eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
26.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
﴿🔥﴾○﴿فرار از جهنم۶۴﴾○﴿🔥﴾ – حسنا! منم امروز یه کاری کردم. می دونم حق نداشتم یه طرفه تصمیم بگیرم … قدرت توضیح دادنش رو هم ندارم … اما، تمام پولی رو که برای ماه عسل گذاشته بودم … دیگه ندارمش … . . به زحمت آب دهنم رو قورت دادم … . خنده اش گرفت … شوخی می کنی؟ … یه کم که بهم نگاه کرد، خنده اش کور شد … شوخی نمی کنی … . – چرا استنلی؟ … چی شد که همه اش رو خرج کردی؟ . . ملتمسانه بهش نگاه می کردم … سرم رو پایین انداختم و گفتم: حسنا، یه قولی بهم بده … هیچ وقت سوالی نکن که مجبور بشم بهت دروغ بگم … . . مکث عمیقی کرد … شنیدنش سخت تره یا گفتنش؟ . – برای من گفتنش … خیلی سخته … اما نمی دونم شنیدنش چقدر سخته … . . بدجور بغض گلوش رو گرفته بود … پس تو هم بهم یه قولی بده … هرگز کاری نکن که مجبور بشی به خاطرش دروغ بگی … کاری که شنیدنش از گفتنش سخت تر باشه … . به زحمت بغضش رو قورت داد … با چشم هایی که برای گریه کردن منتظر یه پخ بود، خندید و گفت: فعلا به هیچ کسی نمیگیم ماه عسل جایی نمیریم … تا بعد خدا بزرگه… . اون شب تا صبح توی مسجد موندم … توی تاریکی نشسته بودم … . – خدایا! من به حرفت گوش کردم … خیلی سخت و دردناک بود … اما از کاری که کردم پشیمون نیستم … کمترین کاری بود که در ازای رحمت و لطفت نسبت به خودم، می تونستم انجام بدم … اما نمی دونم چرا دلم شکسته … خدایا! من رو ببخش که اطاعت دستورت بر من سخت شده بود … به قلب من قدرت بده و از رحمت بی کرانت به حسنا بده و یاریش کن … به ما کمک کن تا من رو ببخشه … و به قلبش آرامش بده ... پرش به پارت اول⇩ https://eitaa.com/non_valghalam/54488 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ نشر‌خوبیها‌صدقه‌جاریه🌿(: 🏃🏻‍♂...🔥
هدایت شده از هوش معنوی
155.1K
_نمــاز درمانی📿 ••
تأثیر سجده در سرعت گردش خون مغزی بر اساس پژوهش‌های محققان دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، ​سجده سبب افزایش سرعت گردش خون عروق مغز می‌شود …↻ ╭─┈┈ ✒️ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎 •┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
ببین رفیق خیلیها نماز میخونن و چادر سر میکنن اما .... ●اقتدار اخلاقی ندارن ؛ ●عزت نفسشون کمه ؛ ●احساس پوچی دارند .... ●سستی و بی حوصلگی برشون غلبه کره https://eitaa.com/joinchat/187760659C739cfddbf4 خلاصه برای کمک به شما اینجام 🌿:)👆🏽 پیشنهاد میکنم به نوجون های کانالمون حتما اینجا عضو بشن ... این کانال تلفیقی از روانشناسی و دین و شریعت هست ! حقا که بی نهایت عالیههههه😍
دخترایی که عزت نفسشون پایینه عزت نفس یا اقتدار اخلاقی‌ رو تو کانال سرچ کنید ! 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/187760659C739cfddbf4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من گروه زیاد دارم . . . اما شبگویه رو خیلی دوست دارم چون شبهای زیادی رو با شبگویه ب صبح رسوندم . . . تقریبا هروقتی از شب و سحر بیاید و تو شبگویه مطلبی بزارید ی نفر هست ک بیداره و همراهیت میکنه ... بیخوابی برخلاف اونچه که غالبا عنوان شده بیماری نیست بلکه فرصته ؛ فرصت خلوت و تنهایی و سکوت و مطالعه . . . شبگویه شبهای ماه رمضون تا سحر شب زنده دار بوده شب گویه خیلی وقتها ی روضه خونه بوده برا امام حسین یا ی چاه بوده برای فریاد یک دل تنگ ... یا محل انس و مودت و وفاق.... شبگویه بر خلاف همه گروهها ک شبا میبندن شبها بازه .. ‌(آزاده عسکری) ↯ https://eitaa.com/joinchat/2393440326C7d79cb3e77
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
•|♢خب شما هم نیاز دارید ... به جا به موقع و موثر سخن بگید پس تردید چرا ...؟! همین حالا به ادمین پی
⌛️فقط یکماه تا شروع دوره فن بیان🗣 باقیمانده↻ برای مصاحبه پذیرش هم اکنون اقدام کنید ! •♧راستی میدونستی چقدر آرامش صدا میتونه زندگیتو زیبا و متحول کنه ....↻؟! ➕و کلمات زیبا چه اعجازی دارن ؟! معطل نکن رفیق ‌ツ ➖دونستن راز بیان ... تو رو متعالی میکنه ! ➕شکوهمندی را در گفتار و مرامت نشان بده نه چشم و ابرو📔 @Poyesh_a👈🏽
همه براشون سواله رمان بعدی ما چیه ؟! 👇🏽
رمان به قلم : فاطمه ولی نژاد
داستان تنها میان داعش برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق است که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بی‌نظیر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شد ...↻   پیشکش به روح مطهر همه شهدای مدافع حرم، شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی .... قابل ذکر است آمرلی در زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی است . . . ✒️ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎 •┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
﴿🔥﴾○﴿فرار از جهنم۶۵﴾○﴿🔥﴾ نمی دونستم چطور باید رفتار کنم … رفتار مسلمان ها رو با همسران شون دیده بودم اما اینو هم یاد گرفته بودم که بین بیرون و داخل از منزل فرقی هست … . اون اولین خانواده من بود … کسی که با تمام وجود می خواستم تا ابد با من باشه … خیلی می ترسیدم … نکنه حرفی بزنم یا کاری بکنم که محبتش رو از دست بدم … . بالاخره مراسم شروع شد … بچه ها کل مسجد و فضای سبز جلوش رو چراغونی کردن … چند نفر هم به عنوان هدیه، گل آرایی کرده بودند … هر کسی یه گوشه ای از کار رو گرفته بود … . عروس با لباس سفیدش وارد مسجد شد … کنارم نشست… و خوندن خطبه شروع شد … . همه میومدن سمتم … تبریک می گفتن و مصافحه می کردن … هرگز احساس اون لحظاتم رو فراموش نمی کنم … بودن در کنار افرادی که شاید هیچ کدوم خانواده من نبودند اما واقعا برادران من بودند … حتی اگر در پس این دنیا، دنیایی نبود … حتی اگر بهشتی وجود نداشت … قطعا اونجا بهشت بود و من در میان بهشت زندگی می کردم … . دورم که کمی خلوت شد، حاجی بهم نزدیک شد… دست کرد توی جیبش و یه پاکت در آورد … داد دستم و گفت: شرمنده که به اندازه سخاوتت نبود … پیشانیم رو بوسید و گفت … ماشاء الله … گیج می خوردم … دست کردم توی پاکت … دو تا بلیط هواپیما و رسید رزرو یک هفته ای هتل بود … پرش به پارت قبل↻ https://eitaa.com/non_valghalam/56859 پرش به پارت اول⇩ https://eitaa.com/non_valghalam/54488 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ ★᭄ꦿ↬𝒏𝒐𝒏.𝒗𝒂𝒍𝒈𝒉𝒂𝒍𝒂𝒎 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ نشر‌خوبیها‌صدقه‌جاریه🌿(: 🏃🏻‍♂...🔥