#جواب_سوال_با_گردو
شخصی زیر #سایه ی درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این موقع چشمش به کدو تنبلهایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:
خدایا همهی کارهایت عجیب و غریب است! کـدو به ایـن بزرگی را روی بوته ای به این کوچکی می رویانی و گـردو به این کوچکی راروی #درخت به این بزرگی! همین که حرف هایش تمام شد گـردویی از درخت افتاد و با ضرب به سرش خورد
بلافاصله از جایش بلند شد وبه آسمان نگاهی کرد و گفت: خدایا خطای من را ببخش! دیگر در کارت #دخالت نمیکنم فهمیدم ، هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی سر من آمده بود!!