eitaa logo
اصرار
472 دنبال‌کننده
895 عکس
1.1هزار ویدیو
4 فایل
به چه زنده ایم؟ آدم ها، جا و زمان ها دگرگون می شوند. خبر آنکه چیزی شروع و چیزی تمام شد. چه باید کرد؟ تن دهیم یا اصرار کنیم؟ چاره چیست؟ مگر آنکه اصرار 📍اصرار در ایتا و تلگرام Esrar3@ 📍اینستاگرام Esrar3.insta@ ✅ برای ارتباط با ما @Esrar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
اصرار
🔸محمدرضا پهلوی: من نمی توانم خودم را از شاه جدا کنم. پیش از مثل یک «مرد» بودن، من یک شاهم. شاهی که سرنوشتش به اتمام رساندن ماموریتش است. بقیه اهمیتی ندارد. اما این متناقض می‌نماید و این تنهایی عمیق است. شاهی که نباید درباره آنچه می‌گوید آنچه می‌کند به کسی حساب پس بدهد، اجباراً خیلی تنهاست. با وجود این من به کلی هم تنها نیستم، زیرا نیرویی که دیگران نمی‌بینند مرا همراهی می‌کند، یک نیروی عرفانی. وانگهی من پیام‌هایی دریافت می‌کنم، پیام‌های مذهبی. من خیلی مذهبی هستم. به خدا باور دارم و همواره گفته‌ام که اگر وجود نداشت باید اختراعش می‌کردیم. واقعا این آدم‌های بدبختی که خدا ندارند مرا سخت متاثر می‌کنند. نمی‌توان بدون خدا زندگی کرد. من از پنج سالگی با خدا زندگی می‌کنم، از زمانی که الهاماتی به من شد. 🔹اوریانا فالاچی: الهامات اعلیحضرت؟ 🔸محمدرضا پهلوی: بله، الهامات، تجلیات. از پیامبران، آه، تعجب می‌کنم که نمی‌دانستید. همه می‌دانند که الهاماتی به من شده است. من حتی این را در زندگینامه‌ام نوشتم. در کودکی دو بار به من الهام شده است. یک بار در پنج سالگی و بار دوم در شش سالگی. در نخستین بار من حضرت قائم را دیدم که بنابر مذهب ما غائب شده است تا روزی که بازگردد و جهان را نجات دهد. در آن روز من دچار حادثه شدم روی یک صخره افتادم و این او بود که مرا نجات داد. او خود را میان من و صخره جا داد. برگرفته از کتاب گفتگوهای اوریانا فالاچی @Esrar3
اصرار
فکرش را بکن، خبرنگار راه افتاده رفته بین بچه ها از تک تک شان می پرسد «دوسم داری؟» آقا! مگر شما نباید
صحبتی که یک خبرنگار با دوست شهیدش (مصطفی ثریا) امروز منتشر کرد. +به خدا من دوست دارم _تو عزیزمی خبرنگار مصطفی ثریا به همراه حمزه دحدوح (پسر وائل دحدوح خبرنگار الجزیره) امروز در راه خبر شهید شدند. @Esrar3
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸محمد صادق فرامرزی: وائل الدحدوح خبرنگار الجزیره که ۳ماه پیش با بمباران خانه‌اش، همسرش، ۲پسرش و نوه‌اش را کشتند و او فردایش دوباره میکروفون به دست گرفت و راوی رنج سرزمینش شد... یک ماه پیش به او و فیلمبردارش شلیک کردند، خودش زخم برداشت و همکارش به لیست ۱۰۲نفره شهدای خبرنگار غزه پیوست... حرامزاده‌های صهیونیست امروز با موشک به اتومبیل فرزندش که او هم خبرنگار بود حمله کردند تا او بالاخره بشکند، چشم‌های نمناک شود، اشک‌های سرازیر و پشتش خم... وائل، ایوب عصر ماست، او با صبرش راوی رنج انسان فلسطینی شده، او می‌ایستد تا  شکوه حقیقت غزه را در برابر حقارت واقعیت رژیمی که استفراغ استعمار خارجی است به ما نشان دهد! بعد از وائل باید واژه‌هایمان را تغییر دهیم. «خبرنگار»، «آگاهی»، «تعهد» و... وزنی کمتر از زندگی او در این ۹۰روز دارند. 🔹حبیبه آقایی پور: پسر جوانش را خاک کرده. این خبرنگار فلسطینی انگار تجلی کشورش شده. محزون، دلشکسته، زخمی، داغدار اما با شانه فراخ و سرشار از یقین. @Esrar3
اصرار
🔸محمد صادق فرامرزی: وائل الدحدوح خبرنگار الجزیره که ۳ماه پیش با بمباران خانه‌اش، همسرش، ۲پسرش و نوه
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حیفم آمد کیفیت فیلم را کم کنم. این یکی از بکرترین و رساترین‌های این روزها برای رساندن تصویر خبرنگار در فلسطین است. وائل دحدوح بر مزار پسرش ایستاده و با گواه گرفتن خدا شروع می کند حرف هایش را. که شهادت می دهیم، پسرم، فرزند ارشدم، حمزه؛ بخشنده‌ای سخاوتمند بود و مهربان. این لابه لا، نخ های نامرئی محبت را هم ببینید. با بغض وائل بغض می کنند. برای سکوتش دعای بردباری می خوانند. و بعد در بلندترین نقطه‌ی کلامش با بغض و دل شکستگی می گوید: «أنا موجود». انگار که همه منتظر همین دو کلمه باشند و پیغامبری نوید رهایی‌ِ شان داده. این ترکیب معجزه آسای غم و اطمینان از این جمله‌ی دو تکه ایِ «أنا موجود» ما را هم برد. چقدر دوست داشتنی‌ست در این کاروانِ رفتن ها، بزرگی بگوید «من هستم». حسن ختام حرف‌هایش هم می‌شود آنکه: «و نمی گوییم مگر به رضای پروردگار که إنا لله و انا إليه راجعون». این صحبت ها از وائل به طور گسترده در حال دست به دست شدن است. در حاشیه‌ی این صحبت های وائل نوشته بودند که «مکتب است، به خدا قسم (وائل دحدوح) مکتب است». وائل بگو که سال‌هاست بی صبرانه و مشتاقانه چشم انتظار همین هستیم؛ که کسی بیاید و بگوید «من هستم». @Esrar3
همین دیروز بود که حمزه برای پدرش وائل دحدوح نوشته بود: 🔹تو واگذار کننده‌ی مصائبت به خدا و صابر هستی پدرم. از شفاء و رحمت خدا ناامید نشو و بر یقین بمان که خداوند به آنچه بر آن شکیبایی کردی پاداش نیک خواهد داد. و وائل هم گفته بود: 🔸خدا حفظت کند. یکی از اهالی فلسطین در شرح این حرف ها نوشته بود: و انگار که (حمزه) داشت خودش را برای پدرش تعزیت می کرد. @Esrar3
اصرار
خوشا غزه که درب های مسجدش هم ملتمس دعایند. که دعا را کوچک نشمارید. شاید این همان قدرت نرم یک گروه ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دعایی‌ست که محمود حسنات یکی از خطیبان شناخته شده‌ی‌ اهل غزه آن را بر منبر می خواند. نمی دانم چرا با اینکه ما آنجا نیستیم اما گویا زبان ما هم هست. ترجمه‌ی دعا این است: خداوندا اشک ها به خشکی رفتند و جنگ به درازا کشید. و نداریم هیچکس مگر تو خدا را. خداوندا دور و نزدیک ما را ترک کردند. و تو هستی که از رگ گردن به ما نزدیک تری. خداوندا مردم دست از یاری‌مان کشیدند تو از ما دست نکش. خداوندا آدم ها ما را رها کردند تو ما را رها نکن ای ارحم الراحمین. رخصت پیروزی نزدیک را به ما بده. رخصت پیروزی نزدیک را به کودکان، مردان و زنان غزه بده. @Esrar3