•┈┈••✾•|♥️|•✾••┈┈•
مــادرمـان...
اولیـن شـهـیدِ مـدافـع حــرم اسـٺ...♡
#بہیادشهدا🥀
#یازهـــــــرا✨
•┈┈••✾•|♥️|•✾••┈┈•
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
•┈┈••✾•🍂♥️🍂•✾••┈┈•
|💠|تَـرســم ݓــو بیـایـے و
مَـن آن روز نباشــم...
|🍃|اےڪاش ڪہ مَــن
خـاڪِ ســرِ ڪوے ټـو باشــم...
•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
✒️ @non_valghalam 🍃
•┈┈••✾•🍂♥️🍂•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ
🔸 « منوتو »
🎤 خواننده: مجتبی الله وردی
🎬 کارگردان: مهران علوی
🔺 کار خوب واحد موسیقی مصافه ببینید و لذت ببرید
🎼 @masafmusic 🎼
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| #کلیپ
🔺چگونه شهید شویم؟!
سردار شهیدان پاسخ میدهد♥️👆
#رمز_شهادت
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹| #کلیپ
❤️پای شهید حاج قاسم سلیمانی بایست!
💟چرا به تشییعجنازۀ او رفتی؟ به این تشییع، ادامه بده!
⭐️این یک فرصت طلایی است ..
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟زیارت عاشورا با صدای #حاج_قاسم_سلیمانی
🍂💔
در شب زیارتی ارباب و در ایام فاطمیه
ثواب قرائت رو بہ مادر تقدیم کنید کہ روح پاک سردار هم حظ دوچندان ببرن🙏
🕊پ.ن:با همین صوت حاجی بخونید یه حال و هوای دیگه ای داره🕊
#جای_خالیات_سخت_است😔
#التماس_دعا
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
•┈┈••✾•🍂♥️🍂•✾••┈┈•
➿|صبـح آغـــاز مےڪنـد مـــرا...
بـا ݓــو بـودنــ همـہ آغـــازِ مـن اسـٺ...
•┈┈••✾•🍂♥️🍂•✾••┈┈•
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
❅ঊঈ✿☘✿ঈঊ❅
@non_valghalam
💥رستاخیز خون
اینبار در عراق...
ایُّ دمٍ لنا سفکتم
چہ خونے از ما ریختید!...♥️
#خون_پربرکت
#سردار_عشق
#خونبهایت_فتح_قدس_است🚩
❅ঊঈ✿🍃✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
قابل توجه مخاطبان نازنینی که معترض حذف رمان #پر_پرواز 💕 از کانال بودند👆❌
متاسفانه پرپرواز داره کپی میشه و این خیلی ناراحت کننده است که با وجود توضیح و خواهش ما بعضی ها به ضرر نویسنده راضی میشن...
اگر از روی ندانستنه ازشون خواهش میکنیم متوقف کنن کارشون رو و اگر نه متاسفانه ناچاریم پیگیری قانونی انجام بدیم...
خواهش میکنم وقتی میخواید کار فرهنگی کنید یکم توجه کنید که با حق الناس نمیشه کار فرهنگی کرد❤️
#تنها مرجع رسمی انتشار نوشته های نویسنده #شین_الف 👇💌
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
هدایت شده از 💢تیم تخصصی استخدام 100💢
رمان جدید😍😍
داستان دختری که بعد از دست دادن مادرش و زن گرفتن باباش از دین و حجاب فراریه ولی با قبولی دانشگاه میاد تهران و توی خونه قدیمیشون که حالا مال یه خانواده مذهبیه اتاق اجاره میکنه...
همه چی خوب پیش میره تا اینکه سر و کله پسر خانواده پیدا میشه...🤐👇
http://eitaa.com/joinchat/442892311C280c60e220
کانال دوم خودمونه♥️
🍁
•°|این جمعہ هم گذشـت...
تو امــّا
نیــــــامـــــدے💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•┈┈••✾•🍂♡🍂•✾••┈┈•
@non_valghalam
•┈┈••✾•🍂♡🍂•✾••┈┈•
•┈┈••✾•|♥️|•✾••┈┈•
🍃جـز یاد ټـو
رویاے دلاویزم نیسـٺ...
آقاجان♡
•┈┈••✾•|♥️|•✾••┈┈•
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
❅ঊঈ✿🍁✿ঈঊ❅
@REYHANEHAA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹| #کلیپ
🥀 گریه خواص
👈 سنگینترین مصیبتی که خواص در فاطمیه برای آن گریه میکنند ...
🔺حواستون به اصل ماجرا هست؟!
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🍁🌙🍁🌙🍁🌙🍁🌙🍁🌙🍁🌙🍁
🌙🍁
🍁
♡﷽♡
#حَـنــــّٰـانـِہ•°🥀
#قسمت_1
#بقلم شین.الف🍃
❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی❌
بند کتونی آل استار جینم رو روی پله بستم و کوله م رو پشتم کشیدم و راه افتادم بیرون مثل هر روز...
از وسط زمین فوتبال بچہ های محل کہ همون کوچہ تنگ و ترش قدیمی خودمون بود رد شدم و در جواب اعتراضشون فقط دست بلند کردم کہ یعنے ببخشید...
هنوز از محل بیرون نزده بودم کہ موبایلم زنگ خورد...
شیوا بود...
جواب دادم:
_جونم آجی؟!
_سلام بی معرفت یادی از ما نمےکنی؟!
_والا اونقد درگیرم اصلا نمیفهمم روز و شب چطور میگذره پای بی معرفتی نذار...
حالا حالت چطوره؟!
_ای بد نیستیم میگذره...
حمید چطوره؟!
_چطور میخواستی باشه بدتر از همیشه...
حرفم که گوش نمیکنه یه کلمه بشه دوتا قاطی میکنه برام...
صدای خنده ش توی گوشی پیچید:
_پس خیلی مواظب خودت باش چون ماشاالله دستش خیلی سنگینه...
لبخندی روی لبم نشست:
_آره دورش بگردم...
_الان کجاست؟!
_الان دارم میرم مترو دنبالش صبحی از خواب بیدار شدم میبینم زودتر از من زده بیرون...
حالا ببینم اگر بتونم پیداش کنم برش گردونم خونه...
_باشه...
فقط یه سوال...
پولی که میخواستی جور شد؟
آهی کشیدم:
_نه بابا فعلا که ما جنیم اون بسم الله...
_حالا اگر میخوای آشتی تون بدم یه کاری برات سراغ دارم...
همونطور که برای تاکسی دست بلند میکردم با ذوق گفتم:
_جونِ من؟
چی هست حالا؟!
_این هفته سفارت مهمونی داره خیلی دست تنهاییم...
پول خوبی میدن بابت همون یه شب...
ولی من که میدونی بخاطر پام زیاد نمیتونم کار کنم میترسم گند بزنم...
اگر برای کمک بیای نصف حقوق شبم رو میدم بهت...
فکر کنم پول این ماهت جور شه...
حالا واسه ماه های بعدم خدا کریمه یه طوری میشه دیگه...
نفس عمیقی کشیدم:
_خدا خیرت بده آجی آمپول این ماهش خیلی عقب افتاده کی هست این مهمونی؟!
_نزدیکه هفته بعد سه شنبه...
_حله من در هستم فقط...
راه داره پولشو پیش پیش ازت بگیرم؟
میترسم تا هفته بعد نگهش دارم بلایی سرش بیاد...
چند ثانیه سکوت کرد:
_ببینم میتونم برات جور کنم...
چون خودمم ندارم الان...
چقد میخواستی؟
_شیشصد تومن...
باقیش تو این چند روز در میاد...
_ببینم چکار میتونم بکنم دیگہ...
شماره کارتتو برام اس کن...
_باشه جیگر کاری نداری فعلا؟!
_نه مواظب خودت باش هانی...
فعلا...
تلفن رو قطع کردم و باز خندیدم به صدا کردن شیوا...
اخہ هانے چہ ربطے بہ حنانہ داره!...
تا رسیدم مترو وردآورد سوار شدم و سراغ حمید رو از مرضیه همکارم گرفتم:
_سلام مرضی امروز حمیدو تو خط ندیدی؟!
_چرا اتفاقا دیدمش...
قطار قبلی صادقیه پیاده شد...
پرسیدم ازش پ آبجیت کو گفت امروز نمیاد...
راستش منم تعجب کردم...
هیچ وقت تنها نمی اومد...
دستی به شونه اش کشیدم:
_قربون دستت...
پس تا صادقیه بیام خط عوض کنم بلکه پیداش کردم...
راه افتادم بالا و بین صندلی ها ایستادم...
خیلی وقت بود دیگه خجالت نمیکشیدم...
شالمو پشت گوش دادم و از تو کوله وسایلم رو بیرون کشیدم:
_خانومای گلم یه چند لحظه به من توجه کنید...
قیچی موچین پد آرایشی آینه شونه براش فرمژه ناخنگیر کسی اینجا خواست بیارم خدمتش ببینه...
طول واگن رو طی میکردم و چند بار پشت هم این جمله رو تکرار میکردم...
کار هر روزه ی این چهار ماهم بود و حالا دیگه مثل روزای اول دست و پام رو گم نمیکردم...
دوست نداشتم حمید هم همراهم بیاد ولی خب حرف توی گوشش نمیرفت...
قسمتهای بعدی رمان👇🏻👇🏻👇🏻
@ROSHANAYI @ROSHANAYI @ROSHANAYI
@ROSHANAYI @ROSHANAYI @ROSHANAYI