آب جیره بندے شده بود.آن هم از تانڪرے ڪه یڪ صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود.مگر مے شد خورد!
به من آب نرسید، ݪیوان را به من داد و گفت:
"من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم.بقیه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم."
فرداش بچه ها گفتند ڪه .....
اصلا جیره هر ڪس نصف ݪیوان آب بود
#شهیدانہ
#בَِخَِتَِرَِ_مَِشَِڪَِےَِ_پَِوَِشَِ_حُِسَِـِِـےَِـَِنِ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
رسول اڪرم ( ص ) فرمودند:
در آخر الزمان مردے از فرزندانم ڪه نام او نام من وڪنيهء او مثل ڪنيه من است ظهور مے ڪند و زمين را پر از عدݪ مے ڪند همانگونه ڪه از جور پر شده است
#مهدوے
#בَِخَِتَِرَِ_مَِشَِڪَِےَِ_پَِوَِشَِ_حُِسَِـِِـےَِـَِنِ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شَِرَِوَِعَِ پَِاَِرَِتَِ گَِذَِاَِرَِیَِ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هفتاد_و_سوم دکترجهانی: چیز
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️
#حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ
#پارت_هفتاد_و_چهارم
بدون توجه به پسره خوابیدم
با صداهایی که می اومد،خواب بیدار شدم .
دیدم شاهین روی دست پسره نشسته
و اون داره سرشو ناز میکنه
پسره: آفرین پسر خوب
نمی دونم چرا حسودیم شد
من: شاهین
سرشو اورد بالا و نگاهم کرد
به شونم اشاره کردم که زود اومد
و رو شونم نشست
پسره: خیلی قشنگه
من: ممنون
پسره: وقتی که خواب بودین اومد
زیر چادرتون خیلی باهاتون صمیمیه
ابرو هام رفت بالا
من: میدونم
وقتی دید جوابش و فقط
با چند کلمه میدم دیگه چیزی نگفت
اخیییییییش پسره پرو
یه نگاه به ساعت مچیم کردم دیدم بیست دقیقه دیگه میرسیم
این بیست دقیقه و با شاهین
خودمو سرگرم کردم
اعلام کردن که هواپیما داره
فرومد میاد
شاهین اومد روی دستم نشست
وقتی از هواپیما پیاده شدم چمدونم و گرفتم و رفتم سمت سالن
خودم گفته بودم کسی نیاز نیست
بیاد دنبالم خودم میام
یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هفتاد_و_چهارم بدون توجه به
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️
#حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ
#پارت_هفتاد_و_پنجم
وقتی رسیدم دیدم به به همه
خونه ما جمع شدن و فقط گلشون
کم بود که اومد 😁
رفتم تو که با وارد شدن من همه
ساکت شدن
سنگین سلام کردم که جوابم و دادن رفتم اتاقم داشتم لباسام و عوض میکردم که در اتاقم
به صدا در اومد
من: چند لحظه
زود شال و سرم کردم و رفتم
درو باز کردم که دیدم مهدی بود
منو هل داد داخل اتاق خودش
اومد تو در و بست
من: چیکار می کنی مهدی
مهدی: هیچی دلم برای خواهرم
تنگ شده بود
بعد سفت منو گرفت بغلش و فشار داد
منم دستمو دور کمرش حلقه کردم
و سرمو روی سینش گذاشتم
اخ چقدر دلم براش تنگ شده بود
من: وای مهدی له شدم
با خنده منو از خودش جدا کرد
و هر دوتا لپم و بوس کرد
خندیدم و گفتم: الان نازی بیاد
موهاتو از ته میکنه😂
مهدی مثلا ترسید قیافش
انقدر بامزه شده بود. که نتونستم
طاقت بیارم و از خنده پخش زمین
شدم کم مونده بود زمینو گاز بزنم
مهدی : اوه اوه وایییییی خدا
بهم رحم کنه این چه زنی بود
نصیب من کرد 😱
نگاهم به پشت سر مهدی افتاد
که دیدم نازی دست به سینه
وایستاده و داره چپ چپ مهدی و
نگاه میکنه و هی سرشو تکون میده
من با چشما گرد گفتم: مهدی
مهدی:هان
من: فکر کنم جدی جدی بدبخت شدی😬
مهدی : برو بابا من قرار دو روز دیگه بدبخت شم
قیافه نازی دیدنی بود😡 به
گوجه گفته بود برو من جات هستم
من: مهدی خدا رحمتت کنه و
بعد فوت کردم طرفش که همون موقعه نازی یه جیغ خفه کشید و دوید
سمت مهدی
مهدی زود بر گشت وقتی نازی و با
اون قیافه دید مثل
میگ میگ شروع کرد به دویدن
حالا من مونده بودم بخندم یا جلو اینا رو بگیرم
دور اتاق میدویدن انقدر بامزه و
خنده دار شده بودن طاقت نیوردم و همچنین قهقهه زدم🤣
که هر دوتاشون وایستادن مثل گیجا نگاهم کردن
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
نظری، پیشنهادی، سخنی .... دارید درخدمتیم 👇
https://harfeto.timefriend.net/16392266410987
#مثلا
روشونمستاربارونباشه
روسینمماسممکنارشمیهسرگرد باشه🤤
#شهید_گمنامــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#تلنگرانہ
فضاےمجازےمثلیڪ باتلاقمیمونهیکمبریسمتشتوشغرقمیشے
حواستباشہغرقنشے🚶🏻♂
#درخواستی
#شهید_گمنامــ
EHGHE FOUR HARFE
#مثلا..
دلتاشوببشہ
بعدیهویادخدابیفتیارومبگیرے")
#درخواستی
#شهید_گمنامــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#حرف_حق
توکههربارپاےگوشےمیخوابے
شدهیکبارپایسجادهبخوابے😐💔
#شهید_گمنامــ
•┈┈••✾⚡️✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾⚡️✾••┈┈•