eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
800 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
هم اکنون جلسه. فقد گلِ جنااب صدرا 😂🦦
دنیای‌بماند‌برای‌عاقل‌ها ما مجنونیم‌ودلمان‌هوای‌ پر‌کشیدن‌دارد...🌱 Eshghe4harfe
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 دومرتبه چانه ی زن لرزید و قطرات اشک بر روی صورتش از هم سبقت گرفتن. با صدایی که حزن و اندوه فراوان در آن موج میزد، گفت: - چون مریض بود! یوسف نگاهش به دهان زن خشک شد. چطور چنین چیزی امکان داشت؟ پدر و مادری ازقبول فرزندشان به خاطر بیماری اش امتناع کنند! آنهم بیماری ای که با عمل جراحی خوب میشد! قلبش از این همه بی مهری آن زن و مرد به درد آمد. بعد از چند لحظه سکوت، زن دهان باز کرد: - کل زندگیمو اگه بخوام بنویسم تو چند کلمه خالصه میشه: تنهایی، بدبختی، بی کسی، غم ، اندوه و حسرت. من اهل روستای .... یکی از روستاهای استان اصفهان هستم. سه برادر بزرگتر از خودم دارم. پدرم کارگر زمینهای مردم بود. کلاس سوم راهنمایی بودم که منو به پسر یکی از آشناها که وضعیت مالیشون از ما کمی بهتر بود، دادن! راننده کامیون بود و بار به شهرها میبرد. چند سال اول زندگیم خوب بود. البته منظورم از خوب اینه که شکمم سیر بود و مثه همه ی زنهای روستا قبول کرده بودم که جعفر شوهرمه! باید از صبح تا شب کار خونه بکنم و هفته ای دو روز هم منتظر باشم تا ازجاده برگرده! روزیکه از جاده برمیگشت روز ضیافت من بود! بعد از مدتی تنهایی اذیتم کرد. چقدر به خونه ی دوست و آشنا میرفتم. تو روستا هم خوبیت نداشت که یه زن چادرشو سرش کنه و از این خونه به اون خونه بچرخه! واسه همین دبیرستان آموزش از راه دور ثبت نام کردم و دیپلم گرفتم. 5 سال از زندگیم گذشته بود ولی حامله نشده بودم. با کلی دکتر رفتن و دوا درمون همسرم، بالاخره باردار شدم. خوشحال بودم و منتظر که جعفر از سفر برگرده و خبر بابا شدنشو بهش بدم. ولی به جای اینکه جعفر از سفر برگرده، خبرشو از جاده برام آوردن.از هول شنیدن تصادف شوهرم..... زن در این جا مکثی کرد. بغض در صدایش پیچید: - بچه م سقط شد...! باز هم چند لحظه مکث. یوسف جعبه دستمال کاغذی را به سمت زن گرفت: - بردارید کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 زن بینوا چند تا دستمال برداشت و دومرتبه صدای هق هقش در اتاق پیچید. درد مند تر از لحظه ی قبل نالید: - چمدون به دست به خونه بابام برگشتم. تا سایه پدرم روی سرم بود، کسی جرات نداشت چپ بهم نگاه کنه! اون که رفت همه به خودشون اجازه دادن واسم آقا بالا سری کنن! تو روستا خدا نکنه کسی بیوه بشه انگار که از بندگی خدا در اومده که همه هرطور دلشون میخواد واسش حرف میزنن و تصمیم میگیرن. چند نفر واسه خواستگاری اومدن ولی همه سن بالا، خیلی مسن بودن. جوونترینشون 55 سال سن داشت! مادرم که مرد، من موندم و سه تا برادر که به قول خودشون از زنو بچه هاشون اونقدر زیاد نمیومد که به من هم بذل و بخشش کنن! ازطریق یکی از آشناهامون تو روستا که برادر زن شهری داشت برای خانمش که باردار بود دنبال خدمتکار میگشت کار پیدا کردم. علیرغم مخالفتهای برادرهام به تهران اومدم. نمیتونستن مانعم بشن. خرجمو که اونا نمیدادن، تحت پوشش کمیته امداد بودم.کارهای خونه زیاد نبود مگر دونفر چقدر ریخت و پاش داشتن! اتاق کوچک بیرون از خونه شون قسمت من شده بود. همه چیز خیلی خوب میگذشت تا اینکه متوجه شدم... خانم خونه این بچه رو نمی‌خواد و اقا مخالف از بین بردن این بچه بوده و هرکاری میکرد تا خانم بارش زمین بزاره‌حضور من هم برای همین بود. روزی که خانم حالش بد میشه و کودکش چشم باز می‌کنه میفهمن بچه مریضه دعواهاشون سرمیگره مراقبت از بچه رو به عهده من میگذارن تا به نتیجه ای برسن .تویه سه روزی که بچه پیش من بود نه پدر نه مادر هیچ کدوم حاضر به دیدار این کودک ضعیف و زیبا نبودن کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
برای روز دانش آموز کف کفش بچه ها نقاشی پرچم اسراییل بچسبونید ‌‎‌‌࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ @eshghe4harfe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصرا وَ دلیلا و عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وتُمَتّعَهُ فیها طَویلاً. ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.. فرش‌ هر مجلسی‌ نباشید! یعنی‌ آقاجون‌... هر جا رسیدی‌ نشین! با هرکسی‌ نشست‌ و برخاست‌ نداشته‌ باش. از آدم‌ هایی که‌ از تو کم‌ می‌کنند فاصله بگیر. _علامہ‌طباطبایۍ Eshghe4harfe
💢چه عکس تلخی.... و چه عزتی رو مدیون خون این‌ها هستیم Eshghe4harfe
..‌👀✋🏻•• «یـٰا‌رَب‌َّالعـٰالَمیـن'🤍 ‹اۍ‌پَروردِگـٰار‌جَھانیـٰان..'🤍 ‌‌ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ Eshghe4harfe
دیدی میگن سرم بره قولم نمیره من قولم به شهدا چادرمه سرم بره چادرم هرگز🫀! #شهادت #پروفایل #دخترونه Eshghe4harfe
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 محبت من هر روز به این کودک ناز که حتی اسمی برایش گذاشته نشده بود هر روز بیشتر و بیشتر میشد! دلم برای لب های کوچکش که دنبال سینه مادر میگشت اما به جای آن شیشه شیر کوچک مهمان دهانش میشد میسوخت!پدرش از بیمارستان از مادران دیگر شیر می‌گرفت و دم در میگذاشت میرفت حتی تو نمی آمد. روز سوم بود که آقا اومد سری به کودک زد ۲.۳ ساعتی در خانه کوچک مهمان من بود . غمی عجیب در دلم افتاده بود اگر او را از من جدا کنند چه کنم؟؟ از همان اول حس مادرانه ی خاصی بهش داشتم هرچه متتظر شدم حرفی بزند از نتیجه مذاکارات با همسرش چیزی نگفت و رفت! فردا صبح که بلندشدم کسی در خانه را زد و پاکتی را داد نامه ای از طرف پدر کودک بود آرام بازش کردم کاغذ تا خورده ای همراه با سند اتاق کوچکی که در آن ساکن بودم همراه با شناسنامم که از اول قرداد دستشون قرار داشت در آن بود آرام نامه را باز کردم نوشته‌ بود که من مادر خوبی برای کودکشان میشوم نوشته بود او عاشق همسرش است و از بین کودک و همسرش همسرش، را ترجیح می‌دهد . مات ماندم مگر میشد مادری از کودکش بگذرد .میشد؟!! این پدر با خودش چی فکر میکرد من مادر خوبی بشوم این بچه پدر نمیخواهد !این بچه شناسنامه نمی‌خواهد! با یک سرپناه و اندکی پول که فقط خورد و خوراک را جواب میدهد من این بچه رو بزرگ میکردم اینها کافی بووود!!؟ کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 اون زن و شوهر، منو انداختن تو یه میدون کشتی که یه سرش من بودم و یه سرش حریف قَدر که همون مشکلات و بدبختیها باشه. شده بودم یه تبعیدی! تبعید شده به یه زندگی جدید و زندونیتوش پر بود از احساسات ضدو نقیض بهاین طفل معصوم که هر لحظه حالش بدتر میشد! کارم از گریه و زاری گذشته بود! ترس، دلهره واضطراب کابوس تمام لحظه هام شده بود. خونه خودشون رو‌که فروخته بودن با پیگیری زیاد دنبال آشنامون که تو روستا بود افتادم و سراغی ازشون گرفتم اما اون هام خبری نداشتنحتی خط هاشون هم عوض کرده بودند کسی هم ازشون خبری نداشت...! زندگیم میگذشت. یک صبح و یک شب دیگه. یک ترس و یک هراس دیگه از بدتر شدن حال این طفل معصوم. زندگیم پرشده بود از بلوا، هیجان و استرس. زندگیم عجیب شده بود! از دیروز این بچه داره رنگ عوض میکنه! اولش با یه تب ساده شروع شد و بعد هر لحظه نفس کم آورد و کبود تر شد. آقای دکتر، دوماهه که حال خوشی ندارم. یکروز پرازغم و اندوهم و یه روز پر از خشم و نفرت . یه روز پر از کینه و یک روز پر از....... حرف زن به اینجا که رسید، سیل عظیم غم به چشمانش هجوم آورد و حجم بغض افزایش یافت. عقده های درونی اش سربازکرد و بی محابا اشک ریخت. حقایق زندگیش به زهر هلاهل می ماند. حسی تلخ در وجود یوسف زبانه کشید! با هق هق غیر قابل کنترلی ادامه داد: به هر دکتری که بردمش گفت باید عمل بشه! ولی با کدوم پول....؟ اسیر شدم آقای دکتر... اسیر زندگی.... اسیر این بچه... اسیر فقر.... تنهایی.... نداری.... بی کسی..... تا حالا اسیر تر از من دیدید...؟ کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمان‌هزاران‌شهید‌به‌تو‌دوخته‌شده! تو‌چه‌میکنی‌زیر‌این‌نگاهان👀❤️‍🩹 Eshghe4harfe
عشقـہ♡ چهارحرفہ
عشق خوب است اگر یار خدایی باشد🙂🫀 #پروف #زوجی_مذهبی #عاشقانه Eshghe4harfe
... 👀♥️😅 من همیشه سر به زیرم تو همیشه با حیا کفش هایت را عوض کردی تو را نشناختم Eshghe4harfe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب النور 🌱
۱۳ آبان، روز فریاد، روز شهادت است، روز مشت‌های گره خورده امت، روز فتح است روز دانش آموز بر سربازان سید خراسانی مبارک باد Eshghe4harfe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا