eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
27هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
1_916746311.mp3
21.59M
صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ظهور سرعت مناسب برای قرائت روزانه
«وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ» و خدا به‌‌ زودی به‌ تو‌ چیزی می‌بخشد که‌ راضی‌ میشوی..💙 🌾 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طولی نکشید که پرده چادر بلند شد و فرمانده مذکور وارد شد:_یاالله... با دیدن من در چادر مکثی کرد که نشانه تعجبش بود...به عادت همه آدم های شبیه خودش که با دیدن یک زن فوری معذب می شوند و سر به زیر می شوند، سر پایین انداخت و مثلا عادی پرسید: _سلام...چه خبره اینجا چرا هنوز اینجایید شما؟ _ما جایی نمیریم آقای محترم... به یاد آوردم بچه ها آماده رفتن‌اند و مغموم ادامه دادم: یعنی حداقل من نمیرم... _خواهر من شما... عصبانی گفتم: _من خواهر شما نیستم مکثی کرد... _بله...ببخشید... خانم محترم شما نمیتونید اینجا بمونید همتون باید برگردید عقب... اینجا هر لحظه ممکنه سقوط کنه بیشتر از اینم وقت توضیح دادن نیست...بفرمایید... _چرا داره سقوط میکنه پس شما اینجا چکار میکنید؟! خب جلوشونو بگیرید... من یه پزشکم اینجا به من احتیاج دارن وظیفمه الان اینجا باشم... چرا باید برم؟! اصلا میدونید چیه صحبت این حرفا نیست نه سقوطی درکاره و نه خطری؛ شما از اولم با اینجا اومدن ما مخالف بودید _من؟ _بله همه...الانم بهونه ش جور شده که ما رو برگردونید عقب ولی من خودم رو دربرابر جون این جوونها مسئول میدونم و وقتی کاری از دستم برمیاد نمیتونم بخاطر خوش آمد شما اینجا رو ترک کنم دست به سینه مقابلش ایستادم و محکم گفتم: _من یه قدمم از اینجا جم نمیخورم ببینم کی میخواد منو بیرون کنه... نگاه کلافه‌ای به اطرافش کرد و درمانده به رفیقش خیره شد. خانمی نبود که مرا به زور مجبور کند آنجا را ترک کنم... آنها هم که با آنهمه تقید به محرم و نامحرم کاری از دستشان بر نمیامد... من هم همین را میخواستم... میدانستم عجله دارد و با آنهمه کاری که سرش ریخته فرصت سر و کله زدن با مرا ندارد... امیدوار بودم بیخیال شود و قید این کل کل بی مورد را بزند تا من هم سر کارم برگردم ولی... انتظار همه چیز را داشتم جز کاری که او کرد... لحظه ای چشم‌هایش را بست و نفس عمیقی کشید... بعد خیلی ناگهانی ... https://eitaa.com/joinchat/1365966931C6f6bcfaad8 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروردگارا! من را از عذاب دوزخ نجات ده ای کسی که رحمتت پایان ندارد 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبوبم! اسم ‌شما‌ را‌ که ‌می‌برم، بوے ‌جان ‌از‌ نفسم ‌می‌آید :)💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا