✅ دریافت موثق‌ترین اخبار و مطالبات مهاجرین افغانستانی در کانال جمعیت افغانستانی‌های مقیم ایران https://eitaa.com/joinchat/3500474498C27bed6731b

#استوری #امام_حسین علیه السلام ‌ ‌اعظم الله اجورنا... 🔻|

#استوری خیلی دوست دارم حسین #امام_حسین 🔺|

❌بارداری عجیب 😳 من نازنین هستم سی و پنج سالمه ٬ دوتا بچه دارم پسرم مسیح دوازده سالشه و دخترم اَفرا نه سالشه ٬ و همسرم چند سال پیش بر اثر یه تصادف فوت کرده ٬ یه شب یکی از بچه ها منو بیدار کرد در حالتی که در خواب و بیداری بودم اصلا نفهمیدم چی گفت ٬ فک کردم خواب دیده ٬ ازش خواستم که بره تو اتاقش بخوابه۰۰۰۰۰۰ چند هفته بعد از طرف مدرسه دخترم اَفرا منو خواستن ٬ معلمش میگفت افرا حالت تهوع های مکرری داره ٬ ازم خواست که ببرمش دکتر۰۰۰۰۰ فرداش من اَفرا بردم دکتر ٬ خود دکتر در حالتی که خودشم باور نمیکرد میگفت تست بارداری دخترتون مثبته۰۰۰۰۰من انقد شوکه شدم که از هوش رفتم ٬ میدونستم که اَفرا اصلا نمیدونه این چیزا یعنی چی؟؟۰۰۰۰۰وقتی که به هوش اومدم٬ با گریه دخترمو به خونه برگردوندم و تو خونه اَفرا و مسیح یه گوشه نشوندم و در مورد اتفاقاتی که چند وقت اخیر افتاده ازشون پرسیدم که چیزهای وحشتناکی از پسرم مسیح شنیدم۰۰۰۰۰ ادامه داستان را در لینک زیر بخوانید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1660354746Cd682125357

🔹🔸🔹🔸 🔴ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا رو به رو شدم ✍شیخ جعفر مجتهدی (ره) می‌فرمودند : در ایام نوجوانی، یک روز که از مدرسه برمی گشتم، در راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه در دست داشت. وقتی به او نزدیک شدم، از من خواست تا اسباب را به منزل او ببرم... به منزل رسیدیم، در را باز کرده و داخل شد و من نیز داخل شدم... ناگهان در بسته شد و من با چند دختر جوان و زیبا، روبرو شدم. آن دختران خواسته نامشروعی داشتند. برای همین به تهدید متوسل شدند و گفتند: ما از تو خواسته‌هایی داریم که اگر انجام ندهی، با رسوایی مواجه خواهی شد. یک لحظه تامل کرده و نگاهی به اطراف انداختم، ناگهان چشمم به..... 💠ادامه👇 https://eitaa.com/joinchat/3351707693C46ad84756f https://eitaa.com/joinchat/3351707693C46ad84756f کلمه #مجتهدی رو سرچ کنید 👆

بچه ها حتما برید بخونید خیلی جالبه😳👆

عصرتون زیبا چون بنفشه 🌱 زنـــدگي زیباست یک روز یک ساعت یک دقیقه هرگز باز نمیگردد پس لطفا از جنگ بپرهیز از خشم دوری کن عاشقانه حرف بزن عصرتون لبریز از اتفاقهای قشنگ . . . ‌

سرنا و سلین خواهرش تو یه جشن عروسی بودن که 😳🤦🏻‍♀😱📛👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/1246363650C7470f1d9c0 https://eitaa.com/joinchat/1246363650C7470f1d9c0 عجب دوربین مخفی خفنی 💦🙊💃☝️🏽

#Story | #استوری -نترسید‌من‌با‌شما‌هستم -همه‌چیز‌را‌میبینم‌و‌میشنوم🪴:)) #خداجونم♥️

#Story | #استوری خسته‌درمانده‌ام‌از‌همه‌جا‌رانده‌ام درکشتی‌نجاتت‌پناه‌و‌امان‌گرفته‌ام♥️ #اربعین #محرم

#Story | #استوری -الان‌تو‌چادر‌منی؛ -پس‌با‌منی♥️:)) #امام‌زمانم🌱