eitaa logo
سلسله🌴🔥
988 دنبال‌کننده
99هزار عکس
124.1هزار ویدیو
396 فایل
سلسله: آل، دودمان، طایفه، قبیله، گروه، دسته، فرقه، حلقه، زنجیر، رشته، سری، ردیف، صف، اتصال، پیوند. با«سلسله» باشید تا بهترین ها را از دنیای اطلاعات ایران و جهان دریافت کنید. جهت ارتباط با مدیر کانال (انتقاد و پیشنهاد) https://eitaa.com/wahed_14
مشاهده در ایتا
دانلود
07.04.mp3
12.11M
شبنامه / غربی ها درباره حذف صفحات ایران چه گفتند ؟/واکنش تحلیلگران غربی به حذف صفحات ایران توسط آمریکایی ها / شبنامه / حذف سایت های ایران از نگاه تحلیلگران دنیا / این شبنامه را فقط کسانی که هنوز به آمریکا امید دارند ببینند / غربی ها درباره حذف صفحات ایران چه گفتند ؟ / واکنش تحلیلگران غربی به حذف صفحات ایران توسط آمریکایی ها / قسمت 547 @mrtahlilgar1
گفتگو با عبدالله شهبازی: مجاهدین خلق؛ تطور از «سازمان» به «کالت» شبکه‌های سری و «استراتژی تنش» در ایران کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور، شماره ۱۳، بهار ۱۴۰۰، صص ۱۲۴- ۱۳۴. متن کامل. فایل ورد @abdollahshahbazi
گفتگو با عبدالله شهبازی: مجاهدین خلق؛ تطور از «سازمان» به «کالت» شبکه‌های سری و «استراتژی تنش» در ایران کتاب ماه فرهنگی تاریخی یادآور، شماره ۱۳، بهار ۱۴۰۰، صص ۱۲۴- ۱۳۴. متن کامل مصاحبه (به صورت فایل‌های پی‌دی‌اف و ورد) در پست‌های بعدی است. از مصاحبه فوق: برخلاف تحلیل رایج و جاافتاده، اهداف واقعی این دو پروژه بزرگ [تروریسم دهه ۱۳۶۰ و عملیات فروغ جاویدان ۱۳۶۷] نمی‌توانست ساقط کردن نظام باشد اگر کالت رجوی را از ابزارهای مهم شبکه پنهانی بدانیم که از آن استفاده می‌کند برای دو کارکرد اصلی: ۱) استتار عملیات شبکه، ۲) تأثیرگذاری و جهت‌دهی (مانیپولاسیون) نظام جمهوری اسلامی ایران. تروریسم دهه ۱۳۶۰ و عملیات فروغ جاویدان یک هدف مشترک را دنبال می‌کردند که رادیکالیزه و سکتاریزه کردن جمهوری اسلامی بود و مانیپولاسیون یعنی دستکاری در فرایند طبیعی تطور نظام سیاسی ایران... در ایران زمان محمدرضا شاه سرویس‌های اطلاعاتی غرب و پیمان ناتو از دهه‌های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، در چارچوب برنامه عظیم و پرهزینه‌ای که «استی بیهایند» Stay Behind نامیده می‌شد، شبکه‌های پنهان بسیار مفصلی ایجاد کردند به صورت هسته‌های کوچک و پراکنده و غیرمرتبط با هم ... تلقی انقلابیون این بود که شاه سقوط کرده و سازمان امنیت شاه، یعنی ساواک،‌ متلاشی شده ولی کسی این شبکه‌ها را نمی‌شناخت که در درون جامعه ایران حضور قدرتمند داشتند و با شروع امواج انقلاب مأموریت آنان تازه آغاز شده بود. اولین اطلاع ما از شبکه‌ها یا ارتش‌های سری پیمان ناتو در نیمه اول دهه ۱۹۹۰ میلادی و در فضای باز ناشی از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و جهان دوقطبی است. وجود این شبکه‌ها ابتدا در جریان تحقیقات قضایی درباره ترورهای گسترده و مرموز ایتالیا کشف شد و جولیو آندرئوتی، نخست‌وزیر وقت، در جلسه ۲۴ اکتبر ۱۹۹۰/ ۲ آبان ۱۳۶۹ پارلمان ایتالیا به وجود آن اعتراف کرد. کمی بعد در سراسر اروپای غربی وجود این ارتش‌های سری به اثبات رسید و در برخی کشورها درباره فعالیت‌های آنان و دستکاری‌شان در تحولات سیاسی داخلی تحقیقات پارلمانی مفصلی انجام گرفت. یکی از بهترین این تحقیقات به کمیسیون تحقیق مجلس سنای بلژیک تعلق دارد که منتشر شده است. این شبکه‌ها یا ارتش‌های سری پیمان ناتو به «گلادیو» شهرت یافتند. این حوادث بسیار مهم مصادف با سال‌های اولیه دهه ۱۳۷۰ در ایران است ولی این جنجال بزرگ در ایران بازتاب نداشت و درباره احتمال وجود شبکه‌های مشابه در ایران کمترین پرسش و حساسیتی ایجاد نشد. در بعضی دستورالعمل‌های درونی شبکه‌های سری ایجاد آشوب در جامعه از طریق تروریسم برای تأثیرگذاری بر ساختار سیاسی جامعه ترسیم شده که به «استراتژی تنش» شهرت یافته به معنی تأثیرگذاری و نفوذ و تسلط از طریق ایجاد تنش. هدف این است که نظم موجود را گیج کنند و اهداف خود را تحقق بخشند. از زمان پیروزی انقلاب این «استراتژی تنش»، دقیقاً با همان مختصاتی که در جزوات درونی ارتش‌های سری ناتو توصیف شده، در ایران شروع شد به معنی درگیر کردن نظام برخاسته از انقلاب با ترورها و شورش‌ها و آشوب‌های محلی. مهمترین وجه این «استراتژی تنش» همان «تروریسم کور» است که مجاهدین خلق در دهه ۱۳۶۰ اجرا کردند. کاملاً معقول و قابل تصور است که بخش مهمی از موج بزرگ تروریسم کور دهه ۱۳۶۰ کار مجاهدین خلق نباشد؛ کار هسته‌های پنهان مسلح «شبکه» یا همان هسته‌های مسلح کوچک و پراکنده مخفی باشد که انجام می‌دادند و ناپدید می‌شدند و مجاهدین خلق به ریش می‌گرفتند... یکی از کارکردهای اصلی مجاهدین خلق همین بود که کلیه فعالیت‌های خرابکارانه و تروریستی هسته‌های سری فعال در ایران را استتار کند. در این زمینه تا به امروز بسیار موفق بودند. تشکیلات مفصلی با بودجه کلان، در حد مهمترین اداره کل معاونت امنیت وزارت اطلاعات، برای رصد کردن فعالیت‌های «منافقین» ایجاد شد ولی حتی در حد یک جزوه کوچک فعالیت‌های اطلاعاتی پیمان ناتو و متحدانش و هسته‌های پنهان فعال در داخل ایران شناخته و معرفی نشدند. این همان استتار بلکه کوری محض است که با هوشمندی در پیرامون جنجال «منافقین» ایجاد شد. «شبکه»... از طریق این نیروها توانست «استراتژی تنش» را پس از انقلاب دنبال کند. این «استراتژی تنش» علاوه بر دستکاری و تأثیرگذاری عمیق بر فرایندهای سیاسی نظام برخاسته از انقلاب، بر خود سازمان مجاهدین خلق نیز دو تأثیر بزرگ داشت: یکی تبدیل شدن رجوی به رهبر مطلقه و کاریزماتیک کالت و دیگری تهی کردن پتانسیل ضد آمریکایی و ضد غربی مجاهدین خلق و تبدیل آن به تشکیلاتی شبیه به ارتش‌های مزدور خصوصی یا مِرسِنری‌ها. @abdollahshahbazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🛑میگن طالبان با داعش فرق داره 🔺️درست میگن؛ در این فیلم اعضای طالبان با شاخه گل و شیرینی وارد یک خانه میشن و پیرمرد بی دفاع رو نوازش میکنن. اینها اهل سنت رو نوازش میکنن ولی رفتارشان با شیعیان قطعا متفاوت تر خواهد بود. 🔰@esalat14🇮🇷
افشاگری وحشتناک هوگو دو ژونگ، وزیر بهداشت هلند: در انتظار نوع های جدید دست ساز کرونا باشید ! در سال های 2022 و 2023 همه گیری های بیشتری وجود خواهد داشت توده های سرنگ سمی جدید را خریداری کرده اند برای آلوده سازی مردم جهان! @sarbazane_g
💢تحلیل رحیم پور ازغدی از پروژه جدید آمریکا و بریتانیا در عراق و افغانستان 📌حسن رحیم پور ازغدی در توئیتی نوشت: ♦️پروژه جدید آمریکا و بریتانیا در عراق و افغانستان: 🔺️1.حفظ پایگاه نظامی و تحکیم نفوذ امنیتی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی. 🔻2.خروج بخشی از ارتش رسمی و تقویت یگانهای مزدور محلی. 🔺️3.توجیه تداوم اشغالگری از طریق تقویت داعش و گروه‌های تروریستی و برافروختن جنگ‌های داخلی و ناامنی. 🔻4.تقویت نفوذ چندلایه در حکومت افغانستان و عراق برای تحکیم قدرت پس از یک دوره ناامنی شدید در ماههای آینده. 🔺️5.تقویت داعش و... در افغانستان و پاکستان جهت فشار بر ایران، چین و روسیه @iran_onlin_ir
حمله مجدد سایبری به رژیم صهیونیستی ❌زیر لگدِ هکرها ⛔رژیم صهیونیستی مجددا در مقابل حملات سایبری زانو زد و این بار اطلاعات صدها هزار دانش آموز و دانشجو در فضای مجازی قرار گرفته است. @iran_onlin_ir
🔴شگفتانه ای خیره کننده تر در راه است.../شگفتانه در راه است ❗1-هرچقدر توانستند تلاش کردند تا توان موشکی ایران محدود شود ❗2-به خودشان آمدند و دیدند ایران در پهپاد ها پیشرفته تر شده ❗3-حالا بودجه ها را صرف مقابله با پهپاد های ایران کرده اند ❗4-غافل از اینکه شگفتانه ای خیره کننده تر در راه است... @iran_onlin_ir
کانال های نزدیک به دولت حسن روحانی از اجاره کانتینر به جای خانه میگویند. این آخرین اعتراف های خودشان ،از اوضاعِ کشور در آخرین روزهای دولتِ متبوع شان است. اینها را اسکرین بگیرید، اگر فردا گفتند: چرا مملکت را ظرف یک سال گل و بلبل نکردید، یادشان بیاورید که چه تپه هایی به جا گذاشته اند. @iran_onlin_ir https://www.instagram.com/p/CQqUtzCsDK9/?utm_medium=copy_link @mrtahlilgar1
❌یک استاد ارتباطات خطاب به کلانتری: خودت رو جمع کن! 📌 اکبر نصراللهی استاد ارتباطات در کانال تلگرامی خود نوشت: ❗"نحوه نشستن همیشگی من، همینطور است. این‌ حرف‌های مزخرف را بعضی همکاران شما در می‌آورند، چه عذرخواهی؟ برای چه؟ چه اتفاقی افتاده که عذرخواهی کنیم؟" 🔴 این ادبیات معاون رییس جمهور و رئیس سازمان محیط‌زیست است که چند روز قبل در مجموعه تحت مسئولیت ایشان دو خبرنگار به دلیل نمایش تبلیغاتی برای دریاچه ای که احیا نشد، جان خودشون را از دست دادند. ⭕کلانتری به جای اینکه توضیح دهد چرا باوجود خبرنگاران قوی و مسلط به موضوع استانی، از تهران این همه خبرنگار آن هم در شرایط کرونایی به ارومیه برده است، گفت: "همیشه همینطوری می‌نشینم، چرا باید عذرخواهی کنم؟ مگر چه اتفاقی افتاده ؟" ❌چند نکته : 🔻1‌. همه رسانه‌های مهم در استان‌ها دفترنمایندگی دارند، با اطلاع عرض می‌کنم بسیاری از خبرنگاران استانی نه تنها ضعیف تر از همکاران تهران نیستند بلکه با حقوق و مزایای کمتر، بهتر هم کار می‌کنند؛ بنابراین بردن این همه خبرنگار در این شرایط ضرورت نداشت. ❗2‌.سفر به دلایل مختلف از جمله مطالعات میدانی، هم آموزی و تبادل تجربه و غیره گریزناپذیر و بروز حادثه هم‌ طبیعی است اما این سفر با هدف اعلام شده، در این شرایط و این ادبیات آقای معاون، غیرطبیعی و نمک بر زخم‌ مردم است. 🔻3. آقای کلانتری! مردم ادبیات عجیب و غریب اخیر شما را در ماجرای سوخت ازت یادشون نرفته، اونجا راه حل شما برای مقابله با آلودگی هوا این توصیه بود: در رختخواب لخت شوید و .... 🔺️4. آقای کلانتری! چه اتفاقی باید می‌افتاد که جناب عالی عذرخواهی و کناره‌گیری می‌کردید؛ خب نشستنت همیشه این طوری بود، غلط است خودت رو جمع کن ... ❌اگر مریض هستی که هستی که اینگونه می نشینی، باید از طریق دیگر کلامی و یا غیرکلامی جبران می‌کردی اما ظاهرا عذرخواهی برای برخی‌ها از جون دادن هم سخت تره. @iran_onlin_ir
📌تقدیر این بود ... 💢تقدیر این بود او روز ششم تیر ترور شود. جراحت را تحمل کند اما از جلسه هفتم تیر باز بماند. جلسه ای که تمام اعضای آن آسمانی شدند... @iran_onlin_ir
❌چرا تا این حد از ما وحشت دارند ؟ ⁉️چرا از شیعه هراس دارن؟ به این تصویر دقت کنید: ❗1.پروفسور کریستین بونو از فرانسه ❗2.پروفسور خوان فرانسیسکو از اسپانیا که جزء ده دانشمند برتر جهان در زمینه هوش مصنوعیه ❗3.دکتر تاراس اقتصاددان از روسیه ❗4.دکتر روبرتو آرکادی فیلسوف و مسلط به چند زبان از ایتالیا هر 4 نفر امروز مسلمانِ حامی وحدت شده و در کنار مقاومت و ایران هستند... @iran_onlin_ir
⛔این عکس را غربگرایان افغانستان ببینند ❌اینهم نمونه ای از تحقیر های افغانها توسط نیروهای ناتو: سرباز استرالیائی در توی پای مصنوعی یک افغانستانی کشته شده، مشروب مینوشد. حال اشرف غنی برای ماندن همین نیروها دریوزگی میکند. @iran_onlin_ir
⁉️دقت کردید چه شد ؟ ⭕سفیر ‎ در بیروت گفته ایران به ‎ به‌عنوان یکی از اقمار (وابسته به خود) خود می‌نگرد! جالب اینجاست که بخش فارسی صدای آمریکا هم نگران خرج شدن پول ایران در لبنان است. برای مخاطب غیرایرانی از خطر قدرت گرفتن ایران می گویند و برای مخاطب ایرانی از خطر خرج شدن پول ایران! @iran_onlin_ir
❗پیام مهم کاربر عراقی ⭕ایران و دانشمندانش بالاتر از کشورهای دنیا ؛ کشور خیلی خوبی هستیم، فقط یه عده بی عرضه غربزده مسئول اقتصاد کشورند که به امید خدا چند روز دیگه از شرشون خلاص میشیم @iran_onlin_ir
بسیج مردمی عراق، در پادگانِ سابق گروهک منافقین هفتمین سال تولدش را جشن گرفت. ۷ سال پیش و در آغاز راه ، آنها یک ایرانی (هادی ذوالفقاری) را با بیش از صدمیلیون تومان تنها از عراق به ایران میفرستند ، تا برای رزمنده های خط مقدم اقلام فرهنگی (چفیه و سربند و...) تهیه کند جای او امروز خالی است ... @mrtahlilgar1
۶۳ سال سن دارد.از ۲۸ سال قبل در خدمت ارتش آمریکا بوده اما به محضِ ترور "ژنرال ایرانی" تصمیم میگیرد اطلاعات ونقشه‌های محرمانه مربوط به اهداف و اقدامات كوتاه‌مدت، میان‌مدت و درازمدت آمریکا در خاورمیانه را در اختیار مقاومت قرار دهد. این بخشی از چیزی است که درباره مریم طه تامسون میگویند... https://www.instagram.com/p/CQqkskDsUys/?utm_medium=copy_link @mrtahlilgar1
39.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت یک نماینده مجلس از فعالیت‌ باندهای مخوف اقتصادی در دوران روحانی نقش (از چهره‌های مرموز بیت منتظری) در صنایع سنگین مانند فولاد، چیست؟! کارنامه و و در برخورداری از مواهب مادی صنایع و معادن. در نقش پدرخوانده فولاد بود... @rozaneebefarda
امام علی علیه السلام‌: کانون بدی ها لجاجت 🙅‍♀ و مجادله زیاد هست 💆‍♂
جناب آقای استاد به دلیل ابتلا به کرونا در بیمارستان بستری است. برای سلامتی ایشان یک قرائت بفرمایید. جناب آقای حکیمی از فضلای طراز اول حوزه، فردی و از مروجان مخلص معارف اهل بیت(ع) و در عین حال از جمله پیشگامان مبارزه با طاغوت در است که تا کنون در این مسیر نورانی ثابت‌قدم مانده است. ایشان از نخستین کسانی بود که در کتاب سرود جهش‌ها، در سال ۴۴ برای رهبر تبعید شده نهضت اسلامی مردم ایران، از لفظ استفاده کرد. پ.ن: تجلیل از مقامات علمی و کارنامه مبارزاتی جناب استاد حکیمی به معنای پذیرش و تأیید علائق فکری و سلائق سیاسی ایشان در تمام ابعاد نیست و طبعا نقد و نظرها در جای خود قابل طرح است. خداوند عزیز این بزرگ‌مرد را از گزند حوادث حفظ فرماید. @rozaneebefarda
گزارشی از ماجرای ترور ۶تیر۶۰ [ص۲ از ۲] سمت راست بدن پر از ترکش بود و قطعات ضبط صوت.قسمتی از سینه کاملاً سوخته بود. دست راست از کار افتاده بود و ورم کرده بود. استخوان‌های کتف و سینه به راحتی دیده می‌شد. 37واحد خون و فراورده‌های خونی به آقا زدند. این همه خون، واکنش‌های انعقادی را مختل ‌کرد. دو سه بار نبض افتاد. چند بار مجبور شدند پانسمان را باز کنند و دوباره رگ‌ها را مسدود کنند. کیسه‌ها‌ی خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن تزریق ‌می‌كردند، اما باز هم خون‌ریزی ادامه داشت. یک‌دفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکشش را درآورد و گفت: «دیگر تمام شد.» بی‌راه نمی‌گفت؛ فشار تقریباً صفر بود. یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که چرا کشیدی کنار؟ فشار کم‌کم بالا آمد و دوباره شروع کردند. دکتر منافی، همان‌ طور که می‌آمد بیمارستان بهارلو، تلفن زده بود كه دکتر سهراب شیبانی، جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند. آقای بهشتی هم دکتر زرگر را خبر کرده بود. دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: «نگران نباش، من خون‌ریزی را بند آورده‌ام.» عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمی‌شد درمان را آن‌جا ادامه داد. کنترل امنیتی بیمارستان بهارلو مشکل بود.تنها بیمارستانی هم که می‌شد بعد از عمل مراقبت‌های لازم را به عمل آورد، بیمارستان قلب بود. آن موقع رئیس بیمارستان قلب دکتر میلانی‌نیا بود. چند ماه بعد، نام همین بیمارستان را گذاشتند «بیمارستان قلب شهید رجایی». هلی‌کوپتر خبر کردند. نمی‌توانستند بیمار را از میان ازدحام مردم نگران بیرون ببرند. محافظ پشت بی‌سیم گفته بود كه قلب ایشان صدمه دیده؛ رادیو هم همین را اعلام کرده بود.مردم نگران بودند که نكند قلب ایشان از کار افتاده باشد، آمده بودند و می‌گفتند «قلب ما را بردارید و به ایشان بدهید.» با هزار ترفند، هلی‌کوپتر را وسط میدان بیمارستان نشاندند. تا برسند به بیمارستان قلب، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد. دکترها می‌گفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته‌ و برگشته. یک‌بار همان انفجار بمب بود، یك‌بار خون‌ریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یك‌بار هم جمع شدن پروتئین‌ها در ریه و حالت خفگی. همه‌ی این‌ها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت.چند پتو می‌‌انداختند روی‌ آقا. گاهی حتی دکترها بغلشان می‌کردند تا لرز را کمتر كنند. معلوم نبود منشأ این تب‌ها کجاست؟ ضایعه‌ی کوچکی هم در ریه دیده بودند. آقا لوله‌ی تنفس داشتند و نمی‌توانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمی‌کند. اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود؛ «همراهان من چطورند؟» «مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟» دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار می‌کرد كه برای ترمیم و پیوند به قسمت‌های آسیب‌دیده برداشته بودند. زخم‌ها زیاد بودند. درد زخم‌ها خیلی زیاد بود، اما دکترها می‌گفتند تحمل‌ آقا زیادتر است.می‌گفتند «اصلاً مسکّن‌ها به حساب نمی‌آیند.» بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه می‌شود؟ شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ‌ علامت حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث می‌کردند که دست قطع شود یا بماند. امام مرتب پیغام می‌دادند و از اطرافیان می‌پرسیدند كه: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش ‌شد. دکتر میلانی‌نیا رادیورا گذاشت بیخ گوش آقا. آن‌موقع ایشان به هوش بودند؛ روح تازه‌ای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند. حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیه‌ی هفتاد و دو تن را نمی‌دانستند. از تلویزیون آمدند كه گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به امام خواندند: «بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت  سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی» آقای هاشمی می‌گفت «اگر یک روز از حال آقا باخبر نباشم، احساس می‌کنم چیزی کم دارم.» برای همین مرتب از ایشان احوال‌پرسی می‌کرد. حاج احمدآقا هم همین‌طور؛ مرتب احوال می‌پرسیدند و روزانه به حضرت امام خبر می‌دادند. کم‌کم به اطرافیان فشار می‌آوردند که: «آقاجان من باید از وضع کشور اطلاع پیدا کنم. شما هم رادیو را از من گرفته‌اید،هم تلویزیون را.» دکترها بهانه می‌آوردند که امواج رادیویی، دستگاه‌های درمانی ما را به‌هم می‌ریزد و عملکردشان را مختل می‌کند! خیلی از چهره‌های انقلاب برای عیادت می‌آمدند، اما آقا مرتب از شهید بهشتی می‌پرسیدند:«چرا همه می‌آیند، اما ایشان نمی‌آید؟» شک کرده بودند که یک خبرهایی هست.دور و بری‌ها هم مانده بودند که چطور به ایشان بگویند. دکتر منافی گفت بهترین راه این است که بگوییم حاج احمدآقا و آقایان رجایی و باهنر و هاشمی رفسنجانی بیایند و کم‌کم ایشان را مطلع کنند. جمع شدند، اما باز هم نتوانستند بگویند.گفتند فقط یکی‌ دو نفر شهید شده‌اند. @rozaneebefarda
گزارشی از ماجرای ترور ۶ تیر ۱۳۶۰ [ص ۱ از ۲] || مصطفی غفاری @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 چهار پنج روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیت‌الله خامنه‌ای که از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها، عازم یکی از مساجد جنوب‌شهر برای سخنرانی بودند. خودرو حامل آیت‌الله خامنه‌ای که از جماران حرکت می‌‌کرد، آن روز مهمان ویژه‌ای داشت؛ خلبان عباس بابایی که می‌خواست درد دل‌هایش را با نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آن‌ها نیم‌ ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفت‌وگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.‌ نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همان‌طور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسش‌های نوشته‌ی مردم را به سخنران می‌دادند، اگرچه بعضی از پرسش‌ها تند و حتی گاهی بی‌ربط بود. آقا در سخنرانی مقدمه‌ای ‌چیدند تا به این‌جا ‌رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می‌خواهم به بخشی از آن‌ها پاسخ بدهم.» بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته‌ریش مختصر که آن روزها کلیشه‌ی چهره‌ و تیپ خیلی از جوان‌ها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمه‌ی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت. یك دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همین‌طور که صحبت می‌کردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری -نه فقط در میان عرب‌ها- مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های... انفجار! آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش 45 درجه‌ای به طرف چپ جایگاه افتادند. اولین محافظ خودش را بالایسر آقا رساند. مسجد کوچک بود و همان یك محافظ، به تنهایی تلاش كرد كه آقا را بیاورد بیرون. امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یك ضبط صوت ‌افتاد كه مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جداره‌ی داخلی ضبط شكسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی». بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند. سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظ‌ها بلیزر سفید را انگار كه ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور می‌راندند. در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش می‌آمدند، زیر لب زمزمه‌ای می‌کردند؛ شهادتین می‌گفتند. لب‌ها و چشم‌ها تکان می‌خوردند؛ خیلی کم البته. در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر آدم با قیافه‌ی خون‌آلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و  آقا را روی دست این طرف و آن طرف ‌بردند. با آن صورت خون‌آلود، کسی امام جمعه‌ی شهر را نشناخت. دکتری با گوشی، دکتری ضربان قلب را گرفت: «نمی‌شود کاری کرد.» محافظ‌ها با سرعت به سمت در خروجی رفتند. پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند‌؟ دارند تمام می‌کنند» اسم آقای خامنه‌ای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.» انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید. کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اكسیژن و  پایه‌ی آهنی چرخدار را نمی‌شد برد توی ماشین. پایه‌های کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر آقا. در تمام راه، ماسك اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت و به همه دلداری ‌داد. یکی از محافظ‌ها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: «بیمارستان بهارلو، پل جوادیه». ماشین انگار ترمز نداشت. محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز 50- 50»؛ این رمزِ آماده‌باش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یک‌دفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دكتر فیاض‌بخش و چند نفر دیگر از پزشک‌های مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.» ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه‌. برانکارد آورند و آقا را رساندند پشت در اتاق عمل. دکتر محجوبی از همدان آمده بود بیمارستان بهارلو. تازه جراحیش‌ را تمام كرده بود. داشت دستش را می‌شست که از اتاق عمل خارج شود. آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند. @rozaneebefarda