🔆 #پندانه
🔹ﻓﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ میکنند ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ.
🔸ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺒﺪﯼ ﮔﯿﻼﺱ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ؛
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﻣﮕﺮ ﺷﺮﻁ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﯿﻼﺱﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺪ، ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ؟
🔹ﺑﯿﻨﺎ: ﺁﺭﯼ
🔸ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻋﺬﺭﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯽﺧﻮﺭﯼ؟
🔹ﺑﯿﻨﺎ: ﺗﻮ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯽ؟!
🔸ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭﺯﺍﺩ ﮐﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ!
🔹ﺑﯿﻨﺎ: پس ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻣﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ میخوﺭﻡ؟
🔸ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ: ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ نکردی.
👈 ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺑﯽ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﯽایستند ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻓﺎﺳﺪ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ!
☑️ @Masaf
🔆 #پندانه
نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
🔹یه "فلج قطع نخاعى" از خواب كه بيدار میشه منتظره تا یک نفر بيدار بشه، با خجالت ببردش دستشويى و حمام و كاراى ديگهشو انجام بده...
میدونى آرزوش چيه؟ فقط يکبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
🔸يه "نابينا" از خواب كه بيدار میشه، روشنايى رو نمیبينه، خورشيد رو نمیبينه، صبح رو نمیبينه.
میدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار و فقط يک روز بتونه نزديكان، عزيزان، آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه...
🔹يه بيمار "سرطانى" دلش میخواد خوب بشه و بدون شيمىدرمانى و مسكنهاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
🔸يه "كر و لال" آرزوش هست بشنوه و بتونه با زبونش حرف بزنه...
🔹يه "بيمار تنفسى" دلش میخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن نفس بكشه...
🔸يه معتاد در عذابه و آرزوى ۲۴ ساعت پاكى رو داره...
🔹الآن مشكلت چيه دوست من؟
🔸دستتو ببر بالا و از ته قلبت شكرگزارى كن.
🔹با تمام وجودت از نعمتايى كه خدا بهت داده استفاده كن. تو خيلى خيلى خوشبختى، غر نزن و ناشكرى نكن.
🔻ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺗﺸﮑﺮ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺩﯼ ﺗﻔﮑﺮ!
ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺗﺬﮐﺮ!
🔻ﮐﻪ
ﺩﺍﺩﻩﺍﺕ ﻧﻌﻤﺖ!
ﻧﺪﺍﺩﻩﺍﺕ ﺣﮑﻤﺖ!
ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﺕ ﻋﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ!
☑️ @Masaf
🔆 #پندانه
✍ تو برو کشکت را بساب
🔹میگویند روزی مرد کشکسابی نزد شیخ بهایی رفت، از بیکاری و درماندگی شکوه کرد و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
🔸شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او گفت: اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیفتد، ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد، به صورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
🔹مرد کشکساب پاتیل و پیالهای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد.
🔸بعد از مدتی شاگرد میرود بالادست مرد کشکساب دکانی باز میکند و مشغول فرنیفروشی میشود، به طوری که کار مرد کشکساب کساد میشود.
🔹کشکساب دوباره نزد شیخ بهایی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند.
🔸شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود، به او میگوید: تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی، حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟
🔹تو برو کشکت را بساب.
☑️ @Masaf
🔆 #پندانه
✍ درونت را بنگر
🔹گدایی ٣٠ سال کنار جادهای نشسته بود.
🔸یک روز غریبهای از کنار او میگذشت. گدا به طور اتوماتیک کاسه خود را به سوی غریبه گرفت و گفت:
بده در راه خدا.
🔹غریبه گفت:
چیزی ندارم تا به تو بدهم.
🔸آنگاه از گدا پرسید:
آن چیست که رویش نشستهای؟
🔹گدا پاسخ داد:
هـیچی، یک صندوق قدیمی است. از زمانی که یادم میآید، روی همین صندوق نشستهام.
🔸غریبه پرسید:
آیا تاکنون داخل صندوق را دیدهای؟
🔹گدا جواب داد:
نه. برای چه داخلش را ببینم؟ در این صندوق هیچچیزی وجود ندارد.
🔸غریبه اصرار کرد که چه عیبی دارد نگاهی به داخل صندوق بیندازی؟
🔹گدا کنجکاو شد و سعی کرد در صندوق را باز کند. ناگهان در صندوق باز شد و گدا با حیرت و ناباوری و شادمانی مشاهده کرد که صندوقش پر از جواهر است.
🔸من همان غریبهام که چیزی ندارم به تو بدهم اما میگویم نگاهی به درونت بینداز.
🔹نه درون صندوقی بلکه درون چیزی که به تو نزدیکتر است یعنی درون خویش.
🔸صدایت را میشنوم که میگویی: اما من گدا نیستم!!
🔹گدایند همه کسانی که ثروت حقیقی خویش را پیدا نکردهاند.
🔰ثروت واقعی تو خدایی است که همه جای زندگیات را پر کرده و از رگ گردن به تو نزدیکتر است،
با او جور باش
و با عشق
با شعف
و در خوشبختی کامل
زندگی کن
💠 درونت را بنگر!
☑️ @Masaf
🔆 #پندانه
✍ حفظ افراد ناشایست در قدرت
🔹فرمانده از افسر تکتیرانداز بالای برج پرسید:
آیا تکتیرانداز دشمن در کارش مهارت دارد؟
🔸افسر پاسخ داد:
خیر قربان، در کارش خیلی هم ناشی است!
🔹فرمانده گفت:
پس چرا تا حالا موفق به کشتن او نشدهای؟
🔸افسر پاسخ داد:
میترسم او را بزنم، بعد یکی بهتر از او را بیاورند و همه ما را بکشد. بهنظرم زنده بماند بهنفع ماست قربان!!
🔹و اینگونه است که کشورهای قدرتمند همواره از حضور افراد ناشایست در هدایت کشورهای ثروتمند و با غنی از منابع طبیعی شادمانند
و حتی اگر در ظاهر بر طبل دشمنی میکوبند در باطن از ادامه حضورشان حمایت میکنند.
🆔 @Masaf
✨﷽✨
#پندانه
✅به دادهها و ندادههای خدا اعتماد کن
✍در بيمارستانها وقت شام و ناهار، غذاها خيلی متفاوت است!
به يک نفر سوپ، چلوكباب و دسر میدهند، به يکی فقط سوپ میدهند، به يک نفر حتی سوپ هم نمیدهند و میگويند كه فقط آب بخور، به يک كسی میگويند كه حتی آب هم نخور.
جالب است كه هيچكدام از اين بيماران اعتراض ندارند!
زيرا آنها پذيرفتهاند كسی كه اين تشخيصها را داده، طبيب است و آن كسی كه طبيب است، حكيم است.
🔹پس اگر خدا به كسی كم داده يا زياد داده، شما گله و شِكوه نكنيد كه چرا به او بيشتر دادهای و به من كمتر! اين كارها روی حساب و حكمت است.
🤲 خدایا به داده و ندادهات شکر.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
🔻#پندانه
🔹 اصل قورباغهای
🔹اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که ۲۰ کیلو چاق شدهاید، نگران نمیشوید؟
🔹البته که میشوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن میزنید و میگویید:
🔹الوو، اورژانس؟ کمک، کمک، من چاق شدهام!
🔹اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و… آیا باز هم همین عکسالعمل را نشان میدهید؟ نه! با بیخیالی از کنارش میگذرید.
🔹برای کسانی که ورشکسته میشوند، اضافهوزن میآورند، طلاق میگیرند یا آخر ترم مشروط میشوند، این حوادث دفعتاً اتفاق نمیافتد.
🔹یک ذره امروز، یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار و سپس میپرسیم:
🔹چرا این اتفاق افتاد؟
🔹زندگی ماهیّت انبار شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده میشود، مثل قطرههای آب که صخرههای سنگی را میفرساید.
🔹اصل قورباغهای به ما هشدار میدهد که مراقب شرایطی که به آن عادت میکنید، باشید!
🔹ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم:
🔹به کجا دارم میروم؟ آیا من سالمتر، فهیمتر، با فرهنگتر و عاقلتر از سال گذشتهام هستم؟
🔹و اگر پاسخ منفی است بیدرنگ باید در کارهای خود تجدیدنظر کنیم.
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
🔆 #پندانه
✍️ علامه جعفری
🔹روزی طلبه فلسفهخوانی نزد من آمد تا برخی سوال بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است.
🔸ذهن نقاد و سوالات بديعی داشت كه بیپاسخ مانده بود. پاسخها را كه میشنيد، مثل تشنهای بود كه آب خنکی يافته باشد.
🔹خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند.
🔸چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت.
🔹هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. میدانستم اين شيفتگی، به استقلال فكرش صدمه میزند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قربانی استقلال ضميرش كنم.
🔸روزی كه قرار بود برای درس بيايد، در خانه را نيمهباز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركات كودكانه كردم.
🔹ديدمش كه سر ساعت آمد. از كنار در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يک كلمه، رفت كه رفت.
🔸اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدمات فكری و فرهنگی به اسلام، گفت:
برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخهبازی آن روز است!
🔹درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهای بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده و از وجودشان توشه برگيريد اما مريد و واله كسی نشويد.
🔸شما انسانيد و ارزشتان به ادراک و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدم كسی نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻#پندانه
🔹زندگی واقعی
🔹زندگی همیشه آن چیزی که رسانهها، مدلها و کتابها و بلاگرها نشان میدهند، نیست.
🔹زندگی در اکثر زمانها همین نشدنها و گیر کردنها و شکستها و افسوسهاست.
🔹و اگر در بین روزمرگیها جرات ادامه دادن داشته باشیم یعنی زندهایم…
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
✨﷽✨
#پندانه
🔴ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢﺳﺘﯿﺰﯼ
✍چهارشنبه بود که استاد ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ:ﺑﭽﻪﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ بهصورت ﺷﻔﺎﻫﯽ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ میگیرﻡ.
ﻫﻤﺎﻥ لحظه ﮔﻔﺖ:ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ میگیرم ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ! ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ اما استاد ﮔﻔﺖ:همین ﮐﻪ ﻫﺴﺖ! ﻫﺮﮐﺲ نمیخوﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮی ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ!ﺍﺯ 50 ﻧﻔﺮ فقط 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ استاد ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ!
ﺑﻌﺪ از امتحان رو ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ میکنم! ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ. استاد ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3 ﻧﻔﺮ را ﻫﻢ 20 ﺭﺩ میکنم!ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ که چرا؟
استاد ﮔﻔﺖ: بهخاﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ. یاد بگیرید هیچوقت زیر بار حرف زور نروید. و آن استاد کسی جز دکتر حسابی نبود!
https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
🔆 #پندانه
✍ پندهای زندگی
🔹بیهوده متاز که مقصد خاک است.
در برابر کسی که معنای پرواز را نمیفهمد هرچه بیشتر اوج بگیری، کوچکتر خواهی شد.
🔸نماز وقت خداست، آن را به ديگران ندهيم.
نگاه ما به زندگی و کردار ما تعيينکننده حوادثی است که بر ما میگذرد.
🔹هرچه قفس تنگتر باشد، آزادی شیرینتر خواهد بود.
دروغ مثل برف است که هرچه آن را بغلتانند، بزرگتر میشود.
🔸هرگز از کسی که هميشه با من موافق بود، چيزی ياد نگرفتم.
دستی را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است.
🔹تنها موقعی حرف بزن كه ارزش سخنت بیش از سكوت كردن باشد.
هیچ زمستانی ماندنی نیست حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد.
🔸مرد بزرگ، كسی است كه در سينۀ خود، قلبی كودكانه داشته باشد.
سقف آرزوهایت را تا جایی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی.
🔹دوست داشتن کسی که لايق دوست داشتن نيست، اسراف محبت است.
هيچوقت نمیتوانيد با مشت گره کرده، دست کسی را به گرمی بفشاريد.
🔸هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن.
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشيم ماندنی، نه حاشيهای از ياد رفتنی.
🔹هرگز برای خوشبختی، امروز و فردا نکن.
هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد، او گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد.
▫️با گذشت سالها میرویم از یادها
▫️کی بماند برگ کاهی در ميان بادها
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
🔻#پندانه
🔹 مثل تختی باشیم
🔹تختی يک ماشين بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت. هميشه براي تعمير به تعمیرگاه نادر میآمد که مالکانش دو شريک بودند. مردمی که گرفتاری يا مشکلی داشتند برای تختی نامه مینوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه میدادند تا به دست تختی برسانند.
🔹يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشینش آمد.
🔹گفتيم:
🔹ماشين کو؟
🔹آقا تختی گفت:
🔹ديشب ماشين را دزديدند.
🔹آوانس با شنيدن اين حرف گفت:
🔹آقا موقع رفتن ماشين منو ببر تا ببينم چه خواهد شد.
🔹
🔹يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامهها را میخواند، يک دفعه خنده بلندی کرد و گفت:
🔹نامه آقا دزده است! نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمندهام که ماشینت رو دزدیدم.
🔹به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود، رفتيم. ماشین آنجا بود، تختی دور ماشين چرخيد و گفت:
🔹لاستيکها، تودوزی، ضبط و همه چيز ماشین نو شده!
🔹سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود.
🔹بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت:
🔹عمو حيدر! بيا مبلغی که برای ماشين من خرج شده رو به خيريه بديم.
🔹در واقع تختی هر وقت میتوانست به مردم خدمت میکرد. حتی زمانی که چنين اتفاقی برای او افتاد. در يک کلمه بگويم تختی قهرمانی مردمی بود.
🔹🔰 سالروز شهادت پوریای ولیِ معاصر، جهان پهلوان تختی نمادِ اخلاق و مروت و پهلوانی و مردمداری، گرامی باد.
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
🔻#پندانه
🔹 داشتههای باارزش را فدای داشتههای بیارزش نکنیم
🔹فردی هنگام راه رفتن، پایش به سکهای خورد. تاریک بود، فکر کرد طلاست!
🔹کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند. دید آن سکه ۲ ریالی است!
🔹بعد دید کاغذی که آتش زده، ۱۰۰۰ تومانی بوده!
🔹با خودش گفت:
🔹چی را برای چی آتش زدم!
🔹و این حکایت زندگی خیلی از ماهاست که چیزهای بزرگ را برای چیزهای کوچک آتش میزنیم و خودمان هم خبر نداریم!
🔹بیشتر دقت کنیم که برای به دست آوردن چیزی، چه چیزی را داریم به آتش میکشیم!
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
🔹شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد.
🔹 روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت. شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: ✨لااله الا اللّه✨
🔹 طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد ، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد.
🔹 با آن همه لااله الاالله که می گفت ، وقتی گربه به او حمله کرد ، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود
✨سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم ! تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است✨
#تلنگرانه #پندانه #رسانه_فوج
🆔 @fowjmedia
🔻#پندانه
🔹 آیا ما "لااله الاالله" را به دلهایمان آموختهایم؟
🔹 شیخی بود که به شاگردانش عقیده میآموخت، "لااله الاالله" یادشان میداد، آن را برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان میکرد.
🔹روزی یکی از شاگردانش طوطیای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت.
🔹شیخ همواره طوطی را محبت میکرد و او را در درسهایش حاضر میکرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: "لااله الا الله"
🔹طوطی شب و روز "لااله الا الله" میگفت.
🔹یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه میکند. وقتی از او علت را پرسیدند، گفت:
🔹طوطی به دست گربه کشته شد.
🔹گفتند:
🔹برای این گریه میکنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه میکنیم.
🔹شیخ پاسخ داد:
🔹من برای این گریه نمیکنم. ناراحتی من از این است که وقتی گربه به طوطی حمله کرد، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد.
🔹با آن همه "لااله الاالله" که میگفت، وقتی گربه به او حمله کرد، آن را فراموش کرد و فقط فریاد میزد. زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آن را یاد نگرفته و نفهمیده بود.
🔹سپس شیخ گفت:
🔹میترسم من هم مثل این طوطی باشم! تمام عمر با زبانمان "لااله الاالله" بگوییم و وقتی که مرگ فرا رسد، فراموشش کنیم و آن را ذکر نکنیم، زیرا قلوب ما هنور آن را نشناخته است.
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
✨﷽✨
#پندانه
✅ارزش زمان
✍سه مسافر به شهری رسیدند که پیری دانا آنجا زندگی میکرد. نزد او رفتند و خواستند که به آنها پندی دهد.
پیر پرسید:
چقدر اینجا میمانید؟
اولی گفت:
تقریبا سه ماه.
جواب شنید:
به گمانم نتوانی تمام مناطق دیدنی شهر را ببینی.
دومی گفت:
شش ماه.
جواب شنید:
شاید تو از آن دوستت هم کمتر شهر را ببینی.
سومی گفت:
یک هفته.
جواب شنید:
تو از آن دو بیشتر شهر را خواهی دید!!
سپس گفت:
زمانی که آدمها فکر میکنند زمان زیادی در اختیار آنهاست به راحتی آن را تلف میکنند اما آن هنگام که اطمینان داشته باشند وقتشان اندک
است ارزش زمانشان را به خوبی درک میکنند.
💢 راستی ما چقدر وقت داریم؟
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
🔻#پندانه
🔹 اندازه قلبت را بسنج
🔹میگویند قلب هرکس به اندازهٔ مشت بستهٔ اوست.
🔹اما من قلبهایی را دیدهام که به اندازهٔ دنیایی از «محبت» عمیقند.
🔹دلهای بزرگی که هیچوقت در مشتهای بسته جای نمیگیرند و مثل غنچهای با هر تپش شکفته میشوند.
🔹دلهای بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه، تا اینکه ابر محبت ببارد.
🔹در عوض دلهایی هم هستند که حتی از یک مشت بسته هم کوچکترند.
🔹دلهایی که شاید بتوانند وسیع باشند، اما بیش از یک بند انگشت هم عمق ندارند.
🔹و تو هر وقت خواستی بدانی قلبت چقدر بزرگ است، به دستت نگاه کن، وقتی که مهربانی را به دیگران تعارف میکنی...
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
🔻#پندانه
🔹 تبِ دلشکستن
🔹فرزند دو سالهام در منزل، شلوار و فرش را نجس کرد. مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید!
🔹خانم پس از یک ساعت تب کرد. تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز، ۶۰ هزار تومان پول نسخه و دارویش شد، ولی تب شدیدتر شد!
🔹مجدداً به پزشک مراجعه کردیم. این بار هم بابت هزینهٔ درمان، مبلغ زیادی پرداختیم و باز هم نتیجه نگرفتیم.
🔹شبهنگام جناب «شیخرجبعلی خیاط» را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم. همسرم نیز در ماشین بود.
🔹وقتی جناب شیخ سوار شد، اشارهای به خانم کردم و گفتم:
🔹والدهٔ بچههاست. تب کرده. دکتر هم بردیم. ولی تب او قطع نمیشود.
