سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت پنجم
زن و کنشگری در رسانه
نسبت میان زن و رسانه در 3 سطح بروز دارد. سطح اول زن بهمثابه کنشگر است که در نقشهایی چون بازیگر، مجری، نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و... ظاهر میگردد. سطح دوم زن بهمثابه مخاطب است که در جایگاه بهرهبردار و مصرفکننده قرار میگیرد و سطح سوم زن بهمثابه موضوع و پیام است. یعنی برنامه یا درباره زن است یا دلالتهای جنسیتی بارز دارد. شاید بتوان گفت که عمده چالشهای ما در حوزه زن و رسانه به سطح اول مربوط است و در سطوح دیگر مسائل ما تابع روندهای اجتماعی جامعه ایران است.
در سطح اول چالشهای ما در دو حوزه کلان مطرح میشوند. حوزه اول ناظر به مباحث فقهیِ زن و کنشگری در رسانه است. اختلاط با نامحرم، گریم و آرایش زنان، نگاه به نامحرم، جذابیتهای زنانه و... حوزه دوم نیز مسائل مربوط به حضور موثر، کنشگری مستقل و فعالیت زنان در عرصه رسانه و برنامهسازی است که شامل محدودیتهای عرفی، مناسبات صنفی و موانع ساختاری میگردند. برای حل مسائل و چالشهای حوزه اول نیازمند طرح پرسشهای دقیق در زمینه مناسبات زن و رسانه با رویکرد فقهی و فلسفی هستیم. چارچوبهای حضور زن در رسانه بهویژه در قاب تصویر را باید با ارجاع مسالهمحور و دقیق به فقه طراحی کنیم و تعاریف بومی از عناصر جذابیت در رسانه و سازوکار استفاده از ظرفیت زنان را باید با ابزار حکمت و فلسفه ارائه کنیم. هردوی این عرصهها در ساحت اندیشهورزی دارای خلاءهای تئوریک جدی هستند و بیش از پیش نیازمند بحث و نظر میباشند.
از سوی دیگر مسائل ساختاری و موانع جنسیتی و فرهنگی پیش روی بانوان در زمینه کنشگریِ رسانه به ویژه در سطح تولید و برنامهسازی موثر و مستقل نیز باید به طور جدی مورد چارهاندیشی واقع شده و سازوکار استفاده از ظرفیت زنان در فرایندهای طراحی و ساخت برنامههای تلویزیونی و آثار سینمایی در کشور تسهیل گردد. زیرا هیچ تردیدی در ضرورت حضور موثر زنان در این عرصه به ویژه در نقش نویسندگی و کارگردانی وجود ندارد.
ماده ۶۳۸ ق.م بیش از دو دهه است که کارآمدی خود را برای کنترل وضعیت بیحجابی از دست داده و الان عدهای برای مدیریت غائلهی کشف حجاب و برهنگی ما را به آن حواله میدهند!
@eqbali62
برخلاف تصور دوستان، تبصره ماده ۶۳۸ ق.م در این لایحه نسخ نشده است. ضمن اینکه در اصلاحات نهایی متن لایحه توسط نمایندگان محترم مجلس، استناد به آن هم برای رفع نگرانی متدینین مبنی بر عدول لایحه از حجاب شرعی گنجانده شده و قطعا رای خواهد آورد.
اطلاعرسانی کنید
@eqbali62
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ...
چقدر این روزها از این آیه دور شدیم...
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت ششم
ضرورتِ شکستِ هیمنهی روایتِ زن موفق در رسانه
ابوالفضل اقبالی
رسانه در عرصه بازنماییِ تصویر زن مطلوب و ایدهآل تابع و پیرو جامعه است. تصویری که از الگوی مطلوب زن در فضای اجتماعی و ذهنیت نخبگان و مردم وجود دارد در رسانه نیز پمپاژ میگردد. اگرچه رسانه باید در این زمینه حیثیت استقلالی خود را حفظ کرده و خودش برای جامعه نیز تصویر بسازد، اما واقعیت این است که این تعامل بیشتر از سمت جامعه به رسانه هدایت میگردد. لذا روایتی که از زن ایدهآل در رسانه هژمونی دارد و صدای غالب در سینما و تلویزیون به شمار میرود، روایتِ «زن موفق» است.
زن موفق در فاهمهی جامعه ایرانی در زمانه فعلی چه ویژگیهایی دارد؟ این تصویر براساس کدام مولفههای اصلی و محوری ساخته و پرداخته و بازنمایی میگردد؟ برای پاسخ به این سوال باید ابتدا به واکاوی این مفهوم در جامعه بپردازیم. واقعیت این است که زن موفق در گفتمان غالب در جامعه ایرانی به زنی اطلاق میگردد که میان الگوهای سنتی و مدرن در رفت و آمد بوده و انتظارات و الزامات هر دو الگو را توامان برآورده میسازد. در این ذهنیتِ نادرست و نادقیق، زنی که ملتزم به خانواده و نقشهای خانگی خود بوده و فعالیتهای زنانه خود در خانواده را به نحو احسن انجام میدهد و در عین حال حضور پررنگ و حرفهای در جامعه داشته و سهم روشن و محسوسی از مناسبات اقتصادی، علمی، ورزشی و... در فضای کشور را کسب کرده است، زن موفق و الگوی مطلوب و ایدهآل است. این تصویر عیناً در فضای رسانه نیز غلبه یافته و هیمنهای شکستناپذیر دارد.
این تصویر از زن موفق آشکارا نادرست و غیرمنصفانه است و باعث اخراج بیش از 90 درصد بانوان جامعه از دایره این تصویر شده و عملاً بانوانی که به تعبیر من «ابرزن» هستند امکان رقابت با یکدیگر در عرصه الگوی زن موفق را پیدا خواهند کرد. زیرا بدنه متوسط و معمولی زنان جامعه توفیقِ سازگاری با این تصویر را نداشته و تحت فشار نقشیِ مضاعفی که این الگو برای آنان ایجاد میکند، دچار آسیبها و اختلالات بسیار روانی و جسمی خواهند شد. لذا باید تصویر زن موفق و الگوی ایدهآل و مطلوب از او در رسانه را بازسازی و هیمنه روایت موجود را فرو ریخت. این کار چگونه اتفاق خواهد افتاد؟ با ارائه روایتِ بدیل تحت عنوان «الگوی سوم زن». انشالله در یادداشتهای بعدی به مختصات این روایت بدیل توضیح خواهم داد.
@eqbali62
اگر واقعبینانه به مختصات میدان و بضاعت خود بنگریم تصدیق خواهیم کرد که لایحه حجاب و عفاف در حقیقت در راستای حفظ اقتدار پلیس و ممانعت از لطمه به حیثیت او در ساحت رسانه گام برداشته است.
@eqbali62
بزرگترین دروغی که درباره لایحه میگویند این است که براساس آن کشف حجاب به رسمیت شناخته شده و صرفاً با برهنگی برخورد میشود. اما حقیقت آن است که برهنگی با دستگیری فوری پلیس و کشف حجاب با احراز هویت هوشمند و جریمه نقدی مواجه خواهند شد.
به مردم دروغ نگویید!
@eqbali62
دروغ دیگری که مخالفان درباره لایحه میگویند این است که جلوی امر بهمعروف را میگیرد! در حالیکه لایحه به درستی مرز میان امر به معروف و توهین را مشخص و با توهین به شهروندان برخورد کرده است. از قضا برخی از مخالفان لایحه سابقه خوبی در امر به معروفِ محترمانه و بدون توهین به شهروندان ندارند!
@eqbali62
موضعگیری صریح درباره لایحه حجاب
ابوالفضل اقبالی
امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند اظهارنظر صریح و بدون ابهام درباره لایحه حجاب هستیم تا بلاتکلیفی موجود میان نخبگان اجتماعی، مردم و مسئولان در این فضای مشوش برطرف شود. من هم به نوبه خودم در این یادداشت قصد دارم موضع شفاف و صریح خود را درباره لایحه عرض کنم:
1) لایحه حجاب و هرگونه برخورد انتظامی و کیفری با مساله حجاب قادر به حل معضل حجاب در جمهوری اسلامی نبوده و صرفا در بهترین حالت میتوانند سدّی در برابر گسترش روند فزاینده کشف حجاب و برهنگی باشد. حل معضل حجاب را به نهادها و سازوکارهای دیگری باید سپرد که قبلا تفصیلا درباره آن سخن گفتهام
2) لایحه منتشر شده حجاب از نظر من متن «کمنقص» و رو به جلویی است که بسیاری از مطالبات بدنه مدینین و عموم مردم جامعه در مواجهه با اقلیتِ هنجارشکن را پاسخ خواهد داد. اگرچه همین نقایص و ایرادات موجود در متن نیز باید و حتما اصلاح خواهد شد انشالله
3) لایحه از حدود الهی و حجاب شرعی عدول نکرده و هم در متن منتشر شده تعبیر «بیحجابی» دلالت بر حجاب شرعی دارد و هم در ویراست نهایی که به صحن خواهد رفت استناد به تبصره ماده 638 ق.م در آن گنجانده شده تا تصور احتمالیِ نسخ این ماده را از بین ببرد.
4) لایحه اقتدار پلیس را از بین نبرده است بلکه با سازوکارهای طراحی شده در آن دیگر اساسا ضرورتی به اجبار پلیس به درگیر شدن با بانوان بدون روسری در کف خیابان وجود ندارد. پلیس وقتی خانم برهنه یا نیمه برهنه را در خیابان جلب کند کسی دوربین به دست نمیشود و هیاهو و جنجال به راه نمیاندازد. زیرا برهنگی بسیار بسیار اندک است. اما اگر شهروند بدون روسری را دستگیر کند احتمال درگیری کف خیابان و افزایش تصاویر و فیلمهای درگیری که امکان موجسواری دشمنان را فراهم میکند، افزایش مییابد. بالاخره دستگیری 1 درصد جامعه کجا و دستگیری 15 درصد کجا! این لایحه اتفاقا در راستای صیانت از اقتدار و اعتبار پلیس عمل کرده است.
5) من درباره ماده 64 لایحه با تمام اختلاف نظری که با مخالفان دارم و این ماده را روی کاغذ بسیار پیشرو و کاملا اسلامی میدانم اما برای ممانعت از تبعات احتمالی آن در کف میدان با حذف کامل این ماده و ارجاع این موضوع به قانون حمایت از آمرین به معروف موافقترم
6) امروز در آستانه مطرح شدن لایحه در صحن مجلس تنها مطالبه ما باید درخواست تصویب کلیات لایحه و ارجاع جزئیات آن به کمیسیون قضایی یا فرهنگی جهت اعمال اصلاحات باشد. وگرنه رد کلیات لایحه در مجلس به معنای پایان حجاب در جمهوری اسلامی خواهد بود.
والعاقبه للمتقین
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت هفتم
از خانواده دینی تا خانواده رسانه ای
خانواده یکی از نهادهای مهم جامعه بشری است که زیربناییترین و اولین نهاد اجتماع به شمار میرود. تاثیر خانواده بر رشد، تعادل و شکوفایی افراد و جامعه به حدی است که هیچ صاحبنظری نمیتواند آن را انکار کند. از این رو ادیان الهی از جمله دین اسلام بر ضرورت تشکیل و حفظ این نهاد تاثیرگذار، تاکیدات بسیار نموده اند. لذا در یک جامعه ایده آل و مطلوب، محوری ترین کارگزار تعلیم و تربیت و جامعه پذیری افراد، خانواده بوده و افراد در درون خانواده، ارزش ها و هنجارهای متناسب با زندگی اجتماعی را فرا می گیرند. مشاهده روند تغییر و تحولات در سبک زندگی و ساختار خانواده های ایرانی و نیز کمرنگ شدن نقش و تاثیر این نهاد در فرایند جامعه پذیری افراد، نشان از نفوذ و تاثیر الگوهای مدرن از خانواده در جامعه ایرانی می باشد که توسط رسانه های مختلف از جمله تلویزیون ارائه و تایید می گردند. خانواده ایرانی امروزه با مسائل اساسی و بعضا بحران آفرین مواجه است. امروزه به دلیل غلبه فرهنگ مدرن بر فضای فرهنگ سنتی و اصیل جامعه ما توسط رسانه ها، شکاف نسلی قابل توجهی میان والدین و فرزندان آن ها به چشم می خورد و این مساله زمینه ساز پیدایش بحران های هویتی و رفتاری در میان جوانان گردیده است. از سوی دیگر الگوهای خانوادگی ارائه شده توسط رسانه ملی نیز به نظر می رسد نه تنها پاسخ در خور توجهی به این مساله در میان خانواده های ایرانی نداده است بلکه بر شدت این شکاف و فاصله نیز در بعضی مواقع افزوده است.
بهطور کلی روند تولیدات و سریالهای رسانه ملی در دهه اخیر در جهت تقویت سبک زندگی اسلامی – ایرانی از خانواده نبوده و تصویر ارائه شده از خانواده ایرانی دچار معضلاتی چون شکاف نسلی، سبک زندگی مصرفی و مدرن، غلبه ارزش های سکولار و غیر دینی، هسته ای شدن خانواده و خروج از مدل خانواده گسترده و تعاملات محدود فامیلی و خانوادگی، کم رنگ شدن ارزش های سنتی و دینی، ضعف و عدم تدبیر والدین در تربیت و پرورش فرزندان، فرزند سالاری و عدم توجه و احترام به جایگاه والدین و بزرگترها، تضعیف جایگاه مرد در ساختار قدرت خانواده و تاکید بر مدیریت دوگانه و در عرض هم زن و مرد در خانه و مواردی از این قبیل است.
این تصویر ارائه شده از خانواده و سبک زندگی آن در آثار و تولیدات تلویزیونی داخل کشور تحت تاثیر گفتمان هالیوودی حاکم بر جریان سینما و تولیدات ماهواره ای در غرب است. در سینمای هالیوود و تولیدات ماهواره ای نه تنها خانواده به معنای گسترده و سنتی هیچ جایگاهی ندارد بلکه خانواده هسته ای نیز دچار معضلات بسیاری از قبیل خیانت های زن و شوهر به یکدیگر، تاکید بر هم خانگی به جای ازدواج، فاصله و تفاوت ارزشی و گفتمانی نسل جدید با نسل گذشته، عدم توجه به کارکرد تربیتی زن، بی میلی به فرزند داشتن و نیز زن محوری و مرد ستیزی است. در سینمای هالیوود این هویت فردی و مدرن افراد است که جایگزین هویت و اصالت خانوادگی او شده است. این تاثیر پذیرفتن آثار و تولیدات سینمایی و تلویزیونی کشور ما و جریان حاکم بر آن ها از محتوای رسانه ای و سینمایی غرب و هالیوود نشان دهنده تاثیر جهانی شدن ارتباطات و رسانه ها بر ارزش ها و نگرش های افراد و در نوردیدن مرزهای کشورها و از جمله مرزهای ایران است. این تصویر از خانواده در حالی است که الگوی اسلامی – ایرانی خانواده مبتنی بر ارزش ها و اصولی چون قیومیت و سرپرستی مرد به عنوان مدیر خانه، ارتباط صمیمی و مبتنی بر احترام میان والدین و فرزندان، محوریت زن در خانه و تاکید بر نقش تربیتی وی، تاکید بر خانواده گسترده و تعاملات وسیع فامیلی و خانوادگی، وجود عزت و محبت در تعامل میان همسران و سایر ارزش های دینی و سنتی از این قبیل می باشد.
@eqbali62
#نشست
🔴 *تشریف بیاورید*
یک برکت موضوع حجاب در ماههای اخیر رو کردن دست خالی تصمیمسازان و نهادهای مشاورهای از لوازم سیاست سازی بود.
🔸بلای عملگرایی افراطی و آتش زدن به خرمن مبانی اسلامی حکومت
🔸فقر نگاه تاریخی و هویتی، سیاست اندیشی به پهنای یک دریا و به عمق یک انگشت!
🔸عارضهای آمارهراسی، دیکتاتوری داده بر تحلیل
در این جلسه قرار است تا با آقای دکتر اقبالی پای چوبین جریان مشاوره سیاستی در موضوع حجاب را بیابیم. حجاب که از این بیماریها و نابلدیها رنج کشید، لااقل سایر موضوعات نکشند.
وقتی هم میگوییم «مشاوره سیاستی»، از اندیشکده گرفته تا مشاوران و اجزای تصمیمساز را مورد اشاره قرار دادهایم.
حتما تشریف بیاورید. و پخش کنید تا علاقهمندانش حاضر شوند.
مکان، خانه اندیشه ورزان است و برای حضور فقط باید نام و عنوان شغلی و تحصیلی خود را به شمارهی 0998 175 0580 پیامک کنید.
⚪ *آماج/باقری پور_ @bagheri_amaaj*
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت هشتم
تطور تصویر زن در سینمای ایران
ابوالفضل اقبالی
تاریخ سینمای ایران براساس تصویری که از زن ارائه کرده است به چهار دوره قابل تقسیمبندی است.
1) دوران پیش از انقلاب که جریان فیلم فارسی بر سینمای ایران غالب است و بازه زمانی 1330 تا 1357 را در بر میگیرد.
2) دوران پیروزی انقلاب اسلامی تا اواسط دهه 70 که جریان سینمای دفاع مقدس غلبه بیشتری دارد.
3) دوران حاکمیت جریان اصلاحات در کشور که سینمای فمینیستی پررنگ شد
4) از اواسط دهه 80 تاکنون
تصویر زن در هر یک از این ادوار تاریخی مختصات خاص خود را دارد که در ادامه به هر کدام اشاره خواهیم کرد.
الف) دوره اول: زنِ منفعل
از ابتدای ورود سینما به ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی، معمولا تصویری که از زن در سینما ارائه میگردد کاملا منطبق با نظم جنسیتیِ جامعه زمان خود است. جامعه ایرانی در سنت فرهنگی خود دارای عرف مردسالار است که در این فضا غالبا مردان در موضع استقلال، برتری و اقتدار نشسته و زنان جایگاهی فروتر، وابسته و انفعالی دارند. سینما نیز به تبعیت از این نظم فرهنگی، تصویری منفعل و وابسته از زن را بازنمایی میکند. تصویر زن در فیلم فارسی با عناصر جذابیت در سینما یعنی سکس و خشونت همنشینی وثیقی دارد و او را به ابژه جنسی، ضعیفه، خالهزنک و... تبدیل نموده است.
ب) دوره دوم: غیبت زن در سینما
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییرات فرهنگی جامعه ایران، تنظیمات سینما با محوریت جمله معروف حضرت امام(ره) که فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم» صورت پذیرفت و از آنجا که در سینمای موجود، بازنمایی تصویر زن با فحشا و امر جنسی عجین شده بود و الگوی بدیلی برای روایت زن در سینما وجود نداشت، عملاً تصویر زن در فرایند سکسزدایی از سینما تا حد بسیار زیادی حذف گردید و ما در سینمای این دوره شاهد غیبت تصویر زن در قاب جادویی هستیم.
ج) دوره سوم: سینمای فمینیستی
همزمان با تحولات سیاسی اواسط دهه 70 در کشور، فضای فرهنگی کشور نیز دستخوش تغییراتی گردید و به تبع آن عرصه برای فعالیت جریانهای فمینیستی در فضای رسانه، مطبوعات و... فراهم گردید. لذا در این دوره تاریخی شاهد طرح مسائل زنان، هویت مستقل و فعال زنان، ستیزهجویی زن و مرد، و موضوعاتی از این دست در سینما هستیم و رویکرد غالب در اکثر آثار این دوره مبتنی بر انگارههای فمینیستی است که توسط کارگردانانی چون تهمینه میلانی، پوران درخشنده، رخشان بنیاعتماد، منیژه حکمت و... پیگیری میشد.
د) دوره چهارم: سینمای اجتماعی
سینمای پس از دهه 80 در کشور بهتدریج به سوی تطبیق الگوی بازنمایی زن مبتنی بر نظم جنسیتی جامعه پیش میرود و همانطور که سینمای قبل از انقلاب در ارائه تصویر زن متاثر از فرهنگ و جامعه زمانه خود بود، سینمای ایران در این دوره نیز زن را براساس کلیشههای فرهنگی و جنسیتی جامعه زمان خود به تصویر میکشد. این زن فردی است که سوژگی خود را در جامعه و خانواده کسب کرده و در این مسیر دارای چالشها و مسائل متعددی است. زن در سینمای اجتماعی ایران میان هویت فردی و ریشههای خانوادگی خود همواره در رفت و برگشت است.
@eqbali62
جنسیت و عدالت(ابوالفضل اقبالی)
درباره برهانِ برهانی
آیا مخالفت برهانی با لایحه حجاب فقهیست یا جامعهشناختی؟
ابوالفضل اقبالی
دکتر محسن برهانی اخیرا در فضای مجازی اعلام کردند که حاضرند با تنظیمکنندگان لایحه مناظره و اثبات کنند که لایحه مخالف شرع و حقوق شهروندی است. نگارنده براساس بررسی کامل ادلّه ایشان در گفتگوها و مصاحبهها و نوشتههایی که داشتند مدعی است که ماهیت مخالفت ایشان با لایحه فقهی نیست بلکه جامعهشناختی است و بر همین مبنا به عنوان یک جامعهشناس مجددا ایشان را دعوت به مناظره میکنم. حال چرا من چنین ادعایی دارم؟
دکتر برهانی در آخرین مناظرهاش با دکتر سوزنچی کاملا اذعان دارند که اولا حجاب به معنای وجه و کفین حد شرعی و بلااختلاف در دین اسلام است و ثانیا امکان تقنین دارد و ثالثا در اینکه حکومت اسلامی باید احکام دین را اجرا کند یعنی مثلا زکات اخذ کند، حدود را جاری کند و... تردیدی ندارند. اما در ادامه این مناقشه را مطرح میکنند که آنجایی که پای الزام مردم از سوی حکومت به میان میآید باید دلیل و قاعدهی روشن فقهی وجود داشته باشد که حکومت بر مبنای آن حقوق و آزادیهای مردم را محدود کند در غیر اینصورت چنین حق یا تکلیفی ندارد. لذا درباره حجاب چون نه حد مشخصی داریم و نه مخاطب فعل حجاب خود حکومت است، صرفا باید به قاعده «التعزیر لکل عمل محرم» استناد کنیم که این هم به دلیل اختلافی بودن میان فقها، برای حاکمیت نباید به عنوان امر مسلّم تلقی گردد.
ایشان در ادامه در برابر چالش مهم دکتر سوزنچی مبنی بر اینکه آیا حکومت باید صرفا بر مبنای اجماعات عمل کرده و در موارد اختلافی بیعملی را در پیش گیرد؟ پاسخ میدهند: خیر باید به نظر مردم رجوع کند. یعنی براساس آمار و پژوهشهای جامعهشناختی و... بررسی کند که آیا این مداخله به دیندار شدن و باحجاب شدن و عدم پراکنده شدن مردم از دور حاکمیت منجر میگردد یا خیر؟ سپس براساس آن اقدام نماید. که دکتر سوزنچی هم تاکید میکنند که این سخن که حاکمیت باید با روش عقلایی و حساب شده قوانین را پیاده کند که محل اختلاف نیست.
پس براساس این سیر استدلالِ دکتر برهانی میتوان نتیجه گرفت که ایشان معتقد است اگر مردم با تعزیرِ حاکمیت در زمینه حجاب همراهی کرده و نخبگان اجتماعی آن را براساس موازین عقلایی تشخیص دهند، حکومت حق دارد نسبت به تعزیر بیحجابان ورود و مداخله نماید. اما اگر مردم مخالف باشند یا نخبگان و جامعهشناسان رای به غیرعقلانی بودن این اقدام دهند، حکومت نه تنها حق ندارد بلکه معصیت نیز کرده است.
خب با نگاهی به این سیر استدلال و عناصر مورد تاکید در آن معلوم میگردد که دکتر برهانی عملاً مناقشه فقهی درباره اقدام حکومت در زمینه برخورد با بیحجابی مطرح نکردهاند و قضاوت درباره لزوم یا عدم لزوم این مداخله را به تشخیص نخبگان و کشف رای مردم واگذار نمودند. خب گفتگو درباره اینکه نخبگان و جامعهشناسان چه نظری درباره لایحه دارند یا مردم چه نگرشی به ورود و مداخله حاکمیت دارند، قطعا و بدونشک در قلمرو مباحث فقهی و حقوقی نیست بلکه مبحثی کاملا جامعهشناختی است.
من سعی کردم در این نوشتار تقریر محل نزاع و اختلاف کرده باشم و اگر دکتر برهانی برداشت من از صحبتهای خود را تایید میکنند میتوانیم درباره همین موضوع با هم گفتگو کنیم.
@eqbali62
حجاب و سندرومهای مشاوره سیاستی
ابوالفضل اقبالی
نظام مشاوره و تصمیمسازی در جامعه ما به صورت عام دارای چالشها و سندرومهایی است که هرکدام به نوبه خود اختلالاتی را در روند تصمیمگیری و سیاستگذاری کشور ایجاد میکنند. در عرصه حجاب به دلیل خاصبودگی، پیچیدگی و حساسیت موضوع، این چالشها نمود و بروز بیشتری دارد. در این نوشتار قصد دارم به برخی از این سندرومها در فضای تصمیمسازی حجاب اشاره کنم.
1) ابهام در شاخصهای نخبگی
اولین چالش مهم ما در عرصه مشاوره و تصمیمسازی در کشور، عدم تعریف مشخص و ابهام در شاخصهای مفهوم نخبگی است که این چالش در حوزههای علوم انسانی پررنگتر جلوه میکند و به صورت خاص در مسائل حوزه زنان، خانواده و حجاب بسیار نمود دارد. یعنی مشخص نیست که افراد با چه ملاک و معیاری دور میز جلسات تصمیمسازی کشور در این عرصه مینشینند و چرا میان آنها این همه اختلاف سطح(نه اختلاف نگاه) وجود دارد؟ افرادی که معلوم نیست براساس چه پشتوانه نظری یا کدام سابقه علمی و سیاستگذاری به حلقه مشاوران اصلی مسئولان و تصمیمگیران وارد میشوند. لذا در فرآیند ارائه مشورت به مسئولان، خطاهای شناختی و گافهای تحلیلی واضحی رخ داده و روند تصمیمگیری را به چالش میکشند.
2) ترجیحِ مشهورات به گفتارهای معتبر
دومین معضل مهم در فرآیند مشاوره و تصمیمگیری در کشور، علاقه وافر مسئولان و سیاستگذاران به مشهورات و حرفهای پربسامد در جامعه و ترجیح آن نسبت به گفتارهای معتبر، علمی و دارای مبنا است. مشاوران نیز با اطلاع از این ترجیح، هیچگاه درصدد بازنگری در مشهورات و مدعاهای پرتکرار برنمیآیند و به تکرار همان مکررات اکتفا میکنند. برخی از این مشهوراتِ بیمبنا اما دوست داشتنی در حوزه سیاستگذاری حجاب عبارتند از:
❌ قانون حجاب باعث افزایش التهاب اجتماعی و تعمیق شکافهای جامعه شده است.
❌ تصویب لایحه حجاب به ریزش سرمایه اجتماعی حاکمیت و کاهش مشارکت سیاسی مردم منجر میشود
❌ جامعه ماهیتی خودتنظیمگر دارد و ارجاع حجاب به عرف جامعه و عدم مداخله دولت برای حل معضل حجاب بهترین گزینه است.
❌ با تصویب و اجرای قانون حجاب، کشور مجددا تا مرز فروپاشی و سقوط پیش خواهد رفت.
❌ مردم با قانون حجاب مخالفند! با مردم گلاویز نشوید!
❌ ابتدا معیشت مردم را تامین کنید سپس به روسری آنها گیر بدهید!
این مشهوراتِ بیمبنا تا اولین حلقههای ملازمان و همراهان مسئولان قوا نیز رسوخ کرده است! کسی هم کوچکترین تردیدی در صحت و سقم این ادعاها ندارد.
3) سکولار اندیشیِ نخبگان
سکولار اندیشی با «علمگرایی» و «روشمندی» تفاوت دارد. گاهی نخبگان اجتماعی در مقام مشاوره بر اهمیت و ضرورتِ تعامل با جامعه بهمثابه موجودی زنده و کنشگر تاکید میکنند و نسبت به ناکارآمدیِ «ابلاغ» و مواجهه از بالا به پایین انذار میدهند که این سخن کاملا علمی و روشمند است و نگارنده به عنوان یک جامعهشناس همواره در تمام جلسات تصمیمسازی بر این اصل تاکید داشتهام. اما گاهی ادعا میکنند که سیاستگذاری و مداخله ما در جامعه باید تابع جهتگیریهای مردم و جامعه باشد و حاکمیت بهتر است که اولویتهای خود را با ذائقه مردم تنظیم کند. این سخن غیر از سخن نخست است. این کاملا به معنای غلتیدن در زمین عرفیگرایی و سکولار اندیشی است که متاسفانه برخی از نخبگان و تصمیمسازان عرصه حجاب گرفتار آن هستند.
4) آمار هراسی و خطای محاسبات
چالش دیگر ما در فرآیند مشاوره نخبگان و تصمیمگیری مسئولان، اولا خطا در شناخت ماهیت جامعه و نظر مردم و ثانیا ترس شدید از آمار و پژوهشهای میدانی است. فقط کافیست در یک پژوهش میدانی دادهای مبنی بر مخالفت مردم با لایحه یا هرگونه مداخله حاکمیت در زمینه حجاب به چشم بخورد. آسمان و زمین به هم دوخته خواهد شد که چون مردم مخالفند ما نباید کاری کنیم! گویی که این آمارها هم اکنون از آسمان نازل شدند و همچون وحی غیرقابل خدشه هستند. در حالیکه پژوهشگران و عالمان مطالعات اجتماعی میدانند که آمارها از منظرهای مختلف قابل ارزیابی و مناقشه هستند و با صرف ادعای یک یا چند پژوهش میدانی نمیتوان فهم متقن و بلاخدشه درباره جامعه کسب کرد. تفصیل این سخن را قبلا در یادداشتی تحت عنوان «لایحه حجاب و هیولای آمار» عرض کردهام.
5) مرکزگرایی مفرط نخبگان
یکی دیگر از سندورمهای آزاردهنده در مسیر تصمیمسازی حجاب این است که مشاوران و نخبگان موثر در این عرصه از معضلی به نام مرکزگرایی و تعمیمِ اقتضائات تهران به کل کشور رنج میبرند. اغلب مشاوران و ملازمان مسئولان فاقد ادراک مساله حجاب در مقیاس ملی هستند و امکان انتزاع و فراتر رفتن از سطح واقعیتِ اجتماعیِ پیرامون خود را ندارند. لذا تلقی آنها از موضوعاتی چون «نرخِ کشف حجاب»، «میزانِ همراهی مردم با لایحه»، «انسجام اجتماعی»، «عرف» و... کاملا متاثر از تجربه زیسته تهرانیزه شده آنهاست و فاقد اعتبار کافی برای تحلیل وضعیت کشور در سطح ملی هستند.
چالشهای دیگری نیز در فرآیند تصمیمسازی و مشاوره در عرصه حجاب همچون «جامعهبسندگی»، «سیاستزدگی»، «انفعال» و... وجود دارند که به دلیل اطاله کلام از ذکر آنها صرف نظر میکنم.
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت نهم
سرکوب نشانهشناختی خانواده در سینمای ایران
«مضمون» و «فرم» دو عنصر مهمِّ سازنده یک «فیلم» هستند. لذا اگر چالشهای دراماتیک روایت و تکنیکهای خلق تصویر را از یک فیلم بگیریم، آنگاه فقط با یک «متن» طرف هستیم که درصدد است بدون تکلّف، جهان را برای ما روایت کند. از این منظر میتوان گفت تفاوتی میان فیلم و «فلسفه» وجود ندارد. تلقیِ «سینما بهمثابه فلسفه» ناظر به شکست هژمونی فرم و تکنیک و هویت بخشیدن به «ایده» فیلم است. ایدهای که اگرچه روایت آن بدون لکنت فرمی به منطق سینما نزدیکتر است، اما به خودی خود اصالت دارد.
تصاویر رسوبیافته در ذهن افراد تبیینکنندهی منطقِ کنش آنان در جامعه است. فهم بینالاذهانی، تبیین و تداوم الگوهای کنش، پیشبینی و بازتولید انواع کنش و... در پیوندی وثیق با این تصاویر ذهنی قرار دارند. همچنین مناقشات گفتمانی، تطورات اجتماعی، تضاد و وفاق در جامعه، گسست فرهنگی و... به نوعی متاثر از تصاویر هستند. بهعبارتی همچنان که تداوم فرهنگ و الگوهای زیست و کنش افراد در یک جامعه معلول موفقیت در انتقال تصاویر است، شکاف میانفرهنگی نیز متاثر از جایگزینی تصاویر متناقض و مخالف در اذهان جامعه است. اهمیت غیرقابل انکار «تصویر» که به تعبیر نورمن دنزین، تکوین و بازتولید جامعه جدید از خلال تصاویر صورت میگیرد(Denzin,1970:124)، تلازمِ میان «سیاستگذاریِ کنش»(Behavior Policy) و «سیاستگذاری بازنمایی»(Representation Policy) را بیش از پیش برای ما آشکار میسازد.
رسانهها و وسایل ارتباط جمعی مهمترین منابع سازنده تصاویر ذهنی نزد افراد هستند. لذا نهادهای اجتماعی برای تداوم و بازتولید خویش نیاز به خلق تصاویر موّید و سازگار به خود در رسانه هستند. در این میان اما «سینما» جایگاه ویژهای دارد. اگر «فیلم» را در نسبت با سایر تولیدات تصویری، غنیترین و تاثیرگذارترین منبع خلق تصویر در ذهن مخاطب بدانیم(Dayer,2005:63) میتوان گفت سینما اولین و موثرترین رسانه در زمینه ایجاد تصاویر ذهنی نزد افراد جامعه است. از سوی دیگر سینما تنها رسانه جمعیِ رسمی در ایران است که نهادهای نظارتیِ تضمینکنندهی نُرمها و استانداردهای سیاستگذاری بازنمایی در آن ناکارآمد عمل نموده و در سالهای اخیر نسبت به رسانههای رسمی دیگر کمتر در مسیر بازنماییِ تصاویر سازگار با الگوهای نهادینه شده کنش در جامعه ایرانی – اسلامی ما حرکت نموده است.
با نگاهی به جریان تولید فیلم در سینمای ایران و بررسی آثار 4 دهه اخیر از منظر مضامین و رویکردها، در مییابیم که خانواده سنّتی ایرانی غالبا در جایگاه دیگریِ سینما بوده و تصاویر خلق شده از خانواده و مناسبات آن در سینمای ایران اغلب در راستای سرکوب نشانهشناختی آن بوده است. در روند غالب این آثار، خانواده سنتی بهسان اهریمنی فاقد عقلانیـت و اخـلاق به تصویر در میآید. اساسا مسئله این نیست که خوانش مرجّح این آثار در مقابل این نـوع زیسـتِ خانوادگی موضعی مقابلهآمیز و نقادانه دارند، بلکه مسـئلۀ اهـریمن سـازي از خـانواده سـنّتی ایرانی از یکسو و عدم امکان به سخن درآمدن آن از سوي دیگر است. اگرچه آثار بسیار خوبی نیز خارج از روند مذکور در سینمای ایران خلق شدهاند اما آن چیزی که تصویر غالب از خانواده در سینمای ایران محسوب میشود، نوعی غیریتسازی از خانواده سنتی ایرانی است که سالیان متمادی در جامعه ایران محمل بازآفرینیهای فرهنگی بوده است.
@eqbali62
https://abzarek.ir/service-p/msg/1330056
حرفتان را به صورت ناشناس به بنده بزنید. همه را میخوانم
کمتر از یک ماه تا پیوستنِ فتنهی وحوش به زبالهدان تاریخ باقیمانده است.
فتنههای روزگار از ایران ما دور باد...
#شاهچراغ
#فتنه_مهسا
#غائله_ژینا
#فتنه_زن_زندگی_آزادی
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت دهم
دختران و رویاهای صورتی
درباب تفاوتهای بنیادینِ «رویا» و «آرمان»
ابوالفضل اقبالی
چند سالی هست که با دقت مضاعفی گفتارهای پیرامون هویت و آینده دختران را بررسی و مطالعه میکنم. از ادبیات فمینیستی و مشاورههای زردِ روانشناسی در این عرصه که بگذریم، یکی از صداهای پرطنین در گوش دخترانِ امروز متعلق به گفتار جریانهایی است که برچسب انقلاب اسلامی، زنِ تراز، الگوی سوم و... دارند. در سالهای اخیر حجم قابل توجهی از آثار رسانهای و فرهنگی اعم از سرود و نماهنگ، کتاب، کارگاه و همایش، صفحات مجازی و... توسط این جریانها برای دختران تولید شده است.
دغدغه ثابت این آثار و محصولات تولیدی درباره دختران، هویتبخشی به آنان در قامت یک انسانِ موثر اجتماعی در آینده است. دغدغهای که میتوان با اغماض آن را منتسب به گفتار انقلاب اسلامی در عرصه زنان و دختران نمود. اما ایده مرکزی اغلب این آثار و فعالیتها معطوف به یک مفهوم کاملا فردگرایانه و سکولار است. «رویا» لب کلام گفتار بدنه مذهبی جامعه درباره دختران در نسبت با هویت و آینده آنهاست. «رویاهایت را بساز» نقطه تلاقی گفتارهای فمینیستی، روانشناسی زرد و بدنه مذهبی است که در امتدادشان به مقوله «هویت جنسیتی» به آن رسیدهاند. این در حالیست که اگرچه انقلاب اسلامی از ایده «زنِ موثر» حمایت میکند، اما به یقین با گفتار فوق ناسازگار است. گفتار بدیل انقلاب اسلامی برای هویت و آینده دختران، «آرمان» است.
«آرمان» با «رویا» تفاوتهای بنیادین دارد. رویا، تصویرگریهای نفس انسانِ سکولار از آینده است که در انقطاع مطلق از تاریخ و جغرافیا قرار دارد. براین اساس، رویا ماهیتی منفعل و ایزوله دارد و فرد را بیرون از حرکت جامعه در مسیر تاریخی خود تعریف میکند. لذا در این گفتار، رویای دختران قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن چندان تفاوتی ندارند. هر دو از جنس تارگِت هستند(ببخشید معادل فارسی که حق مطلب را ادا کند نیافتم!) پرواضح است که در چنین فضایی احتمال تعارض منافع میان فرد و جامعه چندان بعید نیست. زیرا تارگتهای فردی نه تنها تعهدی به اهداف جمعی ندارند بلکه حتی امکان قرار گرفتن در موقعیتهای تقابلی و ناهمنوا با نظم و روندهای جمعی نیز دارند. لذا به میزان گسترش این گفتار در میان افراد، جامعه یک گام به سمت گذار از انسجام اجتماعی به انزوای اجتماعی پیش میرود. بحث و تفصیل این گزاره بماند برای بعد...
آرمان اما دقیقا در نقطه مقابل رویا قرار دارد. نقطه عزیمت آرمان، تاریخ است. آرمان، تصویر متعهدانه و مسالهمندِ فرد از آیندهی حرکت تاریخی جامعه است که در این میان رسالتها و ماموریتهایی هم برای زندگی فردی مشخص میکند. لذا آرمان ماهیتی فعال دارد و برخلاف رویا که قائم به فرد است، آرمان قبل از فرد وجود داشته و بعد از او نیز تداوم خواهد داشت. به همین دلیل است که افراد برای آرمان «هزینه» میدهند اما برای رویا نه! موضع افراد نسبت به رویا «ترجیح» است اما نسبت به آرمان، «تکلیف».
الگوی سومِ زیستن، صرفاً در بستر آرمان قابل تحقق است. رویا که «مجاهدت» نمیخواهد. رویا نهایتا با «تلاش» و «برنامهریزی» قابل دستیابیست! رویا به معنای واقعی کلمه «صورتی» است. این آرمان است که با «ایمان» و «یقین» آغاز میشود و با جهاد به مال و جان و آبرو امتداد مییابد. انسانِ انقلاب اسلامی اینگونه زیستنی دارد و اساسا با چنین انسانهایی تمدن جدید رقم میخورد. یک سینه سخن درباره تفاوت این دو گفتار دارم. شاید در فرصتی به تفصیل سخن بگویم.
اما از تمام فعالان حوزه زنان و دختران که در پایگاه انقلاب اسلامی کنش میکنند تقاضای تامل بیشتر دارم. جایگزینی ادبیات آرمان به جای رویا هم برای پسران و هم برای دختران ضروری است. اما تاکید من روی دختران از این جهت است که سهم و نقش دختران در تنظیم و رهبری حرکت اجتماعی بسیار بیشتر و موثرتر از پسران است. لذا دختران را بیشتر دریابید. اگر هویت و آینده دختران نوجوان را به «انقلاب اسلامی» و «ایران مقتدر» پیوند بزنید، برای رفع بسیاری از چالشها و حل مسائل اجتماعی ایران در آینده زمینهسازی کردهاید.
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت یازدهم
عاشقانههای پاپ
بازنمایی عشق در ترانههای موسیقی پاپ ایرانی
ابوالفضل اقبالی
مصرف موسیقی یکی از مهمترین اشکال مصرف فرهنگی در دنیای مدرن است. در جامعه ایران نیز گوش دادن به موسیقی یکی از بخشهای عمده اوقات فراغت افراد و بهویژه جوانان را تشکیل میدهد. برخی از پژوهشهای میدانی از مصرف 78 درصدی موسیقی در میان افراد 15 تا 45 سال حکایت دارند. همچنین جامعه ایران را معمولاً جامعهای عاطفی، پرتکلّف، دارای مذهب باطنگرا، ادبی و عرفانی دانستهاند که امور عقلانی تحتالشعاع این پدیدهها قرار گرفته است. عشق و حواشی آن را میتوان دغدغهای فراگیر در میان جامعه جوان ایرانی تلقی کرد که اکثریت این طیف را بهنوعی درگیر خود نموده است.
در پژوهشی که توسط نگارنده با عنوان «بازنمایی عشق در موسیقی پاپ ایرانی» اجرا و منتشر گردید، پس از شناخت و تبیین ویژگیها و مولفههای عشق سیال و رابطه ناب با استفاده از نظریات زیگموند باومن و آنتونی گیدنز، به بررسی و تحلیل محتوای کیفی ترانههای موسیقی پاپ در ایران پرداخته شد. براساس یافتههای آن پژوهش، مهمترین ویژگیهای عشق سیال عبارتاند از فراخانوادگی بودن، تصادفی بودن، ناپایداری، تکرارپذیری، تعهدگریزی، اروتیک و زمینی بودن، پایان همراه با نفرت، عشق بهمثابه تجربهای منتشر و عمومی، کفویت عاشق و معشوق، جنسیتزدایی از عاشقی، عشق بهمثابه خاطره وصل و تلخی تجربه عاشقی است
با بررسی و تحلیل کیفیت بازنمایی عشق در موسیقی پاپ ایرانی مشاهده میشود که مفاهیمی همچون خیانت، جدایی، بی وفایی، ترک رابطه، اشک و غم و... پربسامدترین مفاهیم بازنمایی شده در این ترانهها هستند. به عبارت دیگر مخاطبان موسیقی پاپ که در میان جوانان ایرانی تعداد قابل توجهی به شمار میروند، از گوش دادن به یک آلبوم خواننده محبوب بیشترین چیزی که نصیب آنها میگردد، غم و غصه و شکایت نسبت به بی وفایی و خیانت عشقی است. این یافتهها از منظر تحلیل متن که رویکرد پژوهش حاضر بوده، استخراج گردیده است و به نظر میرسد با توجه به تأثیر عمیق موسیقی بر روحیات و ذهنیات مخاطبان خویش، این موضوع از منظر جامعهشناسی مخاطب و شناخت تأثیر این مفاهیم بر مخاطبان موسیقی پاپ نیز قابل تأمل و بررسی بوده و میتوان در پژوهشهای بعدی بدان توجه نمود.
