eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
803 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
Γ🌿 • . در زمان نزدیک به ظهور که ظلم فراگیر می‌شود به افرادی که در دین و ایمان ثابت‌قدم هستند، عنایات خاصی می‌شود تا از دین خارج نشوند ‌. - آیت الله بهجت . Eshghe4harfe
🚨در برابر جسارت بی شرمانه‌ی اسنپ به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها، 🔴کوچکترین کار که موثرترین اقدام است و ما می‌توانیم بدون معطل ماندن برای اقدام مسئولان، انجام بدهیم حذف اپلیکیشن اسنپ از گوشی‌هاست ❌ حذف کنید... غیرت دینی این هست که،حتی چیزی که خیلی سودها داره برات،بزاری کنار | Eshghe4harfe
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 امیر طاها را روی زمین گذاشت و مشغول جابجا کردن وسایل شد. با صدای زنگ تلفن زیر لب زمزمه کرد: - یوسفه... با عجله خودش را به تلفن رساند و بدون نگاه کردن به آی دی کالر گوشی را برداشت. - الو بعد از چند لحظه سکوت، صدای یوسف در گوشی پیچید... - الو... خانم آرام؟ با شنیدن صدای یوسف احساس دلتنگی کرد... - سلام آقای دکتر... حالتون چطوره؟ خوبید؟ جاگیر شدید؟ به دلیل طولانی بودن مسافت بین مکالمات وقفه می افتاد. - من خوبم... از امروز صبح کلاسهام شروع شده... تو خوابگاه بهم جا دادن... اتاقم یه نفره ست... راحتم... پسر گل بابا چطوره؟ ماه منیر چشمش به سمت امیر طاها که روی زمین خوابیده بود و پاهایش را تکان میداد افتاد. - داره بازی میکنه... از دیروز یاد گرفته که دَدَ میگه... یه لحظه گوشی... با سرعت به سمت امیر طاها رفت و او را بغل کرد و به سمت تلفن برگشت. گوشی را جلوی دهن بچه گذاشت و انگشتهایش را در پهلوی امیر طاها کرد و قلقلکش داد. کودک جیغی از روی ذوق و شادی کشید صدای یوسف را شنید که میگفت: - بابا قوربونت بشه پسرم... دلم واست تنگ شده... مامانو اذیت نکنی ها! حس خوشایندی از جمله ی آخر یوسف زیر پوست ماه منیر دوید. گوشی را از جلوی دهان امیر طاها برداشت: - دیروز رفتم واسه ی گرفتن وکالتنامه ی طلاق. گفتن چند روز دیگه برم... یوسف حرفی در جواب ماه منیر نزد...بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرشب ساعت ۱۲ شب به وقت ایران، خوابگاه هستم. میتونید از طریق ا وو با من در ارتباط باشید... بعضی شبا امیر طاها رو نخوابون بذار ببینمش... فکر نمیکردم تو این چند روز انقدر دلم واسش تنگ بشه کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 چشم... من هرشب ساعت ۱۲کامپیوتر رو روشن میکنم... راستی خانم رضوانی هم سلام بهتون رسوند... صدای خنده ی یوسف در گوشی پیچید: - سوال پیچتون که نکرد؟ - تا دلتون بخواد... - زن خوبیه... فقط یه ذره کنجکاوه... خب دیگه الان اینجا ساعت سه نیمه شبه باید کم کم خداحافظی کنیم! - هنوز نخوابیدید؟؟؟!!! - نه ... خوابم نبرد... البته این تغییر ساعتها هم بی دلیل نبوده... امروز تعطیلم. میتونم استراحت کنم... کاری ندارید... مشکلی تو این چند روز نداشتید؟ - ممنونم آقای دکتر شما خیلی به من و امیر طاها لطف داشتید. تا آخر عمر مدیونتون هستم... - این حرفو نزنید... ایکاش که بشه با همین کارهای کوچیک مشکالت همه رو حل کرد... - باز هم ممنون... - امری ندارید؟ - شبتون بخیر ... - خدا حافظ... ماه منیر گوشی را که گذاشت احساس آرامشی را در وجودش احساس کرد... همیشه حضور دکتر صداقت برایش آرامش بخش بود و حالا صدایش تنها منبع آرامش او شده بود... یوسف بعد از قطع کردن گوشی زیر لب گفت: ماه منیر... ماه تابان... تو از کجا تو زندگی بی سر و ته من پیدا شدی؟ ... لباس خوشگل نارنجی سرهمی را که آنروز برای امیر طاها خریده بود، تنش کرد. چند لاخ موی روشنش را به یک طرف شانه زد و او را جلوی کامپیوتر خواباند. چند دقیقه ای میشد که کا مپیوتر را روشن کرده بود و منتظر یوسف بود. کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصرا وَ دلیلا و عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وتُمَتّعَهُ فیها طَویلاً. ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا یکی از مدافعین حرم بی‌بی‌جان زینب (س) از تیپ فاطمیون پیام دادن اوضاع سوریه جالب نیست حرومی های تکفیری دوباره قصد جسارت به حرم بی بی جان دارن !😭💔
🍀🌷
عشقـہ♡ چهارحرفہ
🍀🌷
چقـدر نبودنت حال‌ِ جهـان را ، پریشان کرده است ! ؛ مـولاۍِمـن‌ ، بیا . . ! (:❤️‍🩹 ' - اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج - السلام‌علیک‌یا‌صاحبِ‌دل‌های‌ِپریشان Eshghe4harfe
منم باید برم آره برم سرم بره نزارم هیچ حرومی طرف حرم بره...💔🥀 Eshghe4harfe
هدایت شده از حࢪ‌ف دلیِ🖤
همسایه ها .. 6 نفر به مامیدین؟!
♥️👀
عشقـہ♡ چهارحرفہ
♥️👀
با صدای خنده ات بردی دل از ماچادری می پذیری با حیا ما را برای همسری؟🫀 Eshghe4harfe
گفتند از تو شعر بخوانم، تعجب است! توصیف کوه را بہ غبارے سپرده اند... Eshghe4harfe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‏امروز که اوضاع جهان مایه ی شرم‌ است ای عشق دل افروز دل ما به تو گرم است Eshghe4harfe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱 🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤🌱🖤 🖤🌱🖤 🖤🌱 🖤 وقتی چهره ی یوسف را در صفحه ی مانیتور دید، لبخندی بر گوشه ی لبش نشست: - سلام آقای دکتر... - سلام خانم آرام... حالتون چطوره؟ - خوبم. شما چطورید؟ با غربت در چه حالید؟ یوسف لبخند کجی گوشه ی لبش نشست: - این غربت با اون غربتی که من تجربه کردم مثه زندگی تو بهشت میمونه... ماه منیر امیر طاها را بغل کرد: - پسرتون خیلی وقته منتظرتونه! امیر طاها با دیدن صفحه ی رنگی مانیتور خودش را خم کرد و با کف دستش به مانیتور میزد و دَد...َدَدَ میکرد... آب دهنش سرازیر و جای دندانهای پیش پایینش سفید شده بود... ماه منیر گفت: - چند روزه که بیتابی میکنه... احساس میکنم کمی داغ شده... موقع شیر خوردن خیلی اذیت میکنه... هر چیزی دستش میاد، با غیض به لثه هاش میکشه... یوسف با مهربانی گفت: - نگران نباشید... داره دندون در میاره! بهش قطره استامینوفن بدید. هر 6 ساعت 20 قطره! چقدر حس خوبی داری وقتی میدونی یکی هست که حتی تو کوچکترین گرفتاریها میتونه کمکت کنه! ماه منیر از یوسف خداحافظی کرد و امیر طاها را روی زمین گذاشت. دوربین کامپیوتر را طوری تنظیم کرد که یوسف بتواند امیر طاها را ببیند و با او صحبت کند. ماه منیر به سمت کمد لباسهای امیر طاها رفت و خودش را مشغول تا زدن لباسهای او کرد. در حالیکه شش دنگ حواسش پی صحبتهای یوسف با پسرش بود . امیر طاها شست پایش را به دست گرفته بود و با خودش بازی میکرد. یوسف با لحن گرم و مهربانی شروع به صحبت کرد: - پسر بابا حالش چطوره؟... امیر طاها... امیر طاها... با توام پسرم...! امیر طاها با شنیدن اسمش حرکات دستش متوقف شد و شست پایش را ول کرد. و سرش را به اطراف چرخاند. - خوبی بابایی...؟ چقدر بزرگ شدی تو این دو هفته... پسر خوبی بودی؟ شیطونی نکردی؟ کپی؟نشه بهتره:)! Eshghe4harfe 🌱🖤 🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤 🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
بسم‌رب‌النور🌱
شنیده‌ام‌که‌ملائک، به‌وقتِ‌حاجتِ‌خویش قسم‌دهند‌خدارا، به‌آبرویِ‌حسین(ع):] Eshghe4harfe
عشقـہ♡ چهارحرفہ
میگن آیت اللّٰه بهجت هر خطبه عقدی که میخوندن به داماد میگفتن: مراقب باش دلش نشکنه ؛ و به عروس میگفتن: مراقب باش غرورش نشکنه ! Eshghe4harfe