+فرماندھ:
بچهها!اگرشهرسقوطکرد؛نگراننباشید؛دوبارهفتحمیکنیم!
مراقبباشیدایمانتانسقوطنکند!
فرماندهرفت..یادگارشباقیست!
شہرسقوطنکرد..ایمانمانسقوطکرد😔
#عشق_شهادت
@eshghe4harfe
••🖤🎬''↯
-
-
وتاابدبہآنانکہ..
پلاکشانراازگردنخویشدرآوردنـد..
تامانندمادرشانگمنـاموبۍمزاربمانند..
مدیونیـم..:)💔
-
-
🖇⃟📓¦⇢ #شهدایگمنام
🖇⃟📓¦⇢ #بهخونشهدامدیونیم🤚
#عشق_شهادت
@eshghe4harfe
-گاهےبراۍ ࢪشدکردن بایدسختےڪشید...
گاھےبراۍ فہمیدن بایدشڪست خورد...
گاھےبراۍ بدست آوردن بایدازدست داد...
خواستن اگربا تمام وجودباشد...
هیچ سدۍ نمےتواند مانع شود:/
#عشق_شهادت
|❥ @eshghe4harfe
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ •◆🍃⃟ ⃟💚◆• ـ ـ ـ
داشتشهیدمیشد . .
نفساۍآخرشبود . .🕊
بہشگفتمحاجۍبیایکمآببخور . . (:💦
گفتمیخواۍمنوشرمندهآقاکنۍ؟💔
آبوبزارواسهمجروحین!^^
- بچههاشہدااینطوریبودنا!🚶🏻♂
یهگردانبایهقمقمهآبسرمیکردنヅ
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ •◆🍃⃟ ⃟💚◆• ـ ـ ـ
♡¦↫ #تلنگرانہ
#عشق_شهادت
♡¦↫
@eshghe4harfe
# سیره_شهدا🦋
# بیت_المال🌱
بهش گفتم « توی راه که برمی گردی، یه خورده کاهو و سبزی بخر. » گفت: « من سرم خیلی شلوغه، می ترسم یادم بره. روی یه تیکه کاغذ هرچی می خوای بنویس، بهم بده. » همان موقع داشت جیبش راخالی می کرد. یک دفترچه ی یاداشت و یک خودکار در آورد گذاشت زمین. برداشتمشان تا چیزهایی که می خواستم تویش بنویسم یک دفعه بهم گفت:« ننویسی ها! » جا خوردم. نگاهش که کردم، به نظرم کمی عصبانی شده بود. گفتم « مگه چی شده؟ 🤔» گفت « اون خودکاری که دستته مال بیت الماله. » گفتم « من که نمی خوام کتاب باهاش بنویسم. دو – سه تا کلمه که بیش تر نیست. 🤨»
گفت «نه... نه»
شهید مهدی باکری
_یاد شهدا باذکر صلوات_ 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🔔شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود 😐
#عشق_شهادت
@eshghe4harfe
چقدر زیباست روی تابلویی بنویسیم :
⚠️ جاده لغزنده است!
🏁 دشمنان مشغول کارند!
🚦با احتیاط برانید!
⛔️ سبقت ممنوع...!
📛 دیر رسیدن به پست و مقام،
بهتر از هرگز نرسیدن به "امام زمان" است..!
♨️ حداکثر سرعت،
امابیشتر از سرعت "ولی فقیه" نباشد.
🆘 اگر پشتیبان "ولایت فقیه" نیستید،
لااقل کمربند "دشمن" را نبندید!
⛔️ دور زدن اسلام و اعتقادات ممنوع!
🛑 با دنده لج حرکت نکنید
و با وضو وارد شوید..
🚩 چرا که این جاده،
آغشته به خون مطهر شهداست
#عشق_شهادت
@eshghe4harfe
دلبرا باهم که شویم به مقصد اصلی خواهیم رسید✨♥️
#عاشقانہ
••√↓
#شهید_گمنامـــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#ثواب_یهویی
یه صلوات بفرستیم برا ظہور مولامون؟!🤨😜
••√↓
#شهید_گمنامـــ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
‼️‼️‼️
رفقا ادمین می پذیریم یه رفیق باحال انقلابی فعال اگه هست😎
تشریف بیاره پیوی⇩⇩⇩
@HEYDARYAMM
*آیتالله خامنهای چگونه از شهادت " بهشتی" مطلع شد؟
در بازخوانی آن حادثه تاریخی به سراغ دو نفر از اهالی دیروز و امروز بیمارستان بهارلو رفتهایم؛ «حسین یزدان یار»، شاهد عینی که در سرعت بخشیدن به روند درمانی امام جمعه وقت تهران نقش موثری داشت و «مختار محمدی»، پژوهشگر که با مطالعاتش، جزییات خوبی از ماوقع آن روز خاص در اختیارمان قرار میدهد.
سکانس اول: انفجار در مسجد ابوذر
عیدی شوم گروه فرقان، قاتلِ شنبههای دلپذیر مساجد تهران
شنبهها برای اهالی مساجد جنوب شهر تهران، روز خاصی بود. روزشماری میکردند در یکی از این شنبهها، قرعه فال به نام آنها و مسجدشان بیفتد و بتوانند از یکی از شخصیتهای محبوب انقلاب میزبانی کنند. این برنامه ثابت هفتگی آیتالله خامنهای، امام جمعه وقت تهران بود که شنبهها برای سخنرانی و پاسخ به شبهات به یکی از مساجد جنوب شهر بروند. شنبه آن هفته مصادف بود با ۶ تیر و این بار قرار بود مهمان مسجد «ابوذر» در محله «فلاح» باشند.
خودروی آیتالله خامنهای آن روز یک سرنشین ویژه دیگر هم داشت؛ خلبان «عباس بابایی» که آمدهبود بیواسطه با نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع گفتگو کند. آنها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفتوگویشان را در همان مسجد ادامه دادند.
منشأ اختلال، ضبط صوتی بود که کنار ایشان و در سمت چپشان قرار دادهشدهبود. کار خدا بود که بلندگو سوت کشید و باعث شد مجریان مراسم جای ضبط صوت را تغییر داده و در سمت راست ایشان قرار دهند. با رفع مشکل، امام جمعه تهران به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین (ع)، زن در همه جوامع بشری نهفقط در میان عربها مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد شود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا کند، نه ممکن بود در میدانهای مختلف…» آن روز هم طبق روال، بعد از پایان نماز جماعت ظهر، جلسه پرسش و پاسخ شروع شد. یک نفر از داماد آیتالله پرسیدهبود که ایشان در پاسخ گفتند: «خدای متعال نه به ما دختر داده و نه داماد.» بحث گل انداختهبود و آیتالله خامنهای مشغول پاسخدادن به سئوالات بودند که سوت بلندگو، آرامش جلسه و تمرکز سخنران را بههمزد.
این بار صدای مهیبی همهچیز را بههمریخت. یک انفجار، سخنران ویژه جلسه را هدف گرفتهبود. حالا پیکر خونین آیتالله خامنهای بر زمین مسجد افتادهبود و همه متحیر و وحشتزده دنبال منشأ حادثه میگشتند. همهچیز به همان ضبط صوت مربوط میشد که حالا مثل یک کتاب دوتکّه شدهبود! روی جداره داخلی ضبط صوت منفجرشده با ماژیک قرمز رنگ نوشته شدهبود: «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی.»
محافظهای بهتزده، پیکر نیمهجان امام جمعه مجروح تهران را در بلیزر سفید گذاشتند و با نهایت سرعت به طرف نزدیکترین بیمارستان رفتند؛ بیمارستان بهارلو.
#ترور_امام_خامنه_ای
@eshghe4harfe
#روزبهانی
#پست_سیاسی