یاحَضرَت ِحَق...
💌مشکلی هزار و چهارصد ساله!
✓•°|پِیٰامِمَعْنَوی|°•✓
✓•°|اُسْتٰادْپَنٰاهٓیٰانْ|°•✓
#ڪݪاماسٺاد
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
مسٺ بودیـم ازغدیرخمــــ،
دوباره عید شد🎈💚
ٺو بہ دنیا آمدے
مستے ما تمدید شد😍
#میلاد_امام_ڪاظم💚
#ابالرضا
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
اِࢪیحا(:
یاحَضرَت ِحَق...
..💌🖇..
ٻآ بابـالحوائج
اے ڪآش
عیدے غدیر ـۅ
وݪادٺ ِ شمآ،
اربعیݩ،ڪربݪا باشد...((:❤️
#ابالرضا
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
《..🧡🌱..》
°•|گفتھبودیفوقِفوقش
هفتھایازمنجدایے
سالهامشغولِآنمـ
هفتھبشمارم
ڪجایے؟!💔|•°
#حاجقاسم
#قاسمسلیمانـے
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاحَضرَت ِحَق...
🏝 غدیر
طرح جالبی داشت برای بیعت زنها!
یک پرده
یک تشت آب🌊
یک طرف دست امام
یک طرف دست خانم ها🌸
زن و مرد نمیشناسد ولایت ولی خدا!
همه باید باشند، بیایند، بمانند...🌙⭐️
💙 ما هم بیعت میکنیم با اماممان!
💦 این هم حوض آب!...
#تمباحال
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
...
..
.
[+شایدسنگـباخٺ،
تاڪاغـذبغـلـشڪنھ:)...]
#بیوےجذاب
#بیودزدے 😉
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یا حَضرَت ِ حَق...
خواستیم آدَم بِشیم
الحمدالله کرونا اومد به تَأخیر افتاد😏
✓•°|پِیٰامِمَعْنَوی|°•✓
✓•°|اُسْتٰادْپَنٰاهٓیٰانْ|°•✓
#ڪݪاماسٺاد
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یا حَضرَت ِحَق...
امام موسی کاظم علیه السلام:
مؤمن همانند دو کفه ترازوست؛ هر چه ایمانش فزونى یابد، بلایش نیز بیشتر شود.
بحارالانوار
#ڪݪاممعصوم
#شہیدزاده
@Shahidzadeh
اِࢪیحا(:
یا حَضرَت ِحَق... امام موسی کاظم علیه السلام: مؤمن همانند دو کفه ترازوست؛ هر چه ایمانش فزونى یابد،
بی تعلّل باز شد از هم گره پشتِ گره
تا که مادر سفرۂ موسی بن جعفر نذر کرد..!
#حضرت_موسی_بن_جعفر
یاحَضرَت ِحَق...
#رنج_مقدس
#قسمت_هشتاد_و_سوم
يکی به تأسف. يکی به تحير. يکی هم مثل من به... حالم از همه جهت خراب است. نمی دانم چرا؛ اما فکر می کنم اگر به گلی کمی اميد بدهم بد نباشد:
- وای گلی جون! فکر کن يکی دو ماه ديگه می ری سر زندگيت. بعد هم سه چهار تا بچه تپل مپل می آری. انقدر سرت شلوغ می شه که به اين روزا می خندی.
- چه دل خوشی داری ليلا!
اميد فايده نداشت! نااميدانه حرف بزنم ببينم می گيرد. اين بچه ها انگار غصه را بيشتر از شادی و خنده دوست دارند!
- اگه جدا بشی، چند سال ديگه فقط کارای شرکت رو انجام دادی، يه حساب پر پول هم داری، اما همش دنبال آرامشی. کسی که لحظه های تنهاييت رو با شادی پر کنه. يه کسی که حرف تو رو بفهمه و خوشبختت کنه. چه می دونم بالاخره هر زنی نياز به يه مرد داره، هر مردي هم نياز به يه زن تا زندگيشون کامل بشه.
عطيه هم می پرد وسط حرفم:
- الکی هم شعار نده که اين همه دختر که ازدواج نکردن و مشکلی ندارن. چون همش دروغه. همين دوستای مزخرف ما با قرص اعصاب می چرخن. منتهی مثل الآن تو اَند که اگه کسی قيافه تو ببينه فکر می کنه خوش بخت تر از تو کسی نيست.
بلند می شوم تا چای بياورم. کمی از اين فضا دور بشوم بد نيست. انرژی منفی اش خيلی زياد است. دارم فکر می کنم که قيد ازدواج را بزنم. به سختی اش نمی ارزد.
چای را که تعارف می کنم شوهر گلی زنگ می زند.
- خسروس. ببين شده بپّای من. کجا می رم؟ کی می رم؟ با کی می رم؟
خيلی سرد و تخاصمی صحبت می کند. قطع که می کند به اين نتيجه می رسم بايد مرکز مشاوره ام را جمع کنم. تازه می فهمم انسان موجود عجيب الخلقه ای است. پيچيده و حيران. همان بهتر که طرف حسابش نشوم.
- يه چيزی نمی گی ليلا جون!
- چی بگم؟
- حداقل بگو چه کار کنم؟
به خدا من اگر مسئول مملکتی می شدم به جای راه انداختن مراکز مشاوره، اول يک مرکز «چگونه تفکر کنيم تا خوشبخت زندگی کنيم» راه می انداختم. آدم ها بايد ياد بگيرند فکر کنند. تا بتوانند برای زندگی خودشان، در شرايط خودشان، با امکانات و توانمندی های خودشان راه حل پيدا کنند. ولی حالا من اينجا نشسته ام. نه مسئولم، نه هيچ. مستأصل شده ام مقابل گلبهار.
- راستش اين زندگی خودته! اگر من راه حل بدم. همون قدر اشتباهه که دوستات راه حل طلاق دادند. اگه بگم برو يا نرو سر کار، همون قدر دخالت در عقل تو کرده ام که جامعه تو رو بی عقلِ مقلّد دوست داره؛ که می گه اگه نری سر کار عقب مونده ای. ولی خودت بشين فکر کن، اول زندگيت رو بسنج، ببين توی اين چند سال راهی که رفتی با طبع و اهدافت همسان بوده؟ اصلاً هدفت درست بوده؟ يا نه فقط برای کم نياوردن مقابل ديگران اين مسير رو رفتی؟ من حتی فکر می کنم اين تيپ و آرايشت برای اينه که به خسرو نشون بدی که خيلی راحتی!
سرش را به نشانه تأييد تکان می دهد:
- تو بودی چه کار می کردی؟
- نظر من مهم نيست. ولی فکر کنم همديگه رو دوست داريد. پس بی خيال!
موقع خداحافظی می گويد:
- تورو خدا دعام کن!
گلبهار می رود. به مزاح می گويم:
- عطيه تو چرا شوهر نکردی بياد دنبالت؟ بايد پياده بکشی به جاده.
- خريت عزيزم! اما الآن يکی خواهانمه. بگو خب!
خنده ام می گيرد و می گويم:
- خب.
- هيچي من نمی خوامش.
دهانم جمع می شود:
- وا چرا خب؟
- چون خوب نيست. با هر کی که بهم گفت عزيزم که نمی تونم راه بيفتم برم. بهم نخنديا، دوست دارم پسر پاک و مؤمنی باشه. مثل خسرو زياده، اما من شوهر با روابط عمومی بالا نمی خوام.
آب دهنم می پرد توی گلويم. تا عطيه برود سرفه دست از سرم بر نمی دارد. دنيای عجيبی است. تحليل می کنم چرايی زير و رو شدن فرهنگمان را. کمی هايش، خوبی هايش. می خواهم يک مقصر پيدا کنم که يقه اش را بچسبم. پيدا می کنم و نمی کنم.
پدر و مادر که می آيند دل از اتاقم می کنم. قاليچه کوچکی را بر می دارم و راهی حياط می شوم. صدای صحبت پدر و مادر را می شنوم. بندگان خدا چه قدر بايد غصه ما را بخورند. توی حياط ولو می شوم رو به آسمان. با ابرها حرکت می کنم تا انتهای پشت بامی که پشتش پنهان می شوند. ابر ديگری می شود مرکب خيال های من. توی ذهنم آينده را سوار اين ابرها جلو می برم. بيست و دو سال دارم، اما به خاطر تمام درگيری هايم جز سهيل هنوز با خواستگار طرف نشده ام. الآن اگر مبينا بود چه قدر خوب می شد. بايد قبل از آمدنشان زنگ بزنم. خيالات زمان را گم می کند.
#بہشیرینےڪتاب
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاحَضرَت ِحَق...
- اینایی که نوشتین دستتون
گرفتین کوچیکه نمیتونم ببینم!
یکے از دانشجوها :
آقا نوشتن جانم فدایِ رهبر🤩
حضرتآقا:خدانکنه :)
#آقاجانفدایخندههات😍♥️
#رهبراݩہ
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
اِࢪیحا(:
یاحَضرَت ِحَق... - اینایی که نوشتین دستتون گرفتین کوچیکه نمیتونم ببینم! یکے از دانشجوها : آقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاحَضرَت ِحَق...
کارتان را برای خدا نکنید !
برای خدا کار کنید !
تفاوتش فقط همین است
ڪہ ممکن است
امام حسین علیہ السلام در ڪربلا
باشد و من در حال ڪسبِ علم
براے رضاے خدا . . . !🌱
#شهیدآوینی
#ڪـݪاماستاد
#شـهـیـدان_زنـدهـ_انـد
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh