بسیجیسهمش،
دویدنپایاینانقلابه🤍:))!"
#نظامی
#دخترونه
#پروفایل
Eshghe4harfe
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤
🖤🌱
🖤
#رهایی_از_اسارت⛓
#پارت۸۱
ماه منیر سرش را پایین انداخت و با تون صدایی که در آن خجالت موج میزد گفت:
- بعد از ظهر اومدن... گفتن دیشب با شما تماس داشتن و شما گفتید من تنهام ... پدرتون
میگفت اومدیم حال نوه مون و ...
ماه منیر حرفش را ادامه نداد دلیلی نداشت با زدن کلمه ی عروس حس خوشایندی را که مدت
زیادی از ظهورش نمیگذشت، مرتبا در دلش تجربه کند و به آن دلبسته شود.
یوسف خنده ای کرد و گفت:
- آهان... فهمیدم ... خب پس سریال هنوز ادامه داره... باشه! منم که عاشق نقش بازی کردن...
احوال خانم ما چطوره؟ خوبی؟ کوچولومون خیلی اذییتت نمیکنه خانمی؟
قلب ماه منیر باشنیدن این حرفها از دهن یوسف هرچند هم غیر واقعی، کوبش را از سر گرفت.
گوته هایش گرم شد و سر به زیر انداخت...
بعد از چند لحظه مکث گفت:
- امروز داشتم میرفتم محضرکه پدر و مادرتون اومدن! به محض اینکه رفتن میرم دنبال همون
جریان.
دل زن بیچاره با گفتن این حرف پر از غم شد. حتی به زن صوری بودن هم راضی بود.
یوسف لبخندی زد و گفت:
- فعال دست نگه دار. چون هر ترمه کلاس زبانم 8 هفته ست. احتمالا تو دو ماه آینده ترم جدید
نداریم و کلاس برگزار نمیشه! حساب کردم و دیدم هزینه ی خورد و خوراک و زندگیم تو این
دوماه خیلی با هزینه ی بلیط رفت و برگشتم فرق نمیکنه! به احتمال خیلی زیاد این دو ماه رو میام
ایران... پس باید فعال رو همون روال سابق باشیم.
ماه منیر با شنیدن اومدن یوسف به ایران، چنان خوشحال شد که بی اختیار جیغ کشید:
- راست میگی...؟
با صدای بلند ماه منیر، پدر یوسف و مادرش بیدار شدند و هراسان به اتاق آمدند. با دیدن تصویر
یوسف در مانیتور کامپیوتر چنان خوشحال شدند که اصلا یادشان رفت که از ماه منیر علت جیغش
را بپرسند
کپی؟نشه بهتره:)!
Eshghe4harfe
🌱🖤
🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤
🖤🌱
🖤
#رهایی_از_اسارت⛓
#پارت۸۲
ماه منیر بدون توجه به موقعیتش در زندگی یوسف رو به آقای صداقت گفت:
- بابا... یوسف قراره تا چند روز دیگه بیاد ایران...!
ماه منیر نگاهش به روی امیر طاها افتاد که از سر وصدای آنها چشمهای خود را باز کرده و لب
برچیده بود. از پشت صندلی بلند شد و پسرک را در آغوش گرفت:
- ترسیدی مامانی...؟ عیبی نداره... ! تقصیر من بود... آخه دلم واسه ی باباییتخیلی تنگ شده
بود...
ناگهان به خودش آمد و با یادآوری حرفش در دل گفت:
- یوسف که فکر میکنه داریم فیلم بازی میکنیم. کی به کیه؟ بذار منم احساساتمو هرطور دوست
دارم بیرون بریزم...
مادر یوسف دست دراز کرد و گفت:
- بده به من بچه رو... تو برو با شوهرت حرف بزن!
لبخندی بر لب ماه منیر نقش بست و با خودش گفت:
- چه سریال شیرینی...
رو به مادر یوسف گفت:
- نه مامان جان ... اذیتتون میکنه!
نه مادر ... بدش به من!
ماه منیر امیر طاها را به مادر یوسف داد و خودش به آشپزخانه رفت تا چند لیوان شربت درست
کند.
مادر یوسف که پشت میز کامپیوتر نشست، بعد از احوال پرسی با پسرش و ابراز احساسات از
دیدن او گفت:
- مادر... نمیدونی پسرت چقدر نمکی شده! عین بچگیهای خودته! انگار خدا دوباره یوسفو به دنیا
آورده! حتی رنگ چشماشم مثه خودته! باور کن بقدری دل من و بابات واسش تنگ شده بود که
دیروز که گفتی ماه منیر و امیرطاها تهران هستن بدون معطلی اومدیم تا ببینیمشون... ماشاا... بچت عین خودت درشته. یه موش به مامانش نرفته... دختر بیچاره 9 ماه خون دل خورده حالا نباید
دل خوش باشه که یه تار موش شبیه اون باشه!
کپی؟نشه بهتره:)!
Eshghe4harfe
🌱🖤
🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
عشقـہ♡ چهارحرفہ
🤍⛓
+دلاسختاستاگرمانندیکفرمانده عاشق
امیر یک سپاه اما؛ اسیریکنفرباشی...!
#عاشقانه
#نظامی
Eshghe4harfe
معاون پارلمانی دولت شهید رییسی:
همه اتفاقات منطقه از سقوط بالگرد رئیسجمهور شهید در ۳۰ اردیبهشت آغاز شد!
#جایت_همیشه_خالیست
#شهید_جمهور
Eshghe4harfe
بیانات رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم درباره… - Khamenei.ir.mp3
24.48M
صوت کامل بیانات صبح دیروز رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم درباره تحولات منطقه.
@eshghe4harfe
🖤 تولد شهید رئیسی مبارک باد 🖤🇮🇷
#رئیسی_عزیز
#شهید_رئیسی
#شهید_جمهور
Eshghe4harfe
ما امنیت را
از دشمن التماس و گدایی
نمیکنیم!
_شهیدجہادمغنیه💔
Eshghe4harfe
عشقـہ♡ چهارحرفہ
-
مامظلومیماماقوۍهستیم ،
مثلمولایمانامیرالمومنین،امیرالمومنین؛
مظلومترینبود،اماقوۍترینبود :)
- سیدناخامنهاۍ🤍.
Eshghe4harfe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مناطق تصرفشدهی سوریه به وسیلهی جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد؛ شک نکنید این اتفاق خواهد افتاد.
#سوریه
Eshghe4harfe
هدایت شده از | دَمِشْـ𝒟𝒶𝓂𝓈𝒽𝑔𝒽ـقْ³ |
سلام سلام؛
خب دوستان به احترام مهمون ِعریزمون حمایتی داریمممم🥲✨
شما حرف دلتون رو میزنید واین پیامو فور میزنید،منم حمایتتون میکنم؛)))
تگهاتون: @yamahdiii1401
[حتما عضو باشید]
هدایت شده از حࢪف دلیِ🖤
Homayoun Shajaryan - Gerye Kon (320).mp3
7.4M
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤
🖤🌱
🖤
#رهایی_از_اسارت⛓
#پارت۸۳
صدای یوسف اومد که میگفت:
- مامان... امیر طاها خیلی شبیه ماه منیره ...عین اون بوره!
مادرش معترضانه گفت:
- نه مادر جان... تو نمیدونی... بچه هزار بار رنگش عوض میشه! تو هم بچه بودی بور بودی!
یوسف هم که خوشحالی از صدایش میبارید گفت:
- مثل اینکه پسرمه ها!
ماه منیر وارد اتاق شد و آهی در دل کشید و با خودش گفت:
- اینجا تکلیف همه معلومه که کجا قرار دارن... الا من بدبخت!
در همین موقع مادر یوسف گفت:
- ماه منیر جان...بیا... من و حاج اقا بسه مونه! تو بیا با شوهرت حرف بزن...شوهرت میخواد بره.
ماه منیر گفت:
- نه مامان جان... کاری باهاش ندارم
مادر یوسف بین کالمش پرید:
- یعنی چی نه مامان جان... بیا با شوهرت خداحافظی کن... ناسالمتی راه دوره! دلش واست تنگ
میشه!
ماه منیر جلوی دوربین آمد و با خجالت گفت:
- کاری ندارید؟
-یوسف در حالیکه هنوز از ذوق زدگی ماه منیر که به حساب نمایشش گذاشته بود، میخندید گفت:
- نه خانمی... برو شبت خوش!
چه شب خوشی را هم برای ماه منیر آرزو کرد
ماه منیر تا صبح روی تخت غلت زد و حرفهای مادر
یوسف را دوره کرد و با خودش میگفت:
- اگه یوسف بیاد حتما طلاق میگیریم... با این ابراز علاقه ی مادرش به امیر طاها، نکنه بگه بچه مو
بده میخوام خودم بزرگش کنم؟ من تا کی بیام ثابت کنم که امیر طاها بچه ی واقعی یوسف
نیست...! باز اونوقت با بدنامیم چکار کنم که میپرسن اگه باباش یوسف نیست، پس کیه؟ کی قبول
میکنه که من قرار بوده مادر بدلی این بچه باشم؟! اگه منو طلاق بده، من با این دل صاحب مرده م
چکار کنم؟ اصلا کی گفته که من عاشقشم...؟ اصلا اینطور نیست! آدم باید یه چیزی ببینه که
عاشقش بشه! مگه این یوسف چی داره؟ مثه بقیه مردهاست...! تو که محکم بودی ماه منیر... مبادا
دلت بلرزه! افکار منفی به خودت راه نده!
کپی؟نشه بهتره:)!
Eshghe4harfe
🌱🖤
🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤🌱🖤
🖤🌱🖤
🖤🌱
🖤
#رهایی_از_اسارت⛓
#پارت۸۴
خودش به خودش جواب میداد:
- یوسف چی داره؟ خیلی چیزها داره... انسانیت، مردونگی، تحصیالت، موقعیت اجتماعی.. کمه
واسه اینکه یکی عاشقش بشه؟ یعنی تو واقعا عاشقش نشدی، ماه منیر؟ برو ماه منیر... برو...! تو
با شنیدن صداش ضربان قلبت میره رو هزار اونوقت میگی من عاشقش نیستم... بعدشم کی گفته
که امیر طاها بچه ی واقعیت نیست؟ دیگه از این حرفها نزنی که خدا قهرش میاد...
با دست محکم میزد تو سرش و در دل مینالید:
- نه... خدایا... این باز چه مصبتیه که گرفتارش شد
تا دم دمای صبح با خودش حرف زد و به خودش راه حل نشان داد و بر روی آنها یک خط باطلن
کشید. در نهایت خسته و ذله از افکار پریشانش، خوابش برد.
******
- امیر طاها... بابایی چرا باز داری گیج میزنی؟ نمیگی بابایی فقط به امید صحبت کردن با تو
ساعات تنهایی اینجا رو سپری میکنه؟ مامانت بهم گفت که از موقعیکه مامان جون و باباجون رفتن
بیقراری میکنی! آره بابایی...؟ تو هم دلت تنگ شده مثه من؟! باید به این دلتنگیها عادت کنی! اگه
دلت تنگ نشه، هیچوقت یاد نمیگیری که دلتو مثه یه اقیانوس بزرگ کنی تا واسه هرچیزی غم
عالم تو صورتت نپاشه! همین دلتنگیهاست که مَردت میکنه و باعث میشه در مقابل سختیها مقاوم
بشی!
کپی؟نشه بهتره:)!
Eshghe4harfe
🌱🖤
🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤
🌱🖤🌱🖤🌱🖤🌱🖤