یاحَضرَت ِحَق...
•| ☔️🌿💚 |•
.
.
.
شـۆق ديــداڕ تۆ بيڕوݩ ݩڕۆد از ســـر ما
#بیوےجذاب
🌱
•
•
|❥
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
ما
باید
فـدا
بشویم
تا
انقلاب
بمانـدシ
⌈🌙 ○°.
#فدائیاڽانقلاب
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
دِگَرْچِہ کُنَدْایٖنّْ دِل ّْکِہ عٰاشِقّْ شُهَدٰاءشُدِه اَسْتツ
#بیوےجذاب
😍
•
•
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
#رنج_مقدس
#قسمت_پنجم
رد موجهای ریز و درشت آب را که به دیوارهای حوض میخورند و آرام میگیرند، دنبال میکنم. از وقتی مبینا رفته خیلی تنها شدهام. بیحوصله که میشوم حیاط و حوض آب همدمم میشود. دلم هوای طالقان کرده است. ظهرها که همه میخوابیدند کتابم را برمیداشتم و از خانه بیرون میرفتم. آرام دست به دیوارهای کاهگلی میکشیدم گُلهای سر راه را نوازش میکردم، دور تکدرختها چرخ میزدم تا به کنار چشمه برسم. قمقمه آبم را پر میکردم و دنبال خیالاتم به کوه میزدم. تنهایی و عظمت کوه روحم را آرام میکرد و فکرم را به حرکت وا میداشت. گاهی دیگران همراهم میشدند. با آنها بودن شور خاص خودش را داشت؛ اما لذت تنهایی، حس متفاوتی بود که در سر و صدا و شیطنتها نبود. همین هم بود که کمتر کسی را به خلوتهایم راه میدادم. هیچکس نبود جز گلها و سبزیهای کوهی، پروانهها و کلاغهای پر سر و صدا و مارمولکهای ریز تندرو که با دیدنشان وحشت میکردم و با نزدیک شدنشان جیغ میکشیدم.
«دخترک کوهنشین، زیبای سرگردان، پری کوهی، کفتر جَلد امامزاده…» همه اینها لقبهایی بود که پدربزرگ حوالهام میکرد.
علی که کنارم مینشیند، یکلحظه جا میخورم. میخندد و میگوید:
– کجایی؟
شانههایم را بالا میاندازم. نمیگویم که در خیال طالقان بودهام و دلم تنگ شدهاست.
– توی آب.
هومی میکند:
– کجای آب مهمه. عمقی یا سطح.
سرم را بالا میآورم. با نگاهم صورتش را میکاوم که نگاه از من میگیرد.
دست میکند داخل آب و آرامآرام تکان میدهد. میگوید:
-میدونی آب اگه موج نداشته باشه چی میشه؟
ذهنم دنبال آب راکد میگردد. دستم را تکان نمیدهم تا آب آرام بگیرد.
– مرداب میشه.
مرداب و بوی بدش را دوست ندارم. نگاهم خیره به دستانش است که با هر تکانش تولید موج میکند.
– زندگی مثل دریاست؛ پر از حرکتهای آرام و موجهای ریز و درشت؛ بیشتر موجهایی که توی زندگی آدمها میافته به خواست خودشونه، با فکر خودشون کاری میکنن یا حرفی میزنن که موج میاندازه توی زندگیشون.
چشم از آب بر میدارد و نگاهم میکند:
– منظورم رو که گرفتی؟
سر تکان میدهم که یعنی: تا حدودی.
– اگر درست عمل کنند مثل این موج نتیجه درست عملشون با زیبایی نوازششون میده. اگرهم بد که…
دستش را محکم توی آب تکان میدهد و موج تندی به لبه حوض میرسد و تا به خودم بجنبم خیس شدهام. جیغ میکشم و از جا میپرم. سرم را بالا میآورم تا حرفی بزنم. ایستاده و سرش را هم چپ و راست میکند:
– باور کن قصد بدی نداشتم. میخواستم بگم، یعنی منظورم این بود که… چرا اینجوری نگام میکنی؟ درس عملی دادم. میدونی تو علم امروز تئوری درس دادن فایده نداره، ولی عملی، برای همیشه توی ذهن میمونه.
#بہشیرینےڪتاب
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
⁉️چرا امام زمان رو نمیبینم
شاگردی🙋♂به استادش👨🏫 گفت: خیلی دلم میخواد امام زمان رو ببینم ولی نمیدونم چرا نمیشه!!!🤔
🔹استاد گفت: برگرد و پشت به من بشین.
🔸شاگرد پشت به استاد نشست.
🔹استاد: الان میتونی منو ببینی؟
🔸شاگرد: معلومه که نه.
🔹استاد: چرا نمیتونی؟
🔸شاگرد: چون پشتم به شماست.
🔹استاد: حالا متوجه شدی چرا نمیتونی امام زمان رو ببینی؟؟؟
💥💥چون پشتت به امام زمانه💥💥
با گناه و غفلت، به امام زمان پشت کردیم و تقاضای دیدار داریم!!!!!!😳😔
🤲کاش در این رمضان لایق دیدار شوم🤲
#ماه_رمضان_ماه_آشتی
#ماهمہمانےخدا
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
...🖇💚...🖇💙...🖇🧡...
یه تصور ِ قشنگ...😍👇
شاید چند لحظه دیگه بیشتر با ظهور فاصله نداشته باشیم!☺️
برای ِ یاری ِ آقا آماده ای رفیق؟!
#ظهورنزدیکاست
#امید
#آماده_ایم؟؟؟
#امامزمانم
#اللّهُمَّعجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
🖇°🌱°❣️
دوسش دارم...🙃
دوسم داره...😍
دلتنگشم...🙂
دلتنگمه...😇
منتظرشم...🦋
منتظرمه...🌱
اون منو می بینه...🙃
.................اما.............
من نمی بینمش...😞
حقیقتا! نمیدونم عمرم کفاف میده موقع اومدن ببینمش یانه..؟!
ولی !
میدونم که خیلی مضطرم...🍃✨
این صاحبنا؟!
#المنتظرِمضطر...
#مولایِ_غریبم...
#یاریِ_خدا_نزدیک_است...
#اللّهُمَّعجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh