eitaa logo
اِࢪیحا(:
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
555 ویدیو
35 فایل
حرفی، پیشنهادی: https://harfeto.timefriend.net/16676543863446 پیامهاتون خونده میشه🚶🏽‍♂🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
یا حَضرَتِ حَق... درک کردن دیگران کار دشواریست! و یکی از نشانه‌های بلوغ یک فرد اینست ‌که بداند چگونه چیزهایی که برای دیگران اهمیت دارد را درک کند حتی اگر آن چیزها برای خودش اهمیت چندانی نداشته باشد. @Shahidzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... چقدر از مهربانی خدا لذت می‌بریمــ😕🙄؟ ✓•°|پِیٰامِ‌مَعْنَوی|°•✓ ✓•°|اُسْتٰادْ‌پَنٰاهٓیٰانْ|°•✓ @Shahidzadeh
Panahian-Clip - EbadatAzSareSiri.mp3
2.28M
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... 🎵عبادت از سر سیریــــ😬! ✓•°|پِیٰامِ‌مَعْنَوی|°•✓ ✓•°|اُسْتٰادْ‌پَنٰاهٓیٰانْ|°•✓ @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... سلام بازم چالش داریم🤩 این بار باید عضو یه کانال باحال بشین😄 فقط هرکی عضو شد باید از صفحه اسکرین شات بگیره برای این آیدی بفرسته😇 منتظرما🙃🙂 @Ghasemi_5 اینم لینک کانال👇 https://eitaa.com/saheleroman @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... چـنــــد روزے آســـمان نـزدیڪ اســـت... لــحـظه هـارا دریــــاب...🌷🌷 😉 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... حتے گنجشڪ ها در پے تو میگردند... ومن غافل از آنم ڪہ بگردم بہ دنبال تو و تو مے نگرے بہ حال بیمار من ڪہ چگونہ فراموشت ڪردہ امــ🙃💔... :) @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... چیزی‌در‌من‌گُم است؛ از آرزو فراتَر ...! 🌱 😉 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... یا ربّّ انَّ‌ لَنا فیکَ اَمَلاََ طَویلاََ کَثیراََ... خدایا! ما روی تو خیلی حساب کردیم...♥️ 🌸 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ‌ اون‌قدر خوب باش کہ وقتی شیطون دیدت بگہ: گمراه کردن این از عهده‌ی من بر نمیاد(:🌱 ⌈🌙 ☺️ @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ɪғ ʏᴏᴜ ᴡᴀɴᴛ ᴛᴏ ʙᴇ ʜᴀᴘᴘʏ, ᴛʀʏ ᴏɴʟʏ ᴛᴏ ᴘʟᴇᴀsᴇ ɢᴏᴅ, ɴᴏᴛ ᴘᴇᴏᴘʟᴇ! اگه میخوای خوشحال باشی، سعی کن فقط خدا رو راضی نگه داری نه آدما رو! 😊 🍃🌸 @Shahidzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... چقدر صبر خوب است اگر انتظار مقصدش تو باشی😍♥️🙈 ☺️😊😍😁 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... 🌱:/'•🌙 . . °•○بھ راسٺي،انساݩ رودي اسٺ آلودھ؛دریآ باید بود تا رودے آلودھ ࢪا پذیࢪا شد و ناپاڪێ ࢪا نپذیࢪفٺ. 🌱 . . . ⌈○°.⌋ @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... ⇲ ᵇᵉ ᵃ ʳᵉᵃˢᵒⁿ ⁱ ˡⁱᵛᵉ ٺُ دلیـل شو مـن زندگي میڪنم...✨⇱ 🌸🍃 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... می‌گفت دلتونو خونه امیرالمومنین کنید؛ خونه علی روحضرت زهرا جارو میزنه..(:♡ Γ🌱• . 😍 @Shahidzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... 🌼🌸 خودٺ‌دسٺٺوبیروݩ‌نڪشۍ خــــدادسٺٺو،رهــانمۍڪنہ✨ ــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃 @Shahidzadeh
یا‌حَضرَت ِ‌حَق... منتظرم ببینم معذرت‌خواهی می‌کند یا نه. خیلی جدی دستش را توی جیب شلوارش می‌کند و می‌گوید: – باشه باشه. بقیه‌شو می‌ذاریم بعداً. نمی‌خوای نگاهتو مهربون کنی؟ من الآن باید برم خرید. برگشتم صحبت می‌کنیم. چند قدم عقب‌عقب می‌رود و بعد هم با سرعت از در بیرون می‌زند. حالا با این لباس‌های‌ خیس چه کنم؟ سرما می‌پیچد توی تنم. لباسم را که عوض می‌کنم نگاهم به دفتر کلاسوری علی می‌افتد. ذوق می‌کنم. چه‌قدر دنبال این دفتر بودم و هر بار با قفل کردن در کمدش من را از دسترسی به آن ناامید کرده بود و حالا آن را جا گذاشته ‌است. این‌قدر ذوق‌زده شده‌ام که دیگر فکر نمی‌‌کنم در اتاق من چه‌کار داشته و چرا دفترش جامانده است؟! علی گاهی چند خطی از نوشته‌هایش را برایم می‌خواند. حالا که این فرصت را به دست آورده بودم، باید تمام روزهایی را که مجبورم می‌کرد هرجور و هر وقت شده نوشته‌هایم را تمام و کامل، به دستش بدهم تلافی می‌کردم. دفتر را مثل نوزادی شیرین و دوست‌داشتنی در آغوش می‌گیرم. قفل کمدم خراب است؛ دنبال جان‌پناهی برای دفتر، همه‌جا را با دقت نگاه می‌کنم: اتاق خودم، اتاق پسرها، آشپزخانه، انباری، کتابخانه، نه، زیر مبل سالن! محل رفت‌وآمد همه که هیچ بنی‌بشری آن‌جا چیزی پنهان نمی‌کند. زانو می‌زنم روی زمین و کلاسور را آرام هل‌‌می‌دهم زیر مبل سه‌‌نفره. مادر با سینی چای از آشپزخانه بیرون می‌آید. فوری خودم را جمع می‌کنم و به استقبالش می‌روم و در انتظار فرصتی ناب برای کاویدن دفتر علی، لحظه‌ها را می‌شمارم. به این لحظات ساکت و آرام خانه، آن هم با دفتری که پاسخ بسیاری از سؤالات کنج‌کاوانه من را در خود جا داده است، چه‌قدر نیاز داشتم! خم می‌شوم و دفتر را از زیر مبل، بیرون می‌آورم. صفحه اول یک پاراگراف کوتاه است: «اگر روزی بخواهم قانونی برای دنیا بنویسم، گمان نکنم قواعدی فراتر یا فروتر از آن‌چه می‌بینم و می‌دانم بنویسم. حتی سختی‌ها و رنج‌هایش را بازنویسی نمی‌کنم؛ اما با چشم دیگری به دنیا خواهم نگریست؛ با چشم بینایی که دوست و دشمن را درست می‌بیند، درست قدم برمی‌دارد و خوش‌بختی را رقم می‌زند.» حس غریبی احاطه‌ام می‌کند. احساس می‌کنم با یک علیِ جدید روبه‌رو خواهم شد؛ با یک علی پیچیده و ناشناخته. دفتر را ورق می‌زنم و می‌خوانم: @Shahidzadeh