محل نزاع و اختلاف کرده باشم و اگر دکتر برهانی برداشت من از صحبت‌های خود را تایید می‌کنند می‌توانیم درباره همین موضوع با هم گفتگو کنیم. @eqbali62
حجاب و سندروم‌های مشاوره سیاستی ابوالفضل اقبالی نظام مشاوره و تصمیم‌سازی در جامعه ما به صورت عام دارای چالش‌ها و سندروم‌هایی است که هرکدام به نوبه خود اختلالاتی را در روند تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری کشور ایجاد می‌کنند. در عرصه حجاب به دلیل خاص‌بودگی، پیچیدگی و حساسیت موضوع، این چالش‌ها نمود و بروز بیشتری دارد. در این نوشتار قصد دارم به برخی از این سندروم‌ها در فضای تصمیم‌سازی حجاب اشاره کنم. 1) ابهام در شاخص‌های نخبگی اولین چالش مهم ما در عرصه مشاوره و تصمیم‌سازی در کشور، عدم تعریف مشخص و ابهام در شاخص‌های مفهوم نخبگی است که این چالش در حوزه‌های علوم انسانی پررنگ‌تر جلوه می‌کند و به صورت خاص در مسائل حوزه زنان، خانواده و حجاب بسیار نمود دارد. یعنی مشخص نیست که افراد با چه ملاک و معیاری دور میز جلسات تصمیم‌سازی کشور در این عرصه می‌نشینند و چرا میان آنها این همه اختلاف سطح(نه اختلاف نگاه) وجود دارد؟ افرادی که معلوم نیست براساس چه پشتوانه نظری یا کدام سابقه علمی و سیاستگذاری به حلقه مشاوران اصلی مسئولان و تصمیم‌گیران وارد می‌شوند. لذا در فرآیند ارائه مشورت به مسئولان، خطاهای شناختی و گاف‌های تحلیلی واضحی رخ داده و روند تصمیم‌گیری را به چالش می‌کشند. 2) ترجیحِ مشهورات به گفتارهای معتبر دومین معضل مهم در فرآیند مشاوره و تصمیم‌گیری در کشور، علاقه وافر مسئولان و سیاستگذاران به مشهورات و حرف‌های پربسامد در جامعه و ترجیح آن نسبت به گفتارهای معتبر، علمی و دارای مبنا است. مشاوران نیز با اطلاع از این ترجیح، هیچ‌گاه درصدد بازنگری در مشهورات و مدعاهای پرتکرار برنمی‌آیند و به تکرار همان مکررات اکتفا می‌کنند. برخی از این مشهوراتِ بی‌مبنا اما دوست داشتنی در حوزه سیاستگذاری حجاب عبارتند از: ❌ قانون حجاب باعث افزایش التهاب اجتماعی و تعمیق شکاف‌های جامعه شده است. ❌ تصویب لایحه حجاب به ریزش سرمایه اجتماعی حاکمیت و کاهش مشارکت سیاسی مردم منجر می‌شود ❌ جامعه ماهیتی خودتنظیم‌گر دارد و ارجاع حجاب به عرف جامعه و عدم مداخله دولت برای حل معضل حجاب بهترین گزینه است. ❌ با تصویب و اجرای قانون حجاب، کشور مجددا تا مرز فروپاشی و سقوط پیش خواهد رفت. ❌ مردم با قانون حجاب مخالفند! با مردم گلاویز نشوید! ❌ ابتدا معیشت مردم را تامین کنید سپس به روسری آنها گیر بدهید! این مشهوراتِ بی‌مبنا تا اولین حلقه‌های ملازمان و همراهان مسئولان قوا نیز رسوخ کرده است! کسی هم کوچکترین تردیدی در صحت و سقم این ادعاها ندارد. 3) سکولار اندیشیِ نخبگان سکولار اندیشی با «علم‌گرایی» و «روشمندی» تفاوت دارد. گاهی نخبگان اجتماعی در مقام مشاوره بر اهمیت و ضرورتِ تعامل با جامعه به‌مثابه موجودی زنده و کنشگر تاکید می‌کنند و نسبت به ناکارآمدیِ «ابلاغ» و مواجهه از بالا به پایین انذار می‌دهند که این سخن کاملا علمی و روشمند است و نگارنده به عنوان یک جامعه‌شناس همواره در تمام جلسات تصمیم‌سازی بر این اصل تاکید داشته‌ام. اما گاهی ادعا می‌کنند که سیاستگذاری و مداخله ما در جامعه باید تابع جهت‌گیری‌های مردم و جامعه باشد و حاکمیت بهتر است که اولویت‌های خود را با ذائقه مردم تنظیم کند. این سخن غیر از سخن نخست است. این کاملا به معنای غلتیدن در زمین عرفی‌گرایی و سکولار اندیشی است که متاسفانه برخی از نخبگان و تصمیم‌سازان عرصه حجاب گرفتار آن هستند. 4) آمار هراسی و خطای محاسبات چالش دیگر ما در فرآیند مشاوره نخبگان و تصمیم‌گیری مسئولان، اولا خطا در شناخت ماهیت جامعه و نظر مردم و ثانیا ترس شدید از آمار و پژوهش‌های میدانی است. فقط کافی‌ست در یک پژوهش میدانی داده‌ای مبنی بر مخالفت مردم با لایحه یا هرگونه مداخله حاکمیت در زمینه حجاب به چشم بخورد. آسمان و زمین به هم دوخته خواهد شد که چون مردم مخالفند ما نباید کاری کنیم! گویی که این آمارها هم اکنون از آسمان نازل شدند و همچون وحی غیرقابل خدشه هستند. در حالیکه پژوهشگران و عالمان مطالعات اجتماعی می‌دانند که آمارها از منظرهای مختلف قابل ارزیابی و مناقشه هستند و با صرف ادعای یک یا چند پژوهش میدانی نمی‌توان فهم متقن و بلاخدشه درباره جامعه کسب کرد. تفصیل این سخن را قبلا در یادداشتی تحت عنوان «لایحه حجاب و هیولای آمار» عرض کرده‌ام.
5) مرکزگرایی مفرط نخبگان یکی دیگر از سندورم‌های آزاردهنده در مسیر تصمیم‌سازی حجاب این است که مشاوران و نخبگان موثر در این عرصه از معضلی به نام مرکزگرایی و تعمیمِ اقتضائات تهران به کل کشور رنج می‌برند. اغلب مشاوران و ملازمان مسئولان فاقد ادراک مساله حجاب در مقیاس ملی هستند و امکان انتزاع و فراتر رفتن از سطح واقعیتِ اجتماعیِ پیرامون خود را ندارند. لذا تلقی آنها از موضوعاتی چون «نرخِ کشف حجاب»، «میزانِ همراهی مردم با لایحه»، «انسجام اجتماعی»، «عرف» و... کاملا متاثر از تجربه زیسته تهرانیزه شده آنهاست و فاقد اعتبار کافی برای تحلیل وضعیت کشور در سطح ملی هستند. چالش‌های دیگری نیز در فرآیند تصمیم‌سازی و مشاوره در عرصه حجاب همچون «جامعه‌بسندگی»، «سیاست‌زدگی»، «انفعال» و... وجود دارند که به دلیل اطاله کلام از ذکر آنها صرف نظر می‌کنم. @eqbali62
مردی که از تره‌بار محل بامیه می‌خرد، خانه‌ی رَشک‌برانگیزی دارد... @eqbali62
مصلحت، آبِ سیستان است... @eqbali62
سلسله یادداشت‌های ؛ یادداشت نهم سرکوب نشانه‌شناختی خانواده در سینمای ایران «مضمون» و «فرم» دو عنصر مهمِّ سازنده یک «فیلم» هستند. لذا اگر چالش‌های دراماتیک روایت و تکنیک‌های خلق تصویر را از یک فیلم بگیریم، آنگاه فقط با یک «متن» طرف هستیم که درصدد است بدون تکلّف، جهان را برای ما روایت کند. از این منظر می‌توان گفت تفاوتی میان فیلم و «فلسفه» وجود ندارد. تلقیِ «سینما به‌مثابه فلسفه» ناظر به شکست هژمونی فرم و تکنیک و هویت بخشیدن به «ایده» فیلم است. ایده‌ای که اگرچه روایت آن بدون لکنت فرمی به منطق سینما نزدیک‌تر است، اما به خودی خود اصالت دارد. تصاویر رسوب‌یافته در ذهن افراد تبیین‌کننده‌ی منطقِ کنش آنان در جامعه است. فهم بین‌الاذهانی، تبیین و تداوم الگوهای کنش، پیش‌بینی و بازتولید انواع کنش و... در پیوندی وثیق با این تصاویر ذهنی قرار دارند. همچنین مناقشات گفتمانی، تطورات اجتماعی، تضاد و وفاق در جامعه، گسست فرهنگی و... به نوعی متاثر از تصاویر هستند. به‌عبارتی همچنان که تداوم فرهنگ و الگوهای زیست و کنش افراد در یک جامعه معلول موفقیت در انتقال تصاویر است، شکاف میان‌فرهنگی نیز متاثر از جایگزینی تصاویر متناقض و مخالف در اذهان جامعه است. اهمیت غیرقابل انکار «تصویر» که به تعبیر نورمن دنزین، تکوین و بازتولید جامعه جدید از خلال تصاویر صورت می‌گیرد(Denzin,1970:124)، تلازمِ میان «سیاست‌گذاریِ کنش»(Behavior Policy) و «سیاست‌گذاری بازنمایی»(Representation Policy) را بیش از پیش برای ما آشکار می‌سازد. رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی مهمترین منابع سازنده تصاویر ذهنی نزد افراد هستند. لذا نهادهای اجتماعی برای تداوم و بازتولید خویش نیاز به خلق تصاویر موّید و سازگار به خود در رسانه هستند. در این میان اما «سینما» جایگاه ویژه‌ای دارد. اگر «فیلم» را در نسبت با سایر تولیدات تصویری، غنی‌ترین و تاثیرگذارترین منبع خلق تصویر در ذهن مخاطب بدانیم(Dayer,2005:63) می‌توان گفت سینما اولین و موثرترین رسانه در زمینه ایجاد تصاویر ذهنی نزد افراد جامعه است. از سوی دیگر سینما تنها رسانه جمعیِ رسمی در ایران است که نهادهای نظارتیِ تضمین‌کننده‌ی نُرم‌ها و استانداردهای سیاست‌گذاری بازنمایی در آن ناکارآمد عمل نموده و در سال‌های اخیر نسبت به رسانه‌های رسمی دیگر کمتر در مسیر بازنماییِ تصاویر سازگار با الگوهای نهادینه شده کنش در جامعه ایرانی – اسلامی ما حرکت نموده است. با نگاهی به جریان تولید فیلم در سینمای ایران و بررسی آثار 4 دهه اخیر از منظر مضامین و رویکردها، در می‌یابیم که خانواده سنّتی ایرانی غالبا در جایگاه دیگریِ سینما بوده و تصاویر خلق شده از خانواده و مناسبات آن در سینمای ایران اغلب در راستای سرکوب نشانه‌شناختی آن بوده است. در روند غالب این آثار، خانواده سنتی به‌سان اهریمنی فاقد عقلانیـت و اخـلاق به تصویر در می‌آید. اساسا مسئله این نیست که خوانش مرجّح این آثار در مقابل این نـوع زیسـتِ خانوادگی موضعی مقابله‌آمیز و نقادانه دارند، بلکه مسـئلۀ اهـریمن سـازي از خـانواده سـنّتی ایرانی از یکسو و عدم امکان به سخن درآمدن آن از سوي دیگر است. اگرچه آثار بسیار خوبی نیز خارج از روند مذکور در سینمای ایران خلق شده‌اند اما آن چیزی که تصویر غالب از خانواده در سینمای ایران محسوب می‌شود، نوعی غیریت‌سازی از خانواده سنتی ایرانی است که سالیان متمادی در جامعه ایران محمل بازآفرینی‌های فرهنگی بوده است. @eqbali62
https://abzarek.ir/service-p/msg/1330056 حرف‌تان را به صورت ناشناس به بنده بزنید. همه را میخوانم
کمتر از یک ماه تا پیوستنِ فتنه‌ی وحوش به زباله‌دان تاریخ باقیمانده است. فتنه‌های روزگار از ایران ما دور باد... @eqbali62