چه چیزی از من باقی می ماند ؟! 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

مگر عشق از سرم بیرون برد .. 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

حوصله ات که سر میرود .. 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم .. 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

- میپرسی چی شده ؟! + میگن هیچی 🗣💔 ! 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

کیو‌بازی‌میدی؟ 😏💔🖐🏽! 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

هیچی‌تا‌تهش‌موندگار 🖐🏽 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

ای پناه هر طرد شده... 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

می گویند روزی را  صبحِ زود تقسیم می ڪنند.. هرجا که هستی "سهمِ امروزت " یك بغل شادی وبرکت وآرامش صبح بخیر🌹

بهشت مکان نیست، زمان است! زمانی که اندیشه‌های مثبت و میل به نیکی و عشق ورزی در وجودمان است و جهنم مکان نیست، زمان است! زمانی که اندیشه‌های منفی و کینه ورزی وجودمان را می آلاید. خالق بهشت باشیم...

یه روزی میرسه که نه تنها دیگه عاشق نمیشی .. 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam

. دگرم بسته‌ی آن زلفِ سیه نتْوان داشت آنچنانم که به زنجیر نگه نتوان داشت تابِ خِیل و سپهِ زلف و رُخی نیست مرا روز و شب معرکه با خیل و سپه نتوان داشت تا کِی آن چاهِ ذَقَن را نگرم با لب خشک؟ این‌همه تشنه مرا بر لب چَه نتوان داشت دیده بربستم و نومید نشستم، چه کنم؟ بیش از این دیده به امّید به ره نتوان داشت با وجود رخ او، دیدن گل کِی زیباست؟ پیش خورشید نظر جانب مَه نتوان داشت... - هلالی جغتایی 『‌🇸 🇹 🇴 🇷 🇾』 Eitaa.Com/StoryHam