هدایت شده از 💢تیم تخصصی استخدام 100💢
رمان جدید😍😍
داستان دختری که بعد از دست دادن مادرش و زن گرفتن باباش از دین و حجاب فراریه ولی با قبولی دانشگاه میاد تهران و توی خونه قدیمیشون که حالا مال یه خانواده مذهبیه اتاق اجاره میکنه...
همه چی خوب پیش میره تا اینکه سر و کله پسر خانواده پیدا میشه...🤐👇
http://eitaa.com/joinchat/442892311C280c60e220
کانال دوم خودمونه♥️
🍁
•°|این جمعہ هم گذشـت...
تو امــّا
نیــــــامـــــدے💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
•┈┈••✾•🍂♡🍂•✾••┈┈•
@non_valghalam
•┈┈••✾•🍂♡🍂•✾••┈┈•
•┈┈••✾•|♥️|•✾••┈┈•
🍃جـز یاد ټـو
رویاے دلاویزم نیسـٺ...
آقاجان♡
•┈┈••✾•|♥️|•✾••┈┈•
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
❅ঊঈ✿🍁✿ঈঊ❅
@REYHANEHAA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹| #کلیپ
🥀 گریه خواص
👈 سنگینترین مصیبتی که خواص در فاطمیه برای آن گریه میکنند ...
🔺حواستون به اصل ماجرا هست؟!
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🍁🌙🍁🌙🍁🌙🍁🌙🍁🌙🍁🌙🍁
🌙🍁
🍁
♡﷽♡
#حَـنــــّٰـانـِہ•°🥀
#قسمت_1
#بقلم شین.الف🍃
❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی❌
بند کتونی آل استار جینم رو روی پله بستم و کوله م رو پشتم کشیدم و راه افتادم بیرون مثل هر روز...
از وسط زمین فوتبال بچہ های محل کہ همون کوچہ تنگ و ترش قدیمی خودمون بود رد شدم و در جواب اعتراضشون فقط دست بلند کردم کہ یعنے ببخشید...
هنوز از محل بیرون نزده بودم کہ موبایلم زنگ خورد...
شیوا بود...
جواب دادم:
_جونم آجی؟!
_سلام بی معرفت یادی از ما نمےکنی؟!
_والا اونقد درگیرم اصلا نمیفهمم روز و شب چطور میگذره پای بی معرفتی نذار...
حالا حالت چطوره؟!
_ای بد نیستیم میگذره...
حمید چطوره؟!
_چطور میخواستی باشه بدتر از همیشه...
حرفم که گوش نمیکنه یه کلمه بشه دوتا قاطی میکنه برام...
صدای خنده ش توی گوشی پیچید:
_پس خیلی مواظب خودت باش چون ماشاالله دستش خیلی سنگینه...
لبخندی روی لبم نشست:
_آره دورش بگردم...
_الان کجاست؟!
_الان دارم میرم مترو دنبالش صبحی از خواب بیدار شدم میبینم زودتر از من زده بیرون...
حالا ببینم اگر بتونم پیداش کنم برش گردونم خونه...
_باشه...
فقط یه سوال...
پولی که میخواستی جور شد؟
آهی کشیدم:
_نه بابا فعلا که ما جنیم اون بسم الله...
_حالا اگر میخوای آشتی تون بدم یه کاری برات سراغ دارم...
همونطور که برای تاکسی دست بلند میکردم با ذوق گفتم:
_جونِ من؟
چی هست حالا؟!
_این هفته سفارت مهمونی داره خیلی دست تنهاییم...
پول خوبی میدن بابت همون یه شب...
ولی من که میدونی بخاطر پام زیاد نمیتونم کار کنم میترسم گند بزنم...
اگر برای کمک بیای نصف حقوق شبم رو میدم بهت...
فکر کنم پول این ماهت جور شه...
حالا واسه ماه های بعدم خدا کریمه یه طوری میشه دیگه...
نفس عمیقی کشیدم:
_خدا خیرت بده آجی آمپول این ماهش خیلی عقب افتاده کی هست این مهمونی؟!
_نزدیکه هفته بعد سه شنبه...
_حله من در هستم فقط...
راه داره پولشو پیش پیش ازت بگیرم؟
میترسم تا هفته بعد نگهش دارم بلایی سرش بیاد...
چند ثانیه سکوت کرد:
_ببینم میتونم برات جور کنم...
چون خودمم ندارم الان...
چقد میخواستی؟
_شیشصد تومن...
باقیش تو این چند روز در میاد...
_ببینم چکار میتونم بکنم دیگہ...
شماره کارتتو برام اس کن...
_باشه جیگر کاری نداری فعلا؟!
_نه مواظب خودت باش هانی...
فعلا...
