یاحَضرَت ِحَق...
ٺمومـــ میشہ ایـن
روزهاے سخٺ...
| سیجٰعلـْ الله بعٰد عسٖر یُسرا..♥️ |
#آیہ_گرافے
#خداےخوبمن
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
ازشوݩ میپرسݩ معطݪ چـےهسٺین؟
ایݩہمه نعمٺ
بخاطر اعماݪ خوب ِ شماسٺ
چرا ازشوݩ اسٺفاده نمیڪنید؟
یاحَضرَت ِحَق...
:
تا ڪھ پࢪسیدم ز قلبم عشق چیسٺ؟
دࢪجوابم اینچنین گفت و گریسٺ🌨
ڵیلی و مجنون فقط افسانہاند
عشق دࢪ دسـت حُسِین بن عَلی است❤️
#حسینجانم✨♥️
#اربابدلتنگیهایم
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
.💠.
[گُفت کھ :
بسیجے هاےِ📿
خمینے و خامنهاے را 💚
براےِ حلِّ سخت ترین⛓
مشڪلات عالم آفریده اند . . .♥️]
..
🌱• #آقامصطفے_چمران
✌️🏻• #بچہهاے_آسیدعلے
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
رفقا به کسۍ ڪه یڪم وقٺ آزاد داشټه باشه براے گسٺردهـمون ݪازم داریم🙃
ٺرجیحا باݩو باشݩ🤗
به آیدے زیر مراجعه ڪنید👇
@zeinabi82
•••❥
شَبِٺونْشُهَدایۍٖ:)...
#بهوقت ← '00:00
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
..🤗😌..
تصدقِلبخندِ
بهجایمانده
درعکسهایت...؛
#حاجقاسم
#قاسمسلیمانـے
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
اِࢪیحا(:
یاحَضرَت ِحَق... ..🤗😌.. تصدقِلبخندِ بهجایمانده درعکسهایت...؛ #حاجقاسم #قاسمسلیمانـے #شہ
.•°♡°•.🔖💎.•°♡°•
کاش میشد آگهی بزنم روزنانه بنویسم
به یک عددحاج قاسم جهت خوب کردن حال دلمان نیازمندیم😔
اِࢪیحا(:
حضرٺ ِ جآݩ..(:♥️
رَبَّنَا وَ لاَتُحَمَّلنَامَالاَطَاقَهَ لَنَا بِه...
خدا مرآ بهـ دورے ٺـــۅ مبٺݪا نڪند...💔
یاحَضرَت ِحَق...
بيمارفَـقَـطْ دَرْ طَلَبِ لُطْفِ
طَبـیبْ اَسْتـــ ...
مامُنْـتَـظِرِنُسْخهۍدَرْمانِ
حُـسِـینیم ...
#یااباعبدالله❤
#امامِـمَن
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
احساس می کنم،
یه چیزی شبیه ِ |بُغض| 😕 تو وجود ِ زندگیمه :|
#گاهی_ادمین!
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
«تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ
تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِے»
.
بيـنهمہ ے دلنـگرانےو
آشوبهاےزندگے
دلـمخوشاستـــ
ڪهازحالمباخبرے
.
#دلتنگتوامحضرتبارانکجایی...
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
#رنج_مقدس
#قسمت_هشتاد_ام
فراموش می کنم به بچه ها زنگ بزنم؛ چون در حصار مامان و بابا گير افتاده ام. صورت قرمزم را خودم می بينم. کليد کرده اند روی اينکه اين بنده خدا بيايد برای خواستگاری. بدون آن که حرفی بزنم دارم توصيفات پدر را گوش می دهم و با انگشتانم بازی می کنم. انگشترم صد باری بيرون و تو شده و از فشار دست من کج و کوله. مادر می گويد:
- شما نبودی اين ها چندبار زنگ زدند که بيان، اما من گفتم صبر کنن تا شما بيايی.
- ليلاجان! اجازه بده بيان، بعد هر چی تو بگی. باور کن اگر خودم باهاش زندگی نکرده بودم، اصرار نمی کردم.
پدر سکوتم را که می بيند به مادر می گويد:
- اين سکوت نشانه رضايته. اگه زنگ زدن بگو بيان؛ اما بگو دخترمون خودش با پسرتون حرف هاشو می گه و هر چی خودش تصميم گرفت.
سرم را بالا می آورم و می گويم:
- بابا!
نگاهم می کند. دوباره سرم را پايين می اندازم و اين بار به ناخن هايم زل می زنم.
- جانم؟ چه عجب حرف زدی!
- من اصلاً برام مدرک و پول و کارش مهم نيست.
مکث می کنم و می گويم:
- اخلاقشه که خيلی مهمه. آدم عصبی مزاج و بدخلق و حساس که زندگی رو سخت می کنه نمی خوام. دوست ندارم همش بترسم و بلرزم که الآن چی می گه، چی بگم؟ می دونيد منظورم چيه؟
پدر آرام می گويد:
- آره بابا جون! من دسته گلم رو دست هر کسی نمی دم. با اين جوون چند هفته ای زندگی کردم. خانوادش رو می شناسم؛ اما باز هم خوبه که خودت نظر بدی.
سکوت می کنم. حالم اصلاً خوب نيست. تمام صبحانه دارد توی معده ام قل قل می کند. بلند می شوم و در سکوت آن ها به اتاقم پناه می برم. پنجره را باز می کنم تا حالم کمی بهتر شود. ذهنم درگير تمام زندگی هايی است که ديده ام. حرف ها و دعواها، اميدها، دروغ ها، محبت ها و از اينکه مثل بچه ها ذوق مرگ بشوم که می خواهم حلقه و سرويس و لباس عروس و تالار و آرايشگاه و بعد از دو سه سال دنبال يک ذره محبت طرفم باشم و خودم حوصله حرف زدن با او را نداشته باشم، متنفرم. دنبال کسی می گردم که محبت بين مان مثل چشمه ای باشد که هيچ وقت خشک هم نشود مثل مادر و پدر.
ياد گلبهار می افتم. زنگ می زنم به عطيه که پيامش از بقيه عجيب تر است:
- «تا دير نشده با گلبهار صحبت کن...»
بحث طلاق گلبهار است. توی ذهنم که جست و جو می کنم. يک سال هم از عقدش نگذشته است.
- طلاق، طلاق...
من خودم هنوز ازدواج نکرده ام چه برسد که بخواهم مشاوره طلاق بدهم؛ اما مادرم را پيشنهاد می دهم و قرار می گذارم برای فردا عصر.
برای مامان تعريف می کنم. متأسف می شود و خيلی راحت می گويد:
- فردا عصر با خاله قرار دارم. نمی تونم کنسل هم بکنم.
می مانم در گِل... عطيه با گلبهار می آيند و مقابل هم می نشينيم. ديشب تا حالا تمام سعی خودم را کرده ام تا مشاوره های پدربزرگ و مادر بزرگ خدا بيامرز را به ياد بياورم.
#بہشیرینےڪتاب
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
💌علت بی حوصله بودن و تمرکز نداشتن
✓•°|پِیٰامِمَعْنَوی|°•✓
✓•°|اُسْتٰادْپَنٰاهٓیٰانْ|°•✓
#ڪݪاماسٺاد
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یا حَضرَت ِحَق...
تو براے خدا باش،
خدا و همه ملائکه اش
براے تو خواهند بود...🌿✨
#خداےخوبمن
#شہیدزاده
@Shahidzadeh
یا حَضرَت ِ حَق...
|•و گاهے بہ ثانیہاے تمام مےشود هر آنچہ بود و نبود...•|
❗️مواظب باشیم❗️
#دلے
#بیوےجذاب
#گاهی_ادمین
#شہیدزاده
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
" مومِـــن
بیمـــارِ خداست...! :) "😇
#آیتاللهحقشناس
#منبــر_بزرگان
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh