eitaa logo
اِࢪیحا(:
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
555 ویدیو
35 فایل
حرفی، پیشنهادی: https://harfeto.timefriend.net/16676543863446 پیامهاتون خونده میشه🚶🏽‍♂🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... پدر ظرف غذا را می دهد دستم. يعنی من اول بايد سراغ علی بروم؟ داخل اتاق خودم رو به حياط ايستاده و موهايش ژوليده است. رنگ صورتش از ناراحتي تيره شده است. ظرف غذا را روی ميز می گذارم و بی طاقت بغلش می کنم. سرم را می بوسد. خوشحالم که آرام است. - مسعود چرا اومده؟ - بَد نَشو علی! خودش داره ديوونه می شه. در ظرف غذا را باز می کنم و قاشق را درمی آورم: - بيا چند لقمه بخور. - مسعود خورده؟ - نه! می شه اين قدر مسعود مسعود نکنی. - کمرش خوبه؟ مطمئنم کمر و صورت مسعود خوب است. اما دقيقا حال دل و ذهن علی را نمی دانم. همه را با رفتارش متحيّر کرده است. دست علی را می گيرم و به زور می نشانمش چند لقمه بخور. بعد صحبت می کنيم. کاش مادر بود. من بلد نيستم بچه داری بکنم. آن هم پسر تخس و بدقلق. - پدر چی گفت؟ مادر خوبه؟ نگاهش می کنم. بنده خدا نگران کدام از ماست؟ - مادر خوبه که تونسته اين غذا را برايت بفرستد. پدر هم اصلاً نگران تو نشد که هيچ. نپرسيد چرا زدی باز هم هيچ. فقط از اينکه پسرش از برادرش کتک خورده تا دم سکته رفت. قاشق از دست علی می افتد. زبانم لال بشود با اين طرز حرف زدنم. حيران بلند می شود، دو قدمی می رود سمت در و برمی گردد. نگاهم می کند. دلم برايش می سوزد. هر چقدر من گستاخم، علی خاکسار است. کافه دستی به موهايش می کشد، دوباره می رود و برمی گردد. بايد کمکش بدهم. اما نه الآن که خودم به خجالت رسيده ام. بار سوم که می خواهد برود، پدر در آستانه در قرار می گيرد. علی پا پس می کشد. پدر اخم الود است و لب هايش را به هم فشرده که حرفی نزند. علی خم می شود. پدر نمی گذارد دستش را ببوسد و در آغوش می کشدش و کنار گوشش می گويد: - وقتی اعتراض می کردی، لجبازی می کردی، سر به هوايی می کردی، جوانی رو تجربه می کردی، من هيچ وقت به خودم اجازه ندادم دستم از حدش تجاوز کنه. مسعود، مسعوده. نه علی، نه ليلا و نه سعيد. داشته هاش رو ببين نه خطاهاشو. چه کردی با خودت علی؟ ما نمی تونيم فرمان زندگی کسی رو دست بگيريم. فقط می تونيم تابلوی راهنمای مسيرش باشيم. علی در آغوش پدر سکوت کرده است. اخمی که بر پيشانی پدر نشسته در چشمان به خون نشسته علی انعکاس پيدا می کند. پدر علی را از آغوشش جدا می کند و بازوانش را فشار می دهد و می گويد: - آرامش رو به مسعود برگردون، اگر آروم شدی. دارم فکر می کنم مگر می شود کسی در آغوش پدرش اين طور برود و آرام نشود. مسعود به چارچوب در تکيه می کند. خشم دوباره در صورت علی می دود. مسعود می خندد و می گويد: - با اين کاری که کردی دودل شدم که برم آمريکا يا فرانسه. خنده ام می گيرد. علی هنوز نتوانسته بر خودش غلبه کند. جلو می رود و جای سيلی هايی که زده، دست می کشد. مسعود دستش را می گيرد و می گويد: - اينجا رو هم ليلا نوازش کرده. هم بابا بوسيده، هم جای اشکای مامان روش نشسته. فقط حواست باشه که هم من، هم تو، خودخواهِ خودشيفته خر هستيم که من خرتر از تو. علی نمی خندد که هيچ، حاضر نمی شود مسعود را همراهی کلامی هم بکند. از اتاق می رود بيرون. مسعود کوتاه آمده اما علي نه! برمی گرديم خانه. در سکوتی که پدر با صحبت هايش می شکند، نه علی را مذمت می کند، نه مسعود را نصيحت. تنها حرف هایی می زند که راه و چاه را نشان می دهد؛ راه درستِ به هدف رساننده. سحر است که می رسيم. مادر و سعيد بيدارند. همان جا توی حياط کنارشان می نشينم. سعيد با سينی دمنوش می آيد و می گويد: - اين چايی آخر روضه است. نمی خواهم، اما برمی دارم و راهی اتاق می شوم. امشب بايد از فضای خانه قدم بيرون بگذارم، و الا خفه می شوم. صدای اذان مسجد، منجی من است. خالی و کم انرژی شده ام. سقف بلند می خواهم برای فکرهای بلندم. سقف خانه کوتاه است. شايد در زير سايه بلندی ها بتوانم کودکی های درونم را کنترل کنم تا کمی رشد کند و من هم بتوانم بزرگانه فکر کنم. شايد هم مجبور شوم خودم را به جای ديگران بگذارم ببينم چگونه تصميم می گيرم. @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ٺلنگرانہ‼️ از آیٺ الله بهجٺ(ره) پرسیدند: آیا آدم گناهڪار هم میٺواند امام زمانش را ببیند؟ جواب دادند: شمر هم امام زمانش را دید اما نشناخٺ ...🙃 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ...✨🌱... نمیدانم نور را بیابم یا نور را در منور بودنش بیارایم اما میدانم دلم را به وسعت آسمانی که در آن هستی وسیع کنم. @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... اِلَیکَ فَزِعْتُ... براےٺۅ دردهایݥ رآ میگویݥ... ..💌🖇.. 🌙 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ... ✨🌱:)... مےگۅیݩد عاشقاݩ دیواݩہ مےشۅݩد اݦا مݩ مےگۅیݦ: ڪسے ڪہ دیۅاݩہ اسـٺ عاشق مےشۅد... عقلٺ چیزے مےگۅید ــۅ دݪٺ برعڪـس آݩ را دعوایـے میاݩ مݩطق ــۅ احساس مےشۅد ٺۅ از ایݩ همہ هیاهۅ ــۅ غوغاےدرونٺ حیراݩ مےشۅے! آݩگاهـ اسـٺ ڪہ ٺۅ عاشق شدهـ‌ای...! ! @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ...🌈✨🌱... یآ مَفزَعی عِندَ کُربَتیٖ اے پناهگاهم هنگام ناراحتی هایم... 🌙
دعای سحر استاد‌موسوی‌قهار.mp3
3.17M
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... 🌙مناجات دعای سحر با نوای استاد موسوی قهار @Shahidzadeh
نامه ای از طرف خدا_139921219183.mp3
3.4M
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... 🎙 نامه‌ای از طرف خدا ‌ 🌷 اگر کسی با قرآن ارتباط برقرار کند دیگر از آن دل نمی‌کند... 🌈 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... 🔻بزرگترین معلم هر انسان ✓•°|پِیٰامِ‌مَعْنَوی|°•✓ ✓•°|اُسْتٰادْ‌پَنٰاهٓیٰانْ|°•✓ @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ...♥️✨... بیســـت و نہ شد عـدد مـاه دل من بـے تـاب اسٺـــ✨ بهتریــن جــاے جهــــان شـش گوشہ ے اربـاب اسٺـــ✨ 💚 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ...🌈✨🌱... اربآب‌حرم‌میخآم💔 《گر‌چھ‌محبوب‌ترین‌آرزویمـ آمدن‌در‌حرم‌ڪرب‌و‌بلاست چھ‌بیایم‌چھ‌نیایم‌حرمت همه‌ےزندگی‌ام‌وقف‌شماست》 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ☀️اميرالمؤمنين عليہ السلام فرمودند: 🌟«چون سختے ها بہ نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام ڪہ حلقہ هاے بلا تنگ گردد، آسايش فرا رسد.» 📚نهج البلاغه حڪمت ٣٥١🌷🍃 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... شڪر خدا ڪہ در پناه حسینم😍 ✓خدا هواتو داره،هوادار از این بهتر؟✓ @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ...😇✋... صدام از فرماندهان عراقی پرسید: ﭼﺮﺍ نمیﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺷﻮﯾﺪ؟! ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺟﻮﺍﻥ ۲۷ﺳﺎلهﺍﯼ ﺑﻨﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍ ﻣﺎنع‌ میشود!! ... @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... • 🌹🍃 • حاجی بین خودمون بمونه‌آ ولی بعد پرواز شما، دیگه هیچی مثل قبل نشد...💔✨ @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ...☘🌹🌙... •خرمشهر• شقایقےخون‌رنگ‌است؛ ڪه‌داغ‌جنگ‌بر‌سینه‌دارد داغ‌شهادت...! -آقاسیدمرتضی‌آوینے|• @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... وَ‌ندا‌آمد :‌خرمشھر‌،ࢪ‌ا‌خدا‌آزاد‌کرد ... "من‌و‌شما‌کاره‌ا‌ۍنیستیم؛دست‌قدرت‌الھۍ است !" -سیدنٖا‌الخامنہ‌اۍ @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ...🌈♥️✨🌱... بخشید و چه خوب غرقِ تغییر شدم مانند حصیرِ کهنه تعمیر شدم دل کندنم از ماه خدا دشوار است بسکه سرِ این سفره نمک گیر شدم! 🌙 @Shahidzadeh
1_70434828.mp3
7.69M
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... الوداع‌ماه‌بندگی🌙 وداع بسیار زیباباماه مبارڪ‌ رمضان 🌙 @Shahidzadeh
46.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ...🌈♥️.. موزیک ویدئوی بدون مرز @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ....🌈♥️✨🌱.... مـا روزه دار هـا هـمـه یــاد لــب تــوایم ای تشنه لب تر از همه‌ی تشنه ها حسین @Shahidzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا حَضرَتِ حَق... 《داشتنِ چیزی برای گفتن و نبودنِ کسی برای شنیدن خیلی وحشتناک است. اوج بی‌کسی‌ست.》 📚 🖋 @Shahidzadeh