تلفن رو قطع کردم و باز خندیدم به صدا کردن شیوا...
اخہ هانے چہ ربطے بہ حنانہ داره!...
تا رسیدم مترو وردآورد سوار شدم و سراغ حمید رو از مرضیه همکارم گرفتم:
_سلام مرضی امروز حمیدو تو خط ندیدی؟!
_چرا اتفاقا دیدمش...
قطار قبلی صادقیه پیاده شد...
پرسیدم ازش پ آبجیت کو گفت امروز نمیاد...
راستش منم تعجب کردم...
هیچ وقت تنها نمی اومد...
دستی به شونه اش کشیدم:
_قربون دستت...
پس تا صادقیه بیام خط عوض کنم بلکه پیداش کردم...
راه افتادم بالا و بین صندلی ها ایستادم...
خیلی وقت بود دیگه خجالت نمیکشیدم...
شالمو پشت گوش دادم و از تو کوله وسایلم رو بیرون کشیدم:
_خانومای گلم یه چند لحظه به من توجه کنید...
قیچی موچین پد آرایشی آینه شونه براش فرمژه ناخنگیر کسی اینجا خواست بیارم خدمتش ببینه...
طول واگن رو طی میکردم و چند بار پشت هم این جمله رو تکرار میکردم...
کار هر روزه ی این چهار ماهم بود و حالا دیگه مثل روزای اول دست و پام رو گم نمیکردم...
دوست نداشتم حمید هم همراهم بیاد ولی خب حرف توی گوشش نمیرفت...
قسمتهای بعدی رمان👇🏻👇🏻👇🏻
@ROSHANAYI @ROSHANAYI @ROSHANAYI
@ROSHANAYI @ROSHANAYI @ROSHANAYI
•┈┈••✾•|🍂|•✾••┈┈•
🍃♥️روز و شب ذڪر اضطرارم شده؛
أیـنَ فرجُـڪالقـریـب؟!
یابنالحسـن...♡|•
•┈┈••✾•|🍂|•✾••┈┈•
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
❅ঊঈ✿💥✿ঈঊ❅
@non_valghalam
•┈┈••✾•|♥️|•✾••┈┈•
تو آن دستِ مِهربانے
ڪه در اوجِ افتادن هام
نوازشم ڪردے !
[ مادرے ] چقدر به شما مے آید بانو
•┈┈••✾•|♥️|•✾••┈┈•
♡حریمِ امنِ فاطمه♡
❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🔸فیلم #23_نفر یک اثر خوب سینمایی است که در حال حاضر روی پرده سینما در حال اکران است.🎞
🔸اما متاسفانه جریانات رسانه ای اخیر باعث شده فیلم دیده نشه و اگر توی این هفته استقبال خاصی صورت نگیره فیلم از پرده برداشته میشه.😞
🔸دوستان انقلابی رو دعوت می کنم حتما این فیلم رو خانوادگی بروند ببینند و درمورد آن در حد توانشان کار رسانه ای انجام بدن.
حتی شده در حد یک ارسال پیامک!📩
لطفا #نشر_حداکثری
🔴عکس فوق مربوط به حضور سپهبد شهید #حاج_قاسم_سلیمانی در تصویربرداری یکی از سکانس های فیلم می باشد
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
•♡•♡•
✨توے قرآن خواندهـام
یعقـوب یادم دادهـ اسـٺ...
✨دلبـرٺ وقتے ڪنارٺ نیسـټ
ڪورے بـهــتــر اسـٺ...
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🍃
╔═ 🌻🍁 ════╗
@Non_valghalam
╚════ 🍁🌻 ═╝
✨فإنــ مع العسـر یسـرا...
✨إنــ مع العسـر یسـرا...
♥️خُـداوند دوبار تڪرار ڪردهـ
تا تہ دلمـون قرص باشہ...
#ایمـــان_داشتہباش🌹
╔═ 🍁☕️ ════╗
@non_valghalam
╚════ 🍁☕️ ═╝
♡اولین فاطمیہ
بے ټ.و🍁
♥️جاے خالےاٺ سخـٺ اسـٺ...
#سردار_دلها
#فاطمیہ
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
[♥️]
یک چادر خاکے،
یک پهلوے شکستہ؛
حجت را تمام کرد...
جان مادرٺ زهرا
زودتــر بیا آقاجان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🏴
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | #کلیپ
▪️شب اول عزاداری فاطمه در بیت رهبری؛ اشاره مهدی رسولی در ابتدای روضه به حاج قاسم سلیمانی در حضور رهبر انقلاب و اشکهای آیت الله خامنهای♥️
#فاطمیه
#حاج_قاسم 🥀
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شعر_روضه |▪️🥀
السلام علیکِ یا فاطمة الزهــرا
یا سیدة النســاء العالمیـن
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7