بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ
فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة
وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ
ناصرا وَ دلیلا و عَیناً
حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً
وتُمَتّعَهُ فیها طَویلاً.
#اللهمعجلالولیڪالفرج♥️
@eshghe4harfe
برای ما چه فرقی میکرد قاتل حاج قاسم یا قاتل سید حسن نصرالله و هنیه و سنوار؟!
ما با این قوم پدرکشتگی داریم...
🔴#وعده_صادق۳
Eshghe4harfe
⭕️ دغدغه دولت قبلی :
پیوستن به شانگهای
پیوستن به بریکس
حل مشکل آب سیستان و بلوچستان
حل مشکل کارخانه های از کار افتاده
حل مشکل برق کشور و خط ریل کشور
سبد غذایی خانوار
🔻 دغدغه دولت کنونی :
ریجستر آیفون
بازگشت دانشجویان اخراجی(با جرائم امنیتی و سیاسی)
رفع فیلترینگ
و...
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
@eshghe4harfe
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤
🖤🌱
🖤
#رهایی_از_اسارت⛓
#پارت۲۹
یوسف دستی بر روی دست آنژوکت زده امیر طاها کشید و بدون برگرداندن سرش پرسید:
- خانم آرام!
ماه منیر به کنار تخت رفت:
- بله آقای دکتر...
- واسه شناسنامه ی امیر طاها چه فکری کردید...؟
ماه منیر سرش را به زیر انداخت:
- هنوز هیچی...
یوسف صورتش را به سمت ماه منیر چرخاند و جدی گفت:
- این بچه که نمیتونه بدون هویت باشه،میتونه؟
ماه منیر متعجب گفت:
- چکار میتونم بکنم؟ نه از نظر ژنتیکی با من مشابه که بخوام واسش اقدامی بکنم و نه اینکه پدر
و مادرشو میدونم کجان تا یقه شونو بگیرم و ببرمشون ثبت احوال...
بی رمق و نا امید ادامه داد:
- شما که همه چی رو میدونید آقای دکتر...
دکتر صداقت به سمت مبل گوشه ی اتاق رفت و نشست:
- ولی من یه راه میشناسم...
ماه منیر ذوق زده گفت:
- شما همیشه منو غافلگیر میکنید آقای دکتر...
دکتر صداقت بین کلام ماه منیر پرید و ادامه داد:
- ولی ایندفعه موافقت شما شرط اساسیه...ممکنه شما از این پیشنهاد من خوشتون نیاد...
ماه منیر یکباره امیدش نا امید شد و با لحن محزونی گفت:
مگه پیشنهادتون چیه آقای دکتر؟
دکتر یوسف صداقت، بدون هیچ مقدمه چینی گفت:
- ازدواج...! ولی یک ازدواج صوری...! اونهم فقط به خاطر اینکه این بچه از کمترین حقش که
داشتن شناسنامه ست محروم نشه... شاید پیشنهادم واستون عجیب باشه... ولی تنها راه
ممکنه...
فکر نکنید خدا نکرده دارم از اعتماد شما به خودم و یا تنهایی و مشکالت شما سوء استفاده
میکنم... اصلا اینطور نیست... من تا چند روز دیگه واسه ادامه ی تحصیل در فلوشیپی قلب کودکان
به کانادا میرم... شهر ا تاوا.. حداقل تا دو سال هم برنمیگردم. از طرف بیمارستان بورسیه شدم...
تو این مدت شما میتونید در منزل من سکونت داشته باشید... حق طلاق رو هم به خودتون میدم
همراه با یک وکالتنامه ی امضا شده که هر وقت بعد از درست شدن شناسنامه ی این بچه
خواستید اقدام کنید... تا اگه در آینده خواستید ازدواج کنید مشکلی نداشته باشید...
کپی؟نشه بهتره:)!
Eshghe4harfe
🌱🖤
🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤
🖤🌱
🖤
#رهایی_از_اسارت⛓
#پارت۳۰
میخواستم قبل از رفتنم از ایران یه جهاد اکبر دیگه ای داشته باشم... چیزی مثه احیائه یک حق
پایمال شده... از خدا خواستم که خودش راهو جلوی پام بذاره... شما رو که دیدم یقین پیدا کردم
این همون راهیه که از خدا خواستم...ولی در صورت موافقتتون یه شرطی هست... هیچکس غیر از
من و شما نباید از این موضوع آگاه بشه و در نبود من، خونه به شما اجاره داده شده ست. متوجه
هستید که...؟ تا فردا صبح وقت دارید که فکر کنید نه به خودتون، به آینده ی این بچه...اگه مخالف
بودید که امیدوارم اینطور نباشه که هیچ... ولی در صورت توافق کارهای زیادی داریم که باید به
ترتیب انجام بدیم
ماه منیر در همان جمله ی اول مانده بود و اصلا متوجه نبود که یوسف چه میگوید و چه میپرسد!
ازدواج...! آنهم یک ازدواج صوری...! دلیلی بر فریبکاری یوسف وجود نداشت...! نه ماه منیر شخص
خاصی بود و نه یوسف عاشق و شیدای او و نه زن راحت الوصول در این جامعه کم بود که یوسف
بخواهد برای بدست آوردن ماه منیر متحمل اینهمه زحمت شود... ماه منیر معنی کلماتی که از دهان
یوسف خارج میشد را نمیفهمید... احیاء حق... جهاد اکبر...آینده ی امیر طاها...
به لبهای یوسف خیره شده بود و پلک نمیزد. احساس ضعف و سستی میکرد. دستش را به نرده
های تخت گیر داد و به لبه تخت تکیه زد.
یوسف از جایش بلند شد و به سمت یخچال رفت. شیشه آب معدنی را از آن بیرون آورد و یک
لیوان پر کرد و به دست ماه منیر داد:
- ببخشید که بدون مقدمه حرف زدم. ذاتا آدمی نیستم که بخوام حرفامو بپیچونم و یا تو لفافه
حرف بزنم... شاید هم الان جاش نبود... ولی من تا آخرهفته دارم از ایران میرم. خواهش میکنم تا
فردا صبح فکراتونو بکنید...ساعت 8 صبح میام بیمارستان که هم با همکارام
خداحافظی کنم و هم
جواب شما رو بشنوم. امیدوارم که منو از این امر ثواب محروم نکنید..
کپی؟نشه بهتره:)!
Eshghe4harfe
🌱🖤
🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
حیفاونلحظههاییکهحالت
خوبهوسیمتوصلهبهاهلبیت
ولیشرایطمهیانیسکهگریه
کنیوخودتوتخلیهکنی...😔😭
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب #امام_زمان
Eshghe4harfe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رمـزقدرتمـا,درسلـاحنیست!
بلڪـھدرعقیـدھ
بـراۍمقـابلھبـادشمـناست.!(:
#کلیپ
#پسرانه
Eshghe4harfe
20.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥هوش مصنوعی بخشی از وقایع کربلا را به تصویر کشیده ...
حال دلتون رو عوض میکنه ، حال دلتون عوض شد و چشمانتون بارانی ، برای نصرت جبهه حق دعا کنید.
┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄
@eshghe4harfe
┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄
نزدیکترینحالتِبندهبهخدا ،
وقتیاستکهدرحالِ
سجدهباشدوگریهکند ؛
انسانهرچهبهخاکنزدیكشود
بهخدانزدیکترمیشود . . .
Eshghe4harfe