🔹شیخ همانطور که به مقابلشان نگاه میکردند، خطاب به همسرم فرمودند:
🔹«بچه را که آنطور نمیزنند همشیره! استغفار کن. از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب میشوید!»
🔹ما چنین کردیم و تب همسرم قطع شد.
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
🔆#پندانه
✍ تبِ دلشکستن
🔹فرزند دو سالهام در منزل، شلوار و فرش را نجس کرد. مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس بچه بند بیاید!
🔸خانم پس از یک ساعت تب کرد. تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز، ۶۰ هزار تومان پول نسخه و دارویش شد، ولی تب شدیدتر شد!
🔹مجدداً به پزشک مراجعه کردیم. این بار هم بابت هزینهٔ درمان، مبلغ زیادی پرداختیم و باز هم نتیجه نگرفتیم.
🔸شبهنگام جناب «شیخرجبعلی خیاط» را در ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم. همسرم نیز در ماشین بود.
🔹وقتی جناب شیخ سوار شد، اشارهای به خانم کردم و گفتم:
والدهٔ بچههاست. تب کرده. دکتر هم بردیم. ولی تب او قطع نمیشود.
🔸شیخ همانطور که به مقابلشان نگاه میکردند، خطاب به همسرم فرمودند:
«بچه را که آنطور نمیزنند همشیره! استغفار کن. از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب میشوید!»
🔹ما چنین کردیم و تب همسرم قطع شد.
💠 طب اسلامی ایرانی قدیم الاحسان
@TEI_GhadimolEhsan
🔻#پندانه
🔹 قاضی یا معلم
🔹شخصی آشنا از معلمی پرسید:
🔹شما که قاضی بوديد، چرا قضاوت را رها كرديد و معلم شديد؟
🔹ايشان جواب داد:
🔹چون وقتی به مراجعين و مجرمينی كه پيش من میآمدند، دقيق میشدم، میديدم اکثرا كسانی هستند كه يا آموزش نديدهاند يا دیدگاه درستی ندارند.
🔹پس به خودم گفتم:
🔹بهجای پرداختن به شاخ و برگ، بايد به اصلاح ریشه بپردازیم.
🔹ما به معلم دانا، بیش از قاضی عادل نیازمندیم.
#پایگاه_نظامی_سجیل
🔻 تربیت دینی پایه و ریشه ساختن انسان تمدن ساز جهان توحیدی است. تربیت دینی مقدم بر تعلیم غیر دینی است.(تعلیمات امروز نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران، ریشه در غرب و آموزه های غیر دینی آن دارد) انسان تعلیم یافته بدون تربیت دینی، زنگی مست است که شمشیر آخته و زهرآگین در کفش گذاشته اند و انواع فنون شمشیر زنی را هم به او آموخته اند. چنین انسانی هرگاه در مصدر امور قرار گیرد حتی اگر در لباس دین هم باشد برای نابودی دین و دنیای مردم با قلم و قدم خود شمشیر خواهد زد! هیچ وقت فریب هوش، ذکاوت، دانش و تخصص فردی را نخورید. انسان باسواد و متخصص غیر مذهب خطرناک تر است. چرا که ضربت او بر عدالت کارسازتر است. می داند چگونه ضربه بزند که اساس عدالت را از اساس، ریشه کن کند. اسلام به دنبال تربیت انسان عامل است نه عالم.
🕋 رسول أکرم صلّی ألله علیه و آله و سلم: لَیسَ ألعِلمُ بِکِثرَةِ ألَتعلیمِ و ألتَعَلُّمِ بَل هو نورٌ یَقذِفِهُ أللهُ علی قلبِ مَن یشآءُ. علم با زیادت تعلیم و تعلم حاصل نمیگردد، بلکه آن نوری است که خداوند بر قلب آنکه إراده کند میتاباند.
#معلم
#قاضی
#قضاوت
#عدالت
#تعلیم
#تربیت
🔰@esalat14🇮🇷
🔻#پندانه
🔹 مایهٔ ننگ خانواده نباشیم
🔹روزی سقراط حکیم با یکی از بزرگزادگان روبهرو شد.
🔹بزرگزاده نام پدران خود را بر سقراط شمرد و به آنان افتخار کرد و سقراط را تحقیر کرد و به او گفت:
🔹تو از خاندان بیقدر و پستی هستی!
🔹سقراط در جواب گفت:
🔹ای فلان! پدران تو همه اشخاص بزرگ و عالیقدر و صاحب مقامات و درجات بسیار بودهاند، ولی تو خود نتوانستی پایه مقامی برای خود احراز کنی.
🔹در حالی که نسب من از خودم شروع میشود و من در راس خانوادهای هستم که از من آغاز شده است. ولی خانواده تو، به تو ختم میشود! پس تو ننگ خاندان خویش هستی و من شرف و افتخار خاندان خود هستم.
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
✨﷽✨
#پندانه
🌼اگر آرامش میخواهی...
✍آرامش میخواهی؟
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ!
آرامش میخواهی؟
ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ، فقط به او گوش کن!
آرامش میخواهی؟
خودت را با کسی مقایسه نکن!
آرامش میخواهی؟
به دیگران کمک کن؛ تو توانایی. شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن نداشته باشند!
آرامش میخواهی؟
با همه بیهیچ چشمداشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ!
آرامش میخواهی؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽاﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ، هدف داشته باش!
آرامش میخواهی؟
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ!
آرامش میخواهی؟
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش! ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✨﷽✨
#پندانه
✅صداقت یعنی چه؟
✍جامعه پر است از دکترهای بیسواد، از دانشگاهرفتههای بیسواد، سیاسیون بیسواد.
انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد، بیسواد است، هرچند تمام کتب دنیا را خوانده باشد.
اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی، غرور، نژادپرستی، حسادت و زبالههای دیگر است، بدان که هیچگاه چیزی را نیاموختهای، بدان که هنوز رشد نکردهای.
انسان دربارهٔ چیزهای زیبا حرف میزند، اما زشت زندگی میکند.
این همان چیزی است که تا کنون بشریت بر خود روا داشته است.
صداقت یعنی دو گونه زندگی نداشتن! یعنی همانگونه زندگی کنیم که میگوییم.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
🔻#پندانه
🔹 اثر حرفهایی که میزنیم
🔹حرفهايی كه میزنيم،
🔹دست دارند!
🔹دستهای بلندی كه گاهی، گلويی را میفشارند و نفس فرد را میگيرند.
🔹حرفهايی كه میزنيم،
🔹پا دارند!
🔹پاهای بزرگی كه گاهی جايشان را روی دلی میگذارند و برای هميشه میمانند.
🔹حرفهایی كه میزنيم،
🔹چشم دارند!
🔹چشمهای سياهی كه گاهی به چشمهای دیگران نگاه میكنند و آنها را در شرمی بیکران فرومیبرند.
🔹بیایید از امروز مراقب حرفهايی كه میزنيم باشيم زيرا سنجیده سخن گفتن از سکوت هم دشوارتر است!
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil
🔻#پندانه
🔹 بار گناهانت را سبک کن
🔹مردی بار گندم بر دوش الاغ خود نهاد و بار گندم چنان زیاد شد که الاغ پاهایش لرزید و بر زمین نشست.
🔹هر چقدر تلاش کردند الاغ نتوانست برخیزد.
🔹مردی از دور این صحنه را دید و گریست. پسرش علت را پرسید.
🔹مرد گفت:
🔹بر حال خود گریستم که مانند این الاغ باری از گناهان بر دوش میکشم و این بار گناهان، حال عبادت را از من گرفتهاند.
🔹چنانچه این الاغ از سنگینی بار نتوانست برخیزد، سنگینی بار گناهان من نیز نمیگذارند برای نماز صبح از بسترم برخیزم.
#پایگاه_نظامی_سجیل
@mensejjil