نکته دیگری که میبایست از منظر سیاستگذاری فرهنگی بدان توجه نمود، اهتمام به تصویر و غفلت از متن در سیاستگذاری فرهنگی در کشور است. به نظر میرسد حساسیتِ نظارتیِ سیاستگذاران فرهنگی کشور بیشتر معطوف به رسانههای تصویری از قبیل فیلم و عکس بوده و نسبت به متن و محتوای آثار فرهنگی که به مخاطبان عرضه میشود توجه کافی صورت نمیگیرد. حجم واکنشهایی که نسبت به انتشار یک آلبوم موسیقی زیرزمینی دارای مضامین غیراخلاقی در جامعه ما صورت میگیرد در مقایسه با واکنشهای معطوف به انتشار یک کلیپ تصویری حاوی محتوای غیراخلاقی بسیار ناچیز و بی اهمیت است. در حالی که این نگرانیهای مطرح شده نسبت به موسیقی پاپ که کاملاً به صورت مجاز در کشور تولید و منتشر میگردند، در مقایسه با آلبومهای غیررسمی و فاقد مجوز این نوع موسیقی و نیز سایر موسیقیهای زیرزمینی مانند رپ که سهم قابل توجهی را در سبد مصرف فرهنگی جوانان جامعه ایرانی دارد، اساساً قابل قیاس نیست. مفاهیم بازنمایی شده در این موسیقیهای زیرزمینی به مراتب ضدعشق و معشوق و ضدخانواده هستند که ضرورت توجه بیشتر به این عرصه را نمایان میسازند.
@eqbali62
سخنی در ردِّ جدایی عفاف از حجاب
ابوالفضل اقبالی
❇️ این روزها زیاد به گوش ما میخورد که عفاف از حجاب مهمتر است و ما باید زنان را به عفاف دعوت کنیم و تکثر پوشش آنها را بپذیریم. یا اینکه درباره فلان بازیگر مطرح سینمای گفته میشود فلانی پاکترین و عفیفترین بانوی سینمای ایران است و سخنانی از این دست. در این نوشتار قصد داریم کمی درباره این جداانگاری عفاف و حجاب صحبت کنیم. آیا اساسا این دو مقوله از یکدیگر جدا هستند؟ یا چه نسبتی میان این دو حاکم است؟
✅ نکته اول اینکه اغلب این سخنان و مباحثی که در این زمینه گفته میشود دچار نوعی مغالطه هستند. به این معنا که غالبا معنای عفاف را به «پاکدامنی» تقلیل میدهند. گویی عفیفه بودن یعنی دامن پاک داشتن و مرتکب فحشا نشدن. و براساس این تقلیلگرایی در معنای عفاف اینگونه نتیجه میگیرند که مهم نیست خانمی حجاب داشته باشد یا نداشته باشد مهم این است که پاکدامن بوده و عفیف محسوب شود! در حالیکه پاکدامنی یکی از سطوح و مراتب عفاف است و عفاف سطوح دیگری نیز دارد که این افراد به آن توجه نمی کنند. اینکه به یک فرد بدسخن میگوییم عفت کلام داشته باش! یعنی داریم از سطحی از عفاف که در کلام متجلی هست صحبت میکنیم. عفاف در گفتار، عفاف در رفتار، عفاف در نگاه، عفاف در فکر و خیال و... همگی سطوح مختلفی از عفاف هستند. عفاف در پوشش نیز یک سطح از عفت است که در لباس و نحوه پوشش افراد ظهور مییابد و تجلی آن میشود حجاب. یعنی فردی که حجاب را در پوشش خود رعایت نمیکند و در جامعه و انظار مردم برهنه و بدننما ظاهر میشود حتی اگر پاکدامن باشد، سطحی از عفاف را برخوردار نیست.
✅نکته دوم اینکه حجاب و عفاف در يك معنا مترادف همديگر هستند. زيرا حجاب در کتابهای لغت به معنای پوشش، پرده و مانع آمده است. در گذشته به نگهبان، حاجب می گفتند؛ چون مانع ورود اغيار و بيگانگان در يک حريم و محيط خاص می گردد. بنابراين حجاب و پوشش زن نيز به منزله يک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند. همين مفهوم منع و امتناع در ريشه لغوی عفت نيز وجود دارد؛ بنابراين، دو واژه «حجاب» و «عفت» در معنای «منع و امتناع» مشترکند. تفاوتی که بين منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بين ظاهر و باطن است؛ يعنی منع و بازداری در عفت مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت يک حالت درونی است، ولی با توجه به اين که تاثير ظاهر بر باطن و تاثير باطن بر ظاهر، يکی از ويژگی های عمومی انسان است؛ بنابراين بين حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تاثير و تاثر متقابل است؛ بدين ترتيب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بيش تر و بهتر باشد، اين نوع حجاب در تقويت و پرورش روحيه باطنی و درونی عفت تاثير بيشتری دارد. و برعکس آن نيز صادق است به اين معني كه هر چه عفت درونی و باطنی بيشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بيشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
✅ علاوه بر رابطه قبل، بين پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه علامت و صاحب علامت نيز هست؛ به اين معنا حجاب ظاهری نشانهای از مرحله خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته اين مطلب به اين معنا نيست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه مراتب عفت و پاکدامنی نيز برخوردار است. به همین دلیل، عفاف بدون رعايت پوشش ظاهری نيز قابل تصور نيست. نمی توان زن يا مردی را که عريان يا نيمه عريان در انظار عمومی ظاهر می شوند را با این ادعا که «اصل با درون و باطن افراد است» عفیف دانست. حجاب ظاهر يکی از علامتها و نشانههای عفاف باطن است و بين مقدار عفاف و حجاب، رابطه تاثير و تاثر متقابل وجود دارد. بعضی نيز رابطه عفاف و حجاب را از نوع رابطه ريشه و ميوه دانستهاند؛ با اين تعبير که حجاب ميوه عفاف و عفاف، ريشه حجاب است.
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت دوازدهم
زیبایی و تصویر بدن در رسانه
✅ تبلیغات رسانهای يكي از عوامل اجتماعی و فرهنگی است که در دوره خردسالی و نوجوانی، طرح اندامی باریک را برای دختران و اندامی عضلانی را برای پسران ترویج میکند. رسانه های عمومی (تلویزیون، سینما، مجلات و غیره) پس از جنگ جهانی دوم به نحو فزاینده ای طرح بدنی لاغر و لاغرتر (و اکنون حتی با تناسب جسمی بیشتر) را به عنوان الگوی مطلوب زنان معرفی کرده اند. اندام مطلوب برای مرد نیز متناسب؛ اما عضلانی معرفی می شود. از طرفي ديگر تصویر زنان و اندامشان، سبب فروش هر چیزی از غذا تا ماشین می شود. بازیگران مشهور سینما و تلویزیون روز به روز جوان تر، بلندتر و لاغرتر می شوند. بعضی ها حتی به این مشهورند که از شدت کمغذایی بر روی صحنه از هوش رفته اند. مجلات زنان پر از مقالاتی است که به آن ها می گوید اگر فقط یک کیلوگرم دیگر از وزن خود کم کنند، به همه چیز خواهند رسید؛ ازدواج عالی، بچه های دوستداشتنی، رابطه خوب جنسی و شغلی پر در آمد.
✅ چرا استانداردهای زیبایی در حالي بر زنانی تحمیل می شود که اکثریت آنان به طور طبیعی داراي سايز بزرگ تر و يا سن و سال بالاتر از هر کدام از این مدل ها هستند؟ برخی تحلیلگران معتقدند این موضوع ریشه اقتصادی دارد. با نمایش الگوی مطلوبی که دستیابی به آن و حفظش مشکل است، صنایع تولید مواد آرایشی و لاغری از رشد و سودآوری خود مطمئن خواهند بود. بدیهی است زنانی که نسبت به اندامشان احساس اطمینان ندارند، به احتمال زياد محصولات زیبایی، لباس های جدید و مکمل های رژیمی را می خرند. پژوهشها حاکی از این است که بیش از سه چهارم مجلات زرد و عامهپسند حاوی حداقل یک پیغام درباره نحوه تغییر ظاهری بدن از طریق رژیم، ورزش و یا جراحی زیبایی است.
✅ شاید آزاردهنده ترین مسئله، این حقیقت باشد که تصاویر رسانه ای از زیبایی زنان برای همه و به جز تعداد بسیار اندکی از زنان غیرقابل دستیابی است.
@eqbali62
سلسله یادداشتهای #زن_و_رسانه؛ یادداشت سیزدهم
راهبردهای فمینیسم در فضای نشر کتاب در ایران
ابوالفضل اقبالی
جریان فمینیسم در ایران با تحولات سیاسی و اجتماعی دورههای مختلف، فعالیتهایی را با شدت و ضعف در جامعه پیگیری کرده و به تدریج جای خود را به عنوان یک گفتمان رقیب و چالش برانگیز برای گفتمان دینی باز نموده است. البته به نظر میرسد فمینیسم در حال حاضر جایگاه خود را به عنوان یک گفتمان دارای هژمونی در فضای عمومی جامعه به دست نیاورده و هنوز منحصر به فضای نخبگانی و دانشگاهی جامعه ایران است. لذا این جریان برای تبدیل شدن به یک گفتمان مسلط در عرصه عمومی جامعه و به حاشیه راندن گفتمان دینی میبایست به زندگی عمومی مردم وارد شده و مفاهیم خود را در این عرصه برجسته سازی نماید.
یکی از ابزارهای مهمی که جریان فمینیسم برای بسط اندیشه و ارزش های خود در فضای عمومی جامعه برگزیده، رسانهها هستند. سینما، تئاتر، مطبوعات و به ویژه کتاب. کتاب و کتابخوانی به عنوان یکی از مولفه های مهمِ توسعه فرهنگیِ جوامع سهم غیرقابل انکاری در تعیین و تعیّن سبک زندگی افراد ایفا می کند. فضای حاکم بر عرصه نشر کتاب در ایران از منظر رویکردهای موجود در حوزه زنان و جنسیت، کاملا گفتمانی و محل مناقشه و مخاصمه گفتمان های فکری مختلف است. لذا یکی از مهمترین قلمروهای فعالیت جریان فمینیستی در ایران حوزه نشر کتاب است. ناشران و مولفان دارای گرایشات فمینیستی در 40 سال اخیر حجم قابل ملاحظه ای از تالیف، ترجمه و نشر کتاب را در کارنامه خود رقم زده اند.
به نظر می رسد جریان فمینیستی در ایران ضمن مطالعه دقیق و مخاطب شناسی عمیق از فضای نشر و کتاب در جامعه به خوبی توانسته راهبردهای نظری و استراتژی های فرهنگی مورد نظر خود را در دو سطح ناظر به محتوا و فرم پیگیری نماید که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
1) روایتِ انقیادِ تاریخیِ زنان
نزد غالب رویکردهای فمینیستی همواره تاریخ با انقیاد زنان همنشین بوده است. تاریخ بشر در نگاه فمینیستی مشحون از ظلم و ستم به زنان در قالب مناسبات مردسالارانه و زن ستیز در عرصه خانواده و اجتماع است. اساسا فمینیسم به عنوان جنبش دفاع از حقوق زنان در نسبتی انتقادی با این تلقی از تاریخ در غرب به وجود آمده و رسالت اصلی خویش را تغییر در روندِ تاریخیِ تبعیض جنسیتی می داند. لذا یکی از راهبردهایی که توسط جریان فمینیسم در عرصه نشر کتاب پیگیری می شود، روایتِ انقیادِ تاریخی زنان در عرصه های مختلف است.
2) برساخت نظری و علمیِ دوگانه جنس و جنسیت
مهمترین مبنای هستی شناختی فمینیستی که سایر مفروضات معرفتی این جریان را در این زمینه رقم می زند، برساخت گرایی جنسیتی است. برخلاف ذات گرایان که زنانگی و مردانگی را زیستی و طبیعت بنیاد فهم می-کنند، فمینیست ها با جدا انگاشتن دو مفهوم جنس و جنسیت بر این عقیده تاکید می کنند که زنانگی و مردانگی نه یک مفهوم زیستی و فیزیولوژیک، بلکه امری اجتماعی و برساخته فرهنگ و تاریخ هستند. لذا از دیگر راهبردهای نظری مهم جریان فمینیسم در فضای نشر ایران برساخت نمودن دوگانه ی جنس به مثابه یک امر فیزیولوژیک و جنسیت به مثابه یک امر تاریخی است.
3) ارائه خوانشی تاریخی از اسلام
یکی دیگر از راهبردهای جریان فمینیستی در فضای نشر ایران ارائه یک خوانش تاریخی از اسلام و متون مقدس است. ایده اسلامِ تاریخی ناظر به ابتنای فهم متون دینی بر زمینه های اجتماعی و فرهنگی هر عصر است. در این رویکرد اعتقاد بر این است که اگرچه برابری آغازین زن و مرد براساس آموزه های اسلامی واقعیتی انکارناپذیر است اما تحولات دین و فهم دینی در بستر تاریخ منجر به نابرابری جنسیتی شده است. لذا بسیاری از مسلمانان جوامع امروزی بیش از آنکه میراث دار وحی و قرآن باشند، وارث سنت هایی هستند که تحت تاثیر فرهنگ های جاهلی و زن ستیز قرار گرفته و در بسیاری موارد با اسلام اصیل تعارض دارند.
4) روایتِ ایدئولوژیک از تاریخ
تقویت هویت تاریخی فمینیسم سهم بسزایی در اقناع مخاطب در پذیرش آرمان ها و ارزش های فمینیستی دارد و در مقابل، تلقیِ بی-تاریخیِ سوژه خودبنیاد زنانه مشروعیت آرمان های جنسیتی فمینیسم را با بحران مواجه می سازد. لذا یکی از راهبردهای جریان فمینیستی در حوزه نشر در ایران خوانش زنانه از تاریخ است که در دو محور اصلی پیگیری می شود:
الف) هویت بخشی به سوژه خودبنیاد زنانه
ب) ایده مادرسالاریِ اولیه
5) ایجاد چالش های جنسیتی در نظامات فقهی و حقوقی کشور
بخش عمده ای از فعالیت های جریان فمینیستی در ایران معطوف به بازخوانی، تغییر یا تعدیل احکام و قوانین مربوط به زنان با رویکرد برابری جنسیتی است. اساسا دال محوری گفتمان فمینیستی در ایران برابری زن و مرد در فقه و قانون است. لذا یکی از راهبردهای عمده این جریان در فضای فرهنگی و نظری جامعه، تبیین ایده برابری جنسیتی و طرح چالش های ناظر به آن در نظامات فقهی و حقوقی کشور است.
@eqbali62