eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
815 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
آب جیره بندے شده بود.آن هم از تانڪرے ڪه یڪ صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود.مگر مے شد خورد! به من آب نرسید، ݪیوان را به من داد و گفت: "من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم.بقیه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم." فرداش بچه ها گفتند ڪه ..... اصلا جیره هر ڪس نصف ݪیوان آب بود •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
رسول اڪرم ( ص ) فرمودند: در آخر الزمان مردے از فرزندانم ڪه نام او نام من وڪنيهء او مثل ڪنيه من است ظهور مے ڪند و زمين را پر از عدݪ مے ڪند همانگونه ڪه از جور پر شده است •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شَِرَِوَِعَِ پَِاَِرَِتَِ گَِذَِاَِرَِیَِ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هفتاد_و_سوم دکترجهانی: چیز
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ بدون توجه به پسره خوابیدم با صداهایی که می اومد،خواب بیدار شدم . دیدم شاهین روی دست پسره نشسته و اون داره سرشو ناز میکنه پسره: آفرین پسر خوب نمی دونم چرا حسودیم شد من: شاهین سرشو اورد بالا و نگاهم کرد به شونم اشاره کردم که زود اومد و رو شونم نشست پسره: خیلی قشنگه من: ممنون پسره: وقتی که خواب بودین اومد زیر چادرتون خیلی باهاتون صمیمیه ابرو هام رفت بالا من: میدونم وقتی دید جوابش و فقط با چند کلمه میدم دیگه چیزی نگفت اخیییییییش پسره پرو یه نگاه به ساعت مچیم کردم دیدم بیست دقیقه دیگه میرسیم این بیست دقیقه و با شاهین خودمو سرگرم کردم اعلام کردن که هواپیما داره فرومد میاد شاهین اومد روی دستم نشست وقتی از هواپیما پیاده شدم چمدونم و گرفتم و رفتم سمت سالن خودم گفته بودم کسی نیاز نیست بیاد دنبالم خودم میام یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هفتاد_و_چهارم بدون توجه به
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ وقتی رسیدم دیدم به به همه خونه ما جمع شدن و فقط گلشون کم بود که اومد 😁 رفتم تو که با وارد شدن من همه ساکت شدن سنگین سلام کردم که جوابم و دادن رفتم اتاقم داشتم لباسام و عوض میکردم که در اتاقم به صدا در اومد من: چند لحظه زود شال و سرم کردم و رفتم درو باز کردم که دیدم مهدی بود منو هل داد داخل اتاق خودش اومد تو در و بست من: چیکار می کنی مهدی مهدی: هیچی دلم برای خواهرم تنگ شده بود بعد سفت منو گرفت بغلش و فشار داد منم دستمو دور کمرش حلقه کردم و سرمو روی سینش گذاشتم اخ چقدر دلم براش تنگ شده بود من: وای مهدی له شدم با خنده منو از خودش جدا کرد و هر دوتا لپم و بوس کرد خندیدم و گفتم: الان نازی بیاد موهاتو از ته میکنه😂 مهدی مثلا ترسید قیافش انقدر بامزه شده بود. که نتونستم طاقت بیارم و از خنده پخش زمین شدم کم مونده بود زمینو گاز بزنم مهدی : اوه اوه وایییییی خدا بهم رحم کنه این چه زنی بود نصیب من کرد 😱 نگاهم به پشت سر مهدی افتاد که دیدم نازی دست به سینه وایستاده و داره چپ چپ مهدی و نگاه میکنه و هی سرشو تکون میده من با چشما گرد گفتم: مهدی مهدی:هان من: فکر کنم جدی جدی بدبخت شدی😬 مهدی : برو بابا من قرار دو روز دیگه بدبخت شم قیافه نازی دیدنی بود😡 به گوجه گفته بود برو من جات هستم من: مهدی خدا رحمتت کنه و بعد فوت کردم طرفش که همون موقعه نازی یه جیغ خفه کشید و دوید سمت مهدی مهدی زود بر گشت وقتی نازی و با اون قیافه دید مثل میگ میگ شروع کرد به دویدن حالا من مونده بودم بخندم یا جلو اینا رو بگیرم دور اتاق میدویدن انقدر بامزه و خنده دار شده بودن طاقت نیوردم و همچنین قهقهه زدم🤣 که هر دوتاشون وایستادن مثل گیجا نگاهم کردن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
نظری، پیشنهادی، سخنی .... دارید درخدمتیم 👇 https://harfeto.timefriend.net/16392266410987
روشونم‌ستار‌بارون‌باشه رو‌سینمم‌اسمم‌کنارش‌م‌یه‌سرگرد باشه🤤 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فضاےمجازے‌مثل‌ی‌ڪ‌ باتلاق‌‌میمونه‌یکم‌‌بری‌سمتش‌توش‌غرق‌میشے حواست‌باشہ‌غرق‌نشے🚶🏻‍♂ EHGHE FOUR HARFE
.. دلت‌اشوب‌بشہ بعدیهو‌یا‌‌دخدا‌بیفتی‌اروم‌بگیرے") •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
تو‌که‌هربار‌پاے‌گوشے‌میخوابے شده‌یک‌بار‌پای‌سجاده‌بخوابے😐💔 •┈┈••✾⚡️✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾⚡️✾••┈┈•
کربلا♥️کربلا