eitaa logo
کانال علیرضا اسلامی فر
625 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
9.5هزار ویدیو
224 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی رویدادهای مهم و جهاد تبیین در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ایجاد گردید رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر اسلامی فر 09132378571
مشاهده در ایتا
دانلود
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️این کار فوق العاده زیبا را در خلوت ببینید و حاجت بگیرید🤲 لطفا نشر حداکثری 🙏 🌴🌴🌴🌴 ✅کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9 ✅کانال هیات جوانان عاشورایی رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/1423311317Ce05833da15 ✅گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6 ✅ کانال موسسه فرهنگی روایت فتح شهرستان مبارکه @Revayatfathmobarakeh ✅کانال علیرضا اسلامی فر @eslamifar1343
کانال علیرضا اسلامی فر
پنجم ربیع الاول سالروز وفات بنت‌الحسین، حضرت سکینه خاتون(س) را تسلیت و تعزیت می گوئیم. امشب وعده‌گ
اشعاری که حضرت سکینه خاتون علیها سلام از پدر شهیدش سیدالشهدا سلام الله علیه در روز عاشورا نقل شده است شیعَتی مَهماشَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذکُرونی  اَوْ سَمِعْتُمْ بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَاْنْدُ بُونی لَیْتَکُمْ فی یَوْمِ عاشُورا جَمیعاً تَنْظُرونی  کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبَوْا اَنْ یَرْحَمون وَ اَناَ اَلْسِّبْطُ اَلَّذی مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ قَتَلُونی  وَ بِجُرْدِ الْخَیْلِ بَعْدَ اَلْقَتْلِ عَمْداً سَحَقُوُنی
مجددا سالروز وفات سکینه خاتون دختر امام حسین علیه السلام بر هم تعزیت و تسلیت عرض میکنم جمله به جمله خطبه های این بانوی بزرگ اسلام در دوران اسارت را باید مورد تحلیل های عمیق علمی اجتماعی از نگاه اسلام قرار داد واقعا شگفت آور است
16.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆ماشاء الله به این عمار رهبر 🚨کل ضد انقلاب رو رنده کرد گذاشت کنار 🌱توصیه میکنم حتما بشنوید.
🔻عمامه عاریتی؟! ✍حکایتی شیرین و عبرت‌آموز که حاج شیخ عبدالکریم بر فراز کرسی درس خارج در قم،این خاطره را از دوران جوانی خویش نقل کرده اند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. در محضر امیر المومنین (ع) در حرم به آقا امیر المؤمنین می‌گوید: آقا ما داریم بر می‌گردیم به ایران و می‌دانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما می‌‌‌آید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آینده‌ی زندگی‌ام این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند. حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف می‌شد از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا می‌کرد. سه ماه هم ایشان کربلا می‌ماند. جمعاً می‎شود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید می‌شد که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمی‌دانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم می‌‍‌رود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند. شب خواب سید الشهداء (ع) را می‌بیند که می‌فرمایند: شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته می‌خواهی به عنوان الگو؟" می‌گوید: بله آقا. می‌فرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که می‌خواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ ساله‌ای نشسته، عمامه‌ای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد می‌شوی، این جوان بلند می‌شود وارد حرم می‌شود یک سلامی پایین پا به من می‌کند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج می‌شود. بعد از طلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسان‌های بزرگ است. حاج شیخ می‌فرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه‌ من عاریتی است و رفت از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: دیدم دارد از دستم می‌رود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه‌‌ دو امام، با این دو کلمه دارد می‌گذارد و می‌رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامه‌ من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کرده‌ام تا شما را معرفی کرده‌اند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ می‌کند و می‌گوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟ آقا شیخ عبدالکریم می‌گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). می‌گوید: دنبال من بیا. در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا می‌روند تا به خارج از کربلا می‌رسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. می‌رسد به درِ آن اتاق و می‌گوید: اینجا خانه‌ من است، فردا طلوع فجر وعده‌ دیدار من و شما همین جا. می‌رود داخل و در را می‌بندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی می‌خواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده‌ من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام ایشان می‌فرماید: لحظه‌شماری می‌کردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله‌ پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می‌زد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم. در زدم دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه‌ من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟ گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. حاج شیخ در درس خارج فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه‌ من عاریتی است! عبای من عاریتی است! فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می‌خواست به من بگوید: شیخ عبدالکریم حائری! ▫️ مرجعیت،عاریتی است ▫️ ریاست،عاریتی است ▫️ خانه‌هایتان،عاریتی است ▫️پول‌های‌تان،عاریتی است ▫️وجودتان،عاریتی است ▫️سلامتی‌تان،عاریتی است. ▫️هر چه می‌بینید،عاریه است و امانت است. دل به این عاریه‌ها نبندید
خادم مسجد آدینه اگر بودم دوش از دم پیر مغان خازن میخانه شدم یادآوریـــــــــــــــــــــ مراسم سوم و هفته روز درگذشت جانسوز خادمان فقید مسجد جامع مبارکه مرحومین مغفورین: کربلایی اکبر و کربلایی امیر مهدی قاسمی رحمة الله علیهما 💥وسیله رفت و برگشت ساعت 15 امروز درب مسجد جامع مبارکه آماده می باشد 🏴🏴🏴🏴🏴 💠کانال موسسه فرهنگی روایت فتح شهرستان مبارکه @Revayatfathmobarakeh 💠 کانال شورای فرهنگی مسجد جامع مبارکه @masgadgamh 💠 کانال علیرضا اسلامی فر @eslamifar1343
هر دو، پدر و پسر خدائی بودند چون خادمِ مسجد و وِلائی بودند دنیا قفسی بَرایِ آنها شده بود در فکرِ پَریدن و رهائی بودند ✍️محمدبابایی بارچانی
«اِنا لِلّه و اِنا اِلیهِ راجِعون» بانوی مکرمه «حاجیه خانم علیرضایی » مادر مکرمه طلبه شهید «احمدرضا علیرضائی » پس از سال‌ها صبر و بردباری، ندای حق را لبیک گفته و به‌ فرزند شهیدش پیوست ▪️ضمن عرض تسلیت و همدردی با خانواده محترم شهید، از پروردگار متعال علو درجات برای آن عزیز سفرکرده و شکیبایی و صبر جمیل برای بازماندگان مسألت داریم. انشاء اللّه روح آن مرحومه در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با حضرت فاطمه زهرا (س) محشور و همجوار گردد. 💥ضمنا آئین تشییع پیکر پاک این مادر شهیدپرور روز سه شنبه ۲۰ شهریور ماه ۱۴۰۳ ساعت ۹/۳۰ صبح از مقابل مسجد امام حسین (علیه السلام) واقع در خیابان شهید بهشتی شهر دیزیچه برگزار می گردد 🌷شادی روح مطهر این مادر مکرمه و شهید سرافرارش صلوات و فاتحه ای قرائت فرمائید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈ ✅کانال اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/3553296780C72e27831e9 ✅کانال هیات جوانان عاشورایی رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه https://eitaa.com/joinchat/1423311317Ce05833da15 ✅گروه رزمندگان اسلام شهرستان مبارکه eitaa.com/joinchat/2128412683Ccb953600a6 ✅ کانال موسسه فرهنگی روایت فتح شهرستان مبارکه @Revayatfathmobarakeh ✅کانال علیرضا اسلامی فر https://eitaa.com/joinchat/3254845685C9449a4b60c
🌹تقدیم به مقامِ شامخ شهدا: از چشمهٔ خون خود وضویش دادند در بِرکهٔ عشق، شُست و شویَش دادند روزی که به سویِ عَرش می بُردندش از بادهٔ حق، سَبو سَبویَش دادند 🔸🔸🔸🔸 یک توبهٔ ماندگار باید بکنیم جان در رَهِ حَق نثار باید بکنیم یک عُمر اَسیرِ دیوِ شَهوت بودیم از چَنگِ گُنَه فَرار باید بکنیم ✍️محمدبابایی بارچانی
☫﷽☫ 🌴🇮🇷🌴 پیرمردی بعد از ۸۸ نگران جان بود. شهیدی به خوابش آمد و گفت نگران نباش، ما محافظ او هستیم. نشانی مزارش را هم گفت. پیرمرد اعتنا نکرد.👌 خواب‌ها تکرار شد. سراغ همان نشانی مزار رفت. تصویر شهید همان بود که در خواب دیده بود. 🥀 روی مزار نوشته بودند: 💚💔 ؛