❌ نمیخواهند در هستهای و هواوفضا کار کنیم
دانشگاه شیراز سال گذشته در اقدامی دو نفر از استادان دانشکده مهندسی برق را از تدریس محروم کرد که این دو عضو هیئت علمی به دعوت دانشگاه کالیفرنیا به آمریکا مهاجرت کردند و اکنون در این دانشگاه مشغول کار و انجام فعالیتهای پژوهشی هستند.امسال نیز یکی دیگرازاعضای هیئت علمی این گروه علی حقدل با مدرک دکترای مهندسی برق وحافظ کل قرآن از تدریس در این دانشکاه منع شد
تابعیت دوگانه روحانی
یکی از نمایندگان مجلس بطرز غیرقابلانکاری حسن روحانی را به داشتن تابعیت «اسکاتلندی» متهم کرده است. سنجش صحت این ادعا گرچه برای همه کس ممکن نیست ولی بر اساس شواهد آشکار که در دسترس همگان است میتوان گفت روحانی حتماً علاوه بر تابعیت ایرانی تابعیت کشور دومی را نیز دارا است. حال این تابعیت دوم متعلق به چه کشوری است مسئلهای مجزا است.
حسن روحانی در کتاب خاطرات خود سال 1360 را سالی ذکر میکند که نامخانوادگی او بصورت رسمی در شناسنامه از «فریدون» به «روحانی» تغییر یافت. اما فارغالتحصیلی او در سالهای 1374 در مقطع کارشناسیارشد و 1377 در مقطع دکتری با نام «حسن فریدون» بدان معنی است که ثبتنام او در دانشگاه کلدونین اسکاتلند با استفاده از یک ورقه هویتی بوده است که نام وی در آن «حسن فریدون» ثبت شده.
از دو حالت خارج نیست. فرضیه اول این است که ثبتنام روحانی در دانشگاه کلدونین با کارت اقامت موقت یا دائم بریتانیا صورت گرفته و این کارت اقامت بر پایه گذرنامه ایرانی صادر شده است. درستی این فرضیه امکان ادعای وجود تابعیت دوم بر اساس شواهد بالا را از بین میبرد. اما این فرضیه نمیتواند درست باشد. اگر ثبتنام با کارت اقامت موقت بوده، با توجه به سال ثبتنام و فارغالتحصیلی در مقاطع مختلف، این کارت حتماً پس از سال 1360 صادر شده که نامخانوادگی در گذرنامه «روحانی» بوده نه «فریدون». اگر هم فرض را بر اجازه اقامت دائم بریتانیا بگذاریم باز هم کارت اقامت حداکثر دارای 10 سال اعتبار است که با توجه به سال فارغالتحصیلی حداقل یک بار پس از سال 1360 کارت جدید صادر شده که اگر صدور کارت جدید بر پایه گذرنامه ایرانی بوده نامخانوادگی هنگام فارغالتحصیلی میبایست «روحانی» باشد نه «فریدون».
به علاوه، اجازه اقامت در بریتانیا، چه موقت باشد چه دائم، فرد را ملزم مینماید تا تغییر نام یا نامخانوادگی خود را در کشوری که بر اساس گذرنامه آن اجازه اقامت بریتانیا صادر شده فوراً به دولت بریتانیا اعلام کند. حسن روحانی در آن مقطع دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران بوده و قطعاً دولت بریتانیا از نامخانوادگی رسمی او در ایران با خبر بوده است. بنابراین او نمیتوانسته از گزارش تغییر نامخانوادگی خود و در نتیجه تغییر نام در کارت اقامت بریتانیا امتناع کند.
حالت دوم، که با رد فرضیه اول تنها فرضیه ممکن است، مؤید وجود تابعیت کشوری غیر از ایران است. یعنی روحانی یا با تابعیت بریتانیایی در دانشگاه کلدونین ثبتنام نموده یا با کارت اقامتی بریتانیایی که بر پایه گذرنامهای غیرایرانی صادر شده است. مطابق این فرضیه روحانی پیش از سال 1360 تابعیت کشوری غیر از ایران را پذیرفته که موجب شده نامخانوادگی «فریدون» از گذرنامه ایرانی او به اوراق هویتی کشور دوم منتقل شود ولی تغییر نامخانوادگی در ایران به اوراق هویتی کشور دوم تسری نیابد. این فرضیه را نمیتوان رد کرد زیرا وقتی فردی تابعیت کشور دیگری را میپذیرد الزامی بر گزارش تغییر نام یا نامخانوادگی خود در کشور محلتولد ندارد.
دو تابعیتی بودن رئیسجمهور ایران به تنهایی رسوایی بسیار بزرگی است که لاجرم اقدامات استثنائی حاکمیت برای برکناری او را میطلبد. اما این سوال نیز مطرح میشود که تابعیت دوم روحانی را کدام کشور و بر چه اساسی اعطاء کرده است. روحانی پیش از سال 1360 اقامت بسیار کوتاهی در بریتانیا و فرانسه داشته که فرض اعطای تابعیت این دو کشور از طرق عادی را منتفی میکند. طبق قوانین فعلی این دو کشور سریعترین راه معمول برای اخذ تابعیت، ازدواج با یکی از اتباع آنها است که در مورد بریتانیا نیاز به 3 سال اقامت و در مورد فرانسه نیاز به گذشت 4 سال از ازدواج و اقامت بیوقفه یکساله پیش از ارائه درخواست تابعیت دارد. قوانین مهاجرتی کشورهای اروپایی نسبت به 4 دهه گذشته سهلتر شده و نه سختگیرانهتر. بنابراین به روحانی از طرق معمول تابعیت یکی از این دو کشور داده نشده است.
قطعاً روش خاص و غیرمعمولی در میان بوده که با توجه به زمان وقوع آن، یعنی نیمه دوم دهه 1350، باید به یکی از دولتهایی اندیشید که در تعارض با انقلاباسلامی ایران برای این کار انگیزه سیاسی بسیار بالایی داشته. از طرف دیگر، اعطای تابعیت به روحانی توسط یک دولت معارض با انقلاباسلامی حتماً میبایست ریشه در ایران داشته باشد که با توجه به محوریت ساواک در مقابله با انقلابیون، اولین و مهمترین گمانه ساواک یا شبکهای غیررسمی درون آن است. با در نظر گرفتن برخی شواهد دیگر، نظیر توضیحات فردوست درباره رابطه ساواک با سرویسهای خارجی در سالهای پایانی رژیم پهلوی که موساد را دارای دست برتر نسبت به دیگر سرویسها ذکر میکند، اولین گمانهای که راجع به تابعیت دوم روحانی به ذهن خطور میکند نه آنگونه که نماینده مجلس گفته تابعیت «اسکاتلندی» بلکه تابعیت اسرائیل است!
📎🔹آقای ظریف! قیمت امروز دلار، یکی از میوههای برجام است
🔸وزیر خارجه در اظهارنظری تأملبرانگیز گفته است اگر برجامی نبود احتمالا قیمت دلار امروز، قیمت 4 سال قبل بود. این اظهارنظر در حالی است که در روز اجرای برجام-دی ماه ۹۴- قیمت دلار حدود ۳۵۰۰ تومان بود و امروز قیمت دلار به حدود 10 هزارتومان رسیده است. در حقیقت افزایش سرسامآور قیمت دلار یکی از میوههای برجام است.
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در برنامه تلویزیونی «حالا خورشید» به تشریح مسائل مرتبط با سیاست خارجی پرداخت.
در ابتدای این برنامه، مجری با اشاره به اینکه این دومین گفتوگوی وی با وزیر امور خارجه است، پرسید این گفتوگو چه تفاوتی با گفتوگوی قبلی داشته است. ظریف در پاسخ گفت: آن گفتوگو در شرایطی انجام شد که تازه برجام به نتیجه رسیده بود و اجرای آن آغاز شده بود. توقعات مردم از برجام بالا بود و شاید ما هم در دولت و برخی از رسانهها در افزایش این توقعات نقش داشتیم. امروز شرایط با توجه به خروج آمریکا و فضای روانی که ایجاد شده متفاوت شده است. یک تلاش داخلی شد تا امید مردم به یأس تبدیل شود.
آقای ظریف عادت دارد که به جای متهم کردن آمریکا و شرکای اروپاییاش، انگشت اتهام را به سمت منتقدان داخلی گرفته و به آنان حمله کند.
از سوی دیگر گویا ایشان درخصوص مسببان بزرگنمایی برجام دچار ضعف حافظه شده است.
براساس تبلیغات گسترده مقامات ارشد دولت یازدهم و نشریات زنجیرهای و رسانههای حامی دولت قرار بر این بود که برجام دو دستاورد عمده داشته باشد؛ اول «لغو یکباره تمامی تحریمها» و دوم «گشایش اقتصادی برای عموم مردم» اما همانطور که منتقدان نیز به درستی اشاره کرده بودند، به دلیل رعایت نکردن قاعده «توازن تعهدات»، «همزمانی اجرای تعهدات»، «اخذ تضمین از طرف مقابل» و «پیشبینی برگشتپذیری امتیازات واگذار شده در صورت نقض عهد» که قاعده عقلی هر قرارداد عادی حقوقی است، برجام نمیتوانست برآوردهکننده این شعارها باشد.
همان جماعتی که تا دیروز برجام را «فتحالفتوح»!، «آفتاب تابان»! «توافق قرن»! «بزرگترین دستاورد تاریخ ایران»! «نشانه تسلیم همه قدرتهای بزرگ در برابر اراده ملت»!، «ورقخوردن تاریخ به نفع ایران»! «پیروزی بزرگتر از فتح خرمشهر»! و... میدانستند و با غرور و نخوت، آن را ثمره کاردانی و تدبیر خود میدانستند، حالا که کار به اینجا رسیده و دستاورد برجام، از تقریبا هیچ به تحقیقاً هیچ تبدیل شده و همه پیشبینیهای نخبگان و دلسوزان، مو به مو و واژه به واژه درست از آب درآمده، به جای عذرخواهی از مردم و جبران خسارت محض برجام و واکنش متقابل در پاسخ به گستاخیهای آمریکا، به تغییر صورت مسئله و یافتن شریک جرم مشغولند.
توافق در سطح بالا...
ادامه مطلب👇
http://kayhan.ir/fa/news/140655
🔹سیم فراکسیون امید را کشیدهاند که هیچ مطالبه اقتصادی از دولت نمیکند؟!
🔸فراکسیون امید و اصلاحطلبان بیرون مجلس با وجود اختیارات در مجلس، چرا پیگیر مطالبات اقتصادی مردم از دولت نیستند؟
وطن امروز با طرح این سؤال نوشت: اردیبهشتماه 95 زمانی که نمایندگان لیست امید تصمیم به تشکیل فراکسیون مختص خود در مجلس گرفتند، محمدرضا عارف از حضور 167 نماینده مجلس در آن خبر داده بود! پس اصلاحطلبان مدعی بودند اکثریت مجلس همسو با ایشانند.
1- جلسات مجلس با حضور دوسوم نمایندگان رسمیت مییابد. 2- شرط کافی برای تصویب هر طرح و لایحهای در صحن مجلس، موافقت بیش از نیمی از نمایندگان حاضر در صحن است. 3- شرط کافی برای استیضاح هر وزیر، امضای آن توسط10 نماینده است. 4- شرط کافی برای طرح سؤال از رئیسجمهور، امضای یکسوم نمایندگان است. 5- طرحهای قانونی با امضای حداقل 15 نماینده قابل طرح در صحن مجلس است.
در این شرایط، سؤال این است که مجموعه اصلاحطلبان اعم از شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، محمد خاتمی، چهرههای پشتپرده، احزاب و چهرههای شناخته شده، لیست امید و... از اسفند 94 تاکنون کدام اقدام عملیاتی را برای وادار کردن دولت به تحرک بیشتر انجام دادهاند؟ چرا کسی انجام وعدههای نجومی رئیسجمهور را بطور جدی از او مطالبه نمیکند؟ یادمان نرفته اینکه شخصی چون عباس عبدی همان ابتدای تشکیل مجلس دهم، با آگاهی از ماهیت رانتی و غیرمعقول لیست امید، خواستار تهیه چند جلد کتاب آموزشی برای نمایندگان و آزمون گرفتن از محتوای کتابها برای بالابردن سطح سواد و پایین آوردن سطح شوت بودن حضرات شده بود. دیگر چهرههای اصلاحطلب نیز خواستار تشکیل اتاق فکری در بیرون مجلس برای راهنمایی نمایندگان لیست امید شده بودند.
مجموعه این واقعیات به علاوه مضحکههایی که تاکنون از این مجلس دیدهایم- سلفی با موگرینی، موزه لوور، استیضاحهای بیخاصیت و...- به ما میگوید لابیهای بیرون مجلس، در جهت حرکت نمایندگان در صحن بسیار تعیینکننده بوده است.
نمایندگان لیست امید طی 2/5 سال گذشته، دقیقا در هر زمانی که نوک انتقادات افکار عمومی به سمت مطالبات اقتصادی از دولت رفته است، بلافاصله و بدون فوت وقت، با طرح مسائل حاشیهای و کماهمیت، سعی کردهاند جهتدهی افکار عمومی را به سمت دیگری منحرف کنند. چنین حجمی از فعالیت البته انرژی زیادی از اعضای لیست تکرار میگیرد، لذا ظاهرا طی 2/5 سال قبل در مجلس از این حیث تمهیداتی لحاظ شده است...
ادامه مطلب👇
http://kayhan.ir/fa/news/140673
🖌 #یادداشت_روز
🔹بدترین و بهترین گزینه دولت
🔸دیروز مسعود کرباسیان وزیر اقتصاد با رای عدم اعتماد نمایندگان مجلس برکنار شد. کرباسیان حدود یک سال پیش جانشین «علی طیبنیا»، وزیر اقتصاد دولت یازدهم شده بود. ناتوانی در مهار تورم و قیمت ارز و سکه یا به تعبیر یکی از استیضاحکنندگان «خالی کردن جیب مردم با سوءمدیریت» عمده دلیل برکناری ایشان عنوان میشود.
هدف از استیضاح و برکناری یک مقام مسئول طبیعتا جلوگیری از ادامه یک وضع نامطلوب است. هدف، بهبود «وضعیت موجود» است. در استیضاح آقای کرباسیان نیز طبیعتا هدف میبایست کمک به بهبود شرایط اقتصادی باشد که وضعیت مطلوبی ندارد. اما آیا رفتن وزیر اقتصاد و آمدن یک وزیر دیگر شرایط اقتصادی را بهتر خواهد کرد؟ آیا هدف این استیضاح واقعا کمک به بهبود شرایط اقتصادی بود یا مورد ایشان هم مثل مورد آقای علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به اصطلاح «سیاسی» بود؟
جابهجایی یک مدیر برای بهبود شرایط، زمانی جواب میدهد که ایراد از مدیر باشد. مثلا معمار ساختمانی را در نظر بگیرید که نقشه دقیق و بینقصی هم در اختیار دارد اما به دلایلی مثل ناتوانی و نداشتن تخصص، قادر به پیاده کردن آن نقشه نیست. اینجا طبیعتا با تغییر معمار مشکل حل و کار ساختمان به خوبی تمام میشود. اما اگر ایراد از نقشه باشد چطور؟ پاسخ روشن است. اگر به بهترین معمارها و متخصصترین آنها نقشه ناقص و معیوب داده شده و از او بخواهند ساختمان خوب و محکمی بسازد، او قادر به پیش بردن پروژه نخواهد بود.
دولت و مجلس اگر تمام وزرا را هم تغییر دهند و متخصصترین کارشناسان را جایگزین آنها کنند، مادامی که نقشه راه غلط و همانی باشد که در 5 سال گذشته بوده، به نقطه ایدهآل نخواهیم رسید و آش همان آش خواهد بود و کاسه همان کاسه. آقایان کرباسیان و ربیعی شاید ایراداتی هم داشتند اما آیا ایرادات این دو باعث به وجود آمدن وضع موجود است؟! به نظر میرسد، ایراد از نقشه راه اقتصادی دولت است. از این منظر میتوان نتیجه گرفت، استیضاح آقای کرباسیان نیز ما را به نتیجه مطلوب نخواهد رساند و صرفا حرکتی «سیاسی» یا صرفا «واکنشی» به وضع موجود بوده برای اینکه نشان داده شود، کاری در حال انجام است. اما نقشه راه دولت چرا غلط است؟
نقشه راه دولت تاکنون غالبا، نگاه به بیرون بوده است. نگاه به غرب. اینکه کشوری در حوزهای مثل اقتصاد، نگاهش به کشورهای دیگر باشد، به تنهایی شاید ایرادی نداشته باشد. اما ایراد زمانی پیدا میشود که دولت، تمام چشم امیدش به دست و حرکت چند کشور بدنام و بد عهد باشد در حالی که از استعدادها و ظرفیتهای عظیم داخلی بر زمین مانده، کمترین بهرهای نبرد. این نگاه زمانی ایراد دارد که، سرنوشت معیشت مردم و اقتصاد یک کشور را به بیرون گره بزنیم. وضعیتی که امروز در آن قرار داریم (منظور اقتصادی است) حاصل همین نگاه غلط است. دنیا که در آن چند کشور بدعهد بدسابقه و زورگو خلاصه نشده است! انگلیس، فرانسه، آلمان و آمریکا آیا خیانتی بوده که در این 5 سال علیه کشورمان نکرده باشند؟! این کشورها واقعا باید به چه زبانی بگویند که قابل اعتماد نیستند؟! برای تنفر و دوری از این چند کشور، همان صدقه 18 میلیون یوروییشان کافی است.
دولت میبایست، ضمن ترمیم تیم اقتصادیاش، در راهی که تاکنون پیموده و در کشورهایی که به عنوان دوست انتخاب کرده و سرنوشت کشورش را به زلف آنها گره زده تجدید نظر کند تا بتواند نتیجه بگیرد. برای این منظور هم باید ابتدا موانع را از پیش پای خود بردارد و با کسانی که با چنین نسخههای اقتصادی غلطی، نسخه دولت را پیچیدند، فاصله بگیرد. اما دولت همچنان مقاومت میکند. علت مقاومت دولت چیست...
ادامه مطلب👇
http://kayhan.ir/fa/news